در این نوشته مهدی تدینی به بررسی چرایی همدلی چپهای ایرانی با مصدق و میراث سیاسی او میپردازد. نویسنده می گوید که این نزدیکی نه فقط ریشه در نگاه تاریخی یا مشترکات ایدئولوژیک، بلکه بیش از همه ناشی از نقشی است که مصدق در تضعیف ارکان سنتی جناح راست ایفا کرد. این متن تلاش دارد پیوندهای پنهان میان چپ، مصدقیها و روایت «دولت ملی» را روشن کند
مهدی تدینی
چپهای جدید ایرانی عموماً مصدق رو تأیید میکنند. از طرف دیگه، بخشی از مصدقیها هم افکار چپ دارند ــ دلبستگی به سوسیالیسم، کاپیتالیسمستیزی و آمریکاستیزی در قلمشون موج میزنه. به همین دلیل همجوشی آسونی بین چپ و مصدقی وجود داره. هر کدوم از این مسائل رو میشه و باید به طور مجزا تحلیل کرد و یک فقره رو در این نوشته بررسی میکنیم.
سوال اول اینه که دلیل همدلی چپ جدید با مصدق و مصدقیسم چیه؟ جالب اینه که چپها خیلی با اطمینان دولت مصدق رو «دولت ملی» مینامند. اما در حقیقت نگاهی ابزاری به مصدق و میراثش دارند.
مصدق خوراک تاریخی خوبی برای پروپاگاندای غربستیزی و آمریکاستیزی چپهاست؛ دقیقاً مانند نگاه رسمی جمهوری اسلامی که به شخص مصدق علاقهای نداره، اما میتونه سقوطش رو به آمریکا نسبت بده، برای چپ هم مصدق یکی از ابزارهای آمریکاستیزی، غربستیزی و ضدیت با سازوکار تجارت جهانیه. اصلاً کتاب «کودتا»ی آبراهامیان دقیقاً برای چنین منظوری نوشته شده؛ نمونهای از استفادۀ ابزاری از مصدق برای ترویج کاپیتالیسمستیزی در خدمت ادبیاتِ چپ جهانی. از نظر من، آبراهامیان در اصل، اون کتاب رو برای کتابخانۀ چپ جهانی نوشته بود، و دوم برای اینکه ایرانیان رو از دیدگاه چپ در غربستیزی ثابتقدمتر کنه.
اما دلیل دوم علاقۀ چپ به مصدق در همون صفت «ملی» نهفته است. از نظر چپ اگر قراره دولتی «ملی» باشه، بهتره از نوع مصدقیش باشه؛ اون هم دولت دومِ مصدق (و اگر قراره کسانی هم ناسیونالیست باشند، بهتره از نوعی ناسیونالیستهای مصدقی باشند). یعنی دولتی که اسمش ملی باشه اما با سایر ارکان ملی در ستیز باشه؛ ناسیونالیسمی که جناح راست ایران رو تضعیف و تخریب کنه. خدمت مصدق و ایدۀ مصدق به چپ اینه که جناح راست ایران رو متلاشی میکنه و فقط یک گروه کوچک خودناسیونالیستپندار ــ ناسیونالیسم ناب مصدقی ــ میمونه که بیشتر تلاشش رو برای تضعیف بقیۀ ارکان جناح راست ایران میگذاره.
برای توضیح این فقره باید کمی یادآوری تاریخی کنیم. ارکان جناح راست همیشه عبارتند از دربار، اشراف (فئودالها)، کلیسا (نهاد روحانیت)، افسران و تودۀ سنتگرا و محافظهکار. دولت دوم مصدق تماماً به نزاع، تخریب و تضعیف همین ارکان گذشت ــ و البته همین ارکان هم مصدق رو سرنگون کردند (ترکیب دربار، روحانیت و افسران ــ و تودۀ محافظهکار).
حزب توده دقیقاً چنین نگاهی به مصدق داشت: مترصد این بود که در درگیری مصدق و بقیۀ جناح راست، دو طرف همدیگه رو تضعیف و ناتوان کنند تا ساعتِ عمل حزب توده فرا برسه. به همین دلیل، حزب توده، به رغم خصومتهایی که علیه مصدق میورزید و ناسزاهایی که به او میداد، در بزنگاهها حاضر بود به جناح مصدق کمک کنه، چون میدید مصدق سایر ارکان راست رو یکی یکی خنثا و خلعسلاح میکنه (ضمن اینکه حزب توده تا میتوانست در حل مسئلۀ نفت هم کارشکنی میکرد، تا سیاست تخریب راست به نتیجه برسه).
در کشوری که قدرت چپ ضعیفه، چپ فقط زمانی موفق میشه که راست متلاشی بشه و قدرت یکپارچۀ خودش رو از دست بده، یا اینکه دولتی منتسب به راست به جنگِ جناح راست بره (مثل دولت مصدق). از همینجا میشه به سراغ دلیل سوم علاقۀ چپ جدید به مصدق رفت: «جمهوریخواهی».
مصدق تا پایان خودش رو پایبند به قانوناساسی مشروطه معرفی میکرد، اما به عنوان «پیشوای» یک جریان سیاسی در بلندمدت عملاً به پدر جمهوریخواهان بدل شد. بگذریم از اینکه در میان حواریون او کسانی بودند، مانند زیرکزاده و فاطمی، که همان روزی ۲۵ مرداد ۳۲ هم بر جمهوری اصرار داشتند. مصدق هم تا نصف راه با آنها رفت، یعنی در ۲۸ مرداد شتابان ــ ظاهراً با تصمیمِ اعضای دولت و در واقع با تصمیم شخص خودش ــ مقدمات رفراندومی را فراهم میآورد که به تشکیل شورای سلطنت و برکناری شاه میانجامید، اما به دلایلی دیگر از اعلام جمهوری رویگردان بود، به ویژه چون جمهوریت شعار حزب توده بود و این یعنی پیروزی توده، وحشت غرب از مصدق و سقوط احتمالی او.
یاران مصدق تا آستانۀ انقلاب ۵۷ خود را مشروطهخواه مینامیدند، اما در عمل جدیترین گروه جمهوریخواه متعلق به همین جناح بود.
به همین دلیل دیگه عملاً امروزه مصدقیِ مشروطهخواه وجود خارجی نداره. این جمهوریخواهی وجه مشترک و ابزار اتحاد چپ با مصدقیهاست. بنابراین، در بین این دلایل، دلیل اصلی علاقۀ چپ، چه چپ امروزی و چه چپ قدیم، به مصدق همین بوده که او جناح راست ایران رو تجزیه و تضعیف میکرد و به یک اقلیت فرومیکاست ــ اقلیتی که با بقیۀ جناح راست شدیداً در ستیز بود.
پینوشت:
یک: فراموش نشود که بخش بزرگی از طرفدارانِ ثابتقدم مصدق چپهای غیرتودهای بودند که مصدق برایشان هدف بود، نه وسیله.
دو: دربارۀ اینکه حالا نگاه مصدق به چپها چه بود، در نوشتۀ دیگهای توضیح میدم.
«مصدق و حزب توده»
در مطلب پیشین نگاه ابزاری و تاکتیکیِ چپ قدیم و جدید به مصدق رو توضیح دادم. قرار بود در مطلب دیگری نگاه مصدق به چپ رو توضیح بدم.
پیش از هر چیز یادآوری میکنم که منظور در اینجا از چپ «حزب توده»ست، زیرا بخشی از راسخترین یاران مصدق ــ چه الیت و چه پیادهنظام خیابانی ــ سوسیالیست غیرتودهای بودند: حزب ایران، حزبی که اکثر یاران مصدق متعلق بهش بودند، خودش رو حزبی سوسیالیست و در عین حال ملیگرا میدونست. این حزب انقدر سوسیالیست بود که در اوج بحران آذربایجان و در حالی که حزب توده از حرکت جداییطلبانه در آذربایجان آشکارا حمایت کرده بود (یعنی سه سال قبل از شروع نهضت نفت)، با حزب توده ائتلاف کرد. گروه دیگرِ سوسیالیستهای هوادار مصدق کسانی بودند که پیشتر از حزب توده جدا شده بودند و خلیل ملکی چهرۀ اصلیشان بود و در حزب زحمتکشان و بعد «نیروی سوم» حاضر بودند ــ به قول ملکی ــ «تا دروازۀ جهنم با مصدق بروند».
اما برگردیم به پرسش اصلی: مصدق چه نگاهی به حزب توده داشت. در یک کلام «نگاه ابزاری و تاکتیکی» ــ مثل همان نگاهی که در مطلب قبل توضیح دادم چپ به مصدق داشت و دارد. همه میدانیم که دلیل استقبال آمریکا از برکناری مصدق (و به روایت مصدقیها، دلیل «کودتای آمریکا») این بود که حزب توده قدرت گرفته بود و بیم آن میرفت ایران با دو اهرم حزب توده و مداخلۀ شوروی به دامان کمونیسم بیفتد. عموم تاریخنگاران مصدقدوست این روایت را شدیداً محکوم کردهند و «بهانه»ای برای سرنگونی مصدق میدونند. خود مصدق هم چه در دادگاهش و چه در خاطراتش تأکید داشت حزب توده هیچ موقع نمیتونست کودتا کنه، چون «نیروی مسلح» نداشت. یعنی تنها دلیل مصدق برای اینکه توده پیروز نمیشد، همین بود که مسلح نبود.
اما اگر شما تاریخ دولت مصدق رو بخونید از یک چیز حیرتزده میشوید! هیچکس، چه ایرانی و چه خارجی، به اندازۀ شخص مصدق بر خطر کمونیستی شدن ایران تأکید نمیکرد. یکی از ارکان سیاست خارجی مصدق همین اشتباه تاکتیکی بود. مصدق خودش هم میدونست حزب توده فعلاً خطر بزرگی نیست، و نیز میدونست اگر هم خودش سقوط کنه، همچنان جناح راست انقدر قدرت داره که حزب توده رو مهار کنه، اما در تموم ۲۷ ماه زمامداریش، از روز اول تا روز آخر با هر دولتمرد خارجی مذاکره، نامهنگاری یا گفتگو میکرد، تأکید داشت ایران در خطر کمونیسمه.
در واقع، مصدق میخواست از حزب توده لولویی بسازه و کمونیسمهراسیِ آمریکا رو تحریک کنه. چرا؟ تا آمریکا یا خودش مستقیماً به ایران کمک مالی کنه تا دولت ایران بحران اقتصادی رو مهار کنه (و برای مذاکرات طولانیتر نفس داشته باشه)، یا اینکه آمریکا به بریتانیا فشار بیاره در توافق با ایران سختگیری نکنه. ترجیعبند مذاکرات مصدق با آمریکایی این بود که «یا به ما کمک کنید یا صلح جهانی به خطر میافته و نمیشه جلوی کمونیستی شدن ایران رو گرفت». مصدق زمانی این حرفها رو دائم در گوش آمریکاییها میخوند که هنوز خود آمریکاییها و انگلیسیها نگران این مسئله نبودند. حتی وقتی آمریکاییها ترسیدند و خطر کمونیسم رو به انگلیسیها گوشزد میکردند، انگلیسیها که جغرافیا و تاریخ ایران رو مثل کف دستشون میشناختند به آمریکاییها میگفتند نه! حتی مصدق سقوط کنه همچنان نیروهای وابسته به روحانیون و دربار قدرت میگیرند.
این نگاه ابزاری مصدق به حزب توده در نهایت به بهترین بهانه برای حمایت آمریکا از سرنگونیش بدل شد (البته بعد از اینکه آمریکا و انگلیس تصور کردند با دولت مصدق نمیتونن توافق کنند). وقتی نیروهای داخلی، کسی مثل خلیل ملکی سوسیالیست، به مصدق میگفتند چرا حزب توده رو سر جاش نمینشونی، معمولاً جواب میداد اینجا دموکراسیه و اونام حق ابراز وجود دارند. اما تناقضی در اینجا وجود دارد: مصدق وقتی با گرفتن اختیارات کامل از مجلس، قوۀ مقننه رو از حکمرانی حذف کرد، وقتی با بستن مجلس سنا همدلی کرد، وقتی انتخابات مجلس رو نیمهکاره گذاشت و وقتی برای جلوگیری از استیضاح خودش به شیوهای غیرقانونی مجلس رو منحل کرد، نگران ارکان دموکراسی نبود، فقط سر برخورد با حزب توده نگران دموکراسی میشد. البته توضیح این تناقض همونه که گفتم: او برای پیشبرد اهدافش به لولوی حزب توده نیاز داشت؛ مابقی ادعاهای مرحوم صادقانه به نظر نمیرسه.
اما این تناقض رو جوابی نمیشه داد: چرا مصدق وقتی مطمئن بود ایران در خطر کمونیسم بود، اینقدر در گوش آمریکاییها از این خطر میخوند و از قضا انگشت روی نقطهضعفشون میگذاشت؟ اگر ایران در خطر کمونیسم بود، چرا بعدها انکار کرد، اگر نبود، چرا انقدر این خطر رو بزرگنمایی کرد؟
پینوشت: در گفتارهای آتی دربارۀ مصدق تمام شواهد و موارد این سیاست مصدق رو مفصل برمیشمرم.

پیشنهاد یاشار سلطانی به امیرحسین ثابتی

علیرضا قربانی هم بله؟















