Wednesday, Dec 3, 2025

صفحه نخست » اکونومیست: چرا جمهوری اسلامی اقدام به تلاش‌هاى غافلگیرکننده برای نزدیکی به آمریکا می‌کند؟

economist.jpgکیهان لندن - از زمانى که آمریکا مذاکرات مربوط به برنامه هسته‌ای ایران را قطع کرد و در کنار اسرائیل، در یک کارزار هوایی ۱۲‌روزه و نامتوازن، جمهوری اسلامی را هدف قرار داد، فقط حدود پنج ماه مى‌گذرد. سامانه‌های پدافندی ایران در هم کوبیده شد، عالیرتبه‌ترین فرماندهان نظامی‌ آن کشته شدند و تأسیسات هسته‌ای‌اش به اعماق زمین فرو برده شد. واکنش طبیعی چنین رژیم زخمی، شاید می‌بایست بازگشت به انزوا، مرهم‌ نهادن بر جراحات خویش و نفرین کردن دو شیطان بزرگ و کوچک باشد. با این همه، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، عباس عراقچی، نشانه‌هایی کاملا برخلاف این انتظار بروز داده است.

اینکه عباس عراقچی، نشریه «اکونومیست» را برای انجام مصاحبه‌ای به تهران دعوت کرد، به خودی خود شگفت‌انگیز بود. شگفتی زمانی بیشتر شد که او، برخلاف توصیه تیم رسانه‌ای‌اش، مصاحبه را به زبان انگلیسی انجام داد؛ و از آن نیز فراتر، وى پذیرفت با خبرنگاری گفتگو کند که قبلا توسط مقامات ایرانی بازداشت شده بود. اقدامی که این غافلگیری را دوچندان کرد.

مجموعه این رویکردهای غیرمنتظره، گویی برای برجسته ساختن نکته‌ای شگفت‌آورتر از همه طراحی شده بود. وزیر خارجه جمهورى اسلامى اعلام کرد که ایران، به‌ جاى اینکه در کینه و خشم بجوشد، آمادگی دارد با آمریکا به یک «توافق عادلانه و متوازن» دست یابد!

گمان می‌رود محمد بن‌ سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، همین پیام را در تاریخ هجدهم نوامبر، در جریان سفر خود به واشنگتن، از جانب جمهورى اسلامى مستقیما به دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده منتقل کرده باشد. به گفته یک تحلیلگر ایرانی، رژیم اکنون «به‌ شدت تشنه دستیابی به توافق» است.

نمایش قدرت

آقای عراقچی نمی‌خواهد ضعیف یا تسلیم‌‌پذیر جلوه کند. او هشدار می‌دهد «ما آماده مذاکره هستیم، اما دیکته نمى پذیریم» و می‌گوید «اگر کار به رویارویی دیگری بکشد، ایران مهیاست. چرا که از جنگ ۱۲‌روزه درس‌های سختی آموخته است». به ادعای او «ایران تاکنون انبار بزرگتر و پیشرفته‌ ترى از موشک‌ها به وجود آورده است».

شبکه‌های تلویزیونی ایران بی‌وقفه تصاویری از پایگاه‌های مخفی در دل کویر پخش می‌کنند. پایگاه‌هایی انباشته از موشک‌ها، مردانی با لباس‌های رزمى سیاه که مهمات حمل می‌کنند و انفجارهای ویرانگری که آسمان را به رنگ سرخ درمی‌آورد. یکی دیگر از مقامات جمهوری اسلامی با لحنی هشدارآمیز می‌گوید: «شب دراز است و قلندر بیدار!»

در بیشتر موارد، این‌ها چیزی جز رجزخوانی نیست. دو محور از سه رکن بازدارندگی ایران، یعنی شبکه شبه‌ نظامیان نیابتی در خاورمیانه و برنامه هسته‌ای‌اش به‌ شدت تضعیف شده‌اند. اسرائیل حماس و حزب‌الله را که پیش‌تر تهدیدآمیزترین نیروهای نیابتی ایران بودند، در هم کوبیده است. شبه‌ نظامیان حوثی همچنان در یمن فعال‌اند. اما برای اسرائیل تنها مزاحمتی دوردست محسوب می‌شوند. همچنین حملات آمریکا و اسرائیل، برنامه هسته‌ای جمهورى اسلامى ایران را به عقب رانده است. اینکه توقف غنی‌‌سازى به‌ سبب بمباران بوده یا از سر احتیاط، موضوعی است که عراقچی توضیح نمی‌دهد، اما تصریح می‌کند که غنی‌سازی «اکنون متوقف شده است.»

با این حال، ابهامی که درباره سرنوشت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم وجود دارد که ایران آن را تا مرز درجه تسلیحاتی غنی کرده بود، همچنان برگ فشاری برای جمهوری اسلامی در هر مذاکره آینده محسوب می‌شود.

رژیم اسلامى، بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را از بازدید تأسیسات هسته‌ای بمباران‌ شده که بنا به گفته عراقچی، ذخایر ایران در آن مدفون است، منع کرده است. جاسوسان غربی گمان می‌برند که ایران توانسته پیش از آغاز بمباران‌ها، مقدار کافی از مواد شکافت‌ پذیر را خارج و پنهان کند. به اندازه‌ای که بتواند حداقل یک سلاح هسته‌ای تولید کند. افزون بر این، احتمال وجود تأسیسات غنی‌‌سازى پنهان نیز مطرح است.

و همواره این احتمال وجود دارد که جمهوری اسلامیِ زخمی و به گوشه رانده‌ شده، خطرناک‌‌تر شود. شماری از افراد در ساختار امنیتی کشور بر این باورند که واکنش جمهورى اسلامى به حملات اسرائیل و آمریکا «بیش از حد حساب‌ شده و محدود» بوده است.

حمزه صفوی، تحلیلگر و فرزند یکی از فرماندهان پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این گارد پیشتاز نظام، می‌گوید دفعه بعد پایگاه‌های آمریکا در خلیج فارس هدف مشروع خواهند بود. یکی دیگر از مقامات نیز تهدید می‌کند: «به هر پایگاهی در هر کشوری که در حمله به ایران نقش داشته باشد، پاسخ خواهیم داد.» حمله به دولت‌های خلیج فارس نیز به‌ نوبه خود، می‌تواند آشوب اقتصادی به‌ پا کند و آتشی منطقه‌ای را شعله‌‌ور سازد.

با این همه، آشکار است که دولت ایران از موضع قدرت، خواهان مذاکره نیست. رژیم، چه در داخل و چه در عرصه بین‌المللی، در تنگنایی جدی گرفتار شده است. گرچه چین همچنان نفت ایران را، بی‌اعتنا به تحریم‌های آمریکا، خریداری می‌کند، اما بعید است به آسانی آماده تأمین تسلیحات باشد. روسیه شاید ملاحظات کمتری داشته باشد، اما به همان اندازه نیز ذخایر تسلیحاتی محدودی برای عرضه دارد. اقتصاد کشور درهم‌ ریخته است.

یکی از سردبیران مطبوعات که از «افول» ملی سخن می‌گوید، فهرستی طولانی از مشکلات روزمره مردم ارائه می‌کند. از کمبود آب و قطع برق گرفته تا مه‌ دود گرفته خفه‌ کننده و قیمت‌های سرسام‌آور. نارضایتی عمومی در قالب اعتراضات پیرامون همین معضلات آشکار است. تعامل با غرب حتى اگر از منظر ایدئولوژیک ناخوشایند باشد، به ضروریات بدل گشته است.

تورم مهار‌ناپذیر شده است. قیمت برنج در یک سال دو برابر شده، قیمت پیاز ۷۰ درصد و روغن خوراکی ۴۰ درصد افزایش یافته است. سقوط ریال نیز بر دشواری‌ها افزوده است. میان سال‌های ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۲، درآمد سرانه در ایران نزدیک به یک‌ پنجم کاهش یافته است. اکنون یک‌ سوم جمعیت کشور زیر خط فقر دولتی، یعنی ۴۰۰ دلار در ماه، زندگی می‌کنند. معلمان معمولا کمتر از ۲۵۰ دلار در ماه دستمزد می‌گیرند، رقمی ناچیز در مقایسه با حقوق آنان پیش از انقلاب ۱۳۵۷ است.

خیابان‌های تهران پاکیزه‌اند، اما ساخت‌‌وساز جدید تقریبا متوقف شده است. شهر فرسوده‌تر، عبوس‌تر و خسته‌تر از زمانی به‌ نظر می‌رسد که گزارشگر این مقاله شش سال پیش آخرین‌‌بار از آن دیدار کرده بود. تعداد گدایان بیشتر شده و جرثقیل‌های ساختمانی کمتر و اغلب همین اندک باقی‌ مانده نیز بی‌حرکت و خاموش ایستاده‌اند.

ترافیکی که زمانی سراسر شهر را قفل می‌کرد، اکنون سبک‌‌تر شده است. در شمال تهران هنوز کافه‌های شیک فراوان‌اند، اما مشتریان، براى خرید نوشیدنى‌هاى خود، صرفه‌جویى نشان مى‌دهند.

ایران سومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی در جهان را در اختیار دارد، با این حال تابستانی آکنده از خاموشی‌ها را پشت سر گذاشته است. نیروگاه‌ها به جای استفاده از گاز، به سوزاندن نفت سنگین و ارزان روی آورده‌اند. اقدامی که بحران آلودگی هوا را که پیش‌تر نیز شدید بود، تشدید کرده است. تولید نفت که اکنون حدود ۳/۲۵ میلیون بشکه در روز است؛ هرگز دوباره به سطح ۶ میلیون بشکه در روز دوران شاه در اواخر دهه ۱۹۷۰ نرسیده است. حتی یک هدف اقتصادی از برنامه بیست‌ ساله دولت در سال ۱۳۸۴ (۲۰۰۵) نیز محقق نشده است.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

شش سال خشکسالی، رکود اقتصادی را تشدید کرده است. مخازن آبی پیرامون پایتخت در حال خشکیدن‌ هستند. قُله‌هاى مُشرف بر تهران معمولا پوشیده از برف‌اند، اما این روزها هرگاه مه فرو می‌نشیند، تنها صخره‌ای برهنه و بی‌آب‌ و علف نمایان می‌شود. در بوشهر، بندر بزرگ جنوب کشور، آب لوله‌کشى از هم‌ اکنون قطع شده است.

مسعود پزشکیان، رئیس‌ جمهور، دستور داده سال آینده کشت برنج تنها در پنج استان مجاز باشد، نه مانند گذشته در هفده استان. او به تازگی گفته «اگر باران‌ نبارد، پایتخت را تخلیه خواهد کرد»؛ هر چند زیردستانش به‌ سرعت سخنان او را تعدیل و توجیه کردند.

رژیم حاکم بر ایران، همیشه خواسته مشکلات اقتصادی کشور را به گردن تحریم‌های غرب بیندازد. اما گروه‌های ذینفع در درون ساختار قدرت، از انزوا و بسته بودن اقتصاد سود می‌برند و با هرگونه گشایش مخالفت مى کنند. تحریم‌ها شاید تجارت با کشورهای غربی را دشوار کند، اما این خود رژیم است که با وضع تعرفه‌های سنگین، واردات از چین را نیز مسدود کرده است.

ارسلان کاظم پور، مدیر یک مجموعه بزرگ صنعتى که از روغن خوراکى گرفته تا کاغذ تولید مى‌کند، گفته «این سیاست‌ها بازار داخلی را تقویت می‌کند.»

او می‌گوید فروش محصولات شرکتش سالانه ۴۰ درصد رشد دارد. سپاه پاسداران نیز، که نقشی سرنوشت‌ ساز در اقتصاد دارد، امپراتوری تجاری گسترده‌ای را اداره می‌کند و از شبکه‌های پرسود قاچاق نیز بهره‌مند است.

بسیاری از ایرانیان، سوء‌مدیریت و فساد را ریشه اصلی مشکلات اقتصادی می‌دانند. در برابر بیلبوردهایی که مردم را به صرفه‌جویی در مصرف آب فرا می‌خوانند، ماشین‌هاى آب‌پاش‌، حاشیه چمن‌زارهای خیابان‌ها را غرق در آب می‌کنند. در باشگاه‌های تفریحی و استراحت گاه هایى که طبقه ثروتمند به آن رفت‌ و آمد دارد، فواره‌ها همچنان شادمانه به هوا می‌جهند.

جوششی آرام اما مداوم

ناخوشنودى در همه‌ جا موج می‌زند. حتی هنگامی که مأموران دولتی در تمام مدت همراه گزارشگر اکونومیست هستند، ایرانیان از هر قشر و طبقه‌ای بی‌پروا از حاکمان خود شکایت می‌کنند. در محافل خصوصی نیز مقامات، همین گلایه‌ها را، اگرچه با واژه‌هایی محتاطانه‌‌تر، تکرار می‌‌کنند.

رژیم در تلاش است که نارضایتی را سرکوب کند. هنگامی که گزارشگر تلاش می‌کند با یک پزشک گفتگو کند، او با لحنی آمیخته به هشدار پچ‌پچ می‌کند: «اینجا چه می‌کنید؟ شما را بازداشت می‌کنند.»

سردبیر یک روزنامه می‌گوید: «من امروز دیگر نمی‌توانم ۸۰ درصد آنچه را که ۲۵ سال پیش در آغاز کارم منتشر می‌کردم، چاپ کنم.» کارکنان او مرتبا برای بازجویی احضار یا بازداشت می‌شوند. آخرین احضاریه‌اش هفته گذشته بوده است. جریمه‌ها و شکایت‌های قضایی، روزنامه را ناگزیر کرده تعداد چاپ خود را به نصف کاهش دهد و به دفترهایی کوچک نقل مکان کند.

دولت در سال گذشته بیش از ۱۰۰۰ نفر را اعدام کرده است. بالاترین رقم از دهه ۱۳۶۰ به این سو. سازمان‌های حقوق بشری از افزایش چشمگیر «خودکشی‌های» مشکوک در زندان‌ها خبر می‌دهند. ظاهرا پس از جنگ و فاش شدن گستره اطلاعات اسرائیل از سازوکارهای درونی نظام، سوء‌ظن و هراس مقامات به‌ طرزى کم‌ سابقه شدت یافته است. بر اساس برخی گزارش‌ها، از آن زمان تاکنون بیش از ۲۰ هزار ایرانی برای بازجویی بازداشت شده‌اند.

با وجود این سرکوب‌ها، نارضایتی عمومی هر از گاهی به شکل اعتراض سر برمی‌آورد. کشاورزان برای مقابله با بیابان‌زایی خواستار کمک‌ هستند. نانواها، رانندگان کامیون و پرستاران از کاهش یارانه‌ها گلایه می‌کنند. دانشجویان که از پرصداترین گروه‌ها هستند در تجمعات شعار می‌دهند: «سپاه، داعشِ ما هستی.»

انتخابات که زمانی مجرایی برای بیان مطالبات مردم بود، امروز تهی از معناست. مشارکت در تهران در انتخابات ریاست‌ جمهورى سال گذشته تنها ۱۱ درصد بود.

به‌ نظر می‌رسد مسئولان دریافته‌ اند که باید میدان‌های نبرد خود را انتخاب کنند. دیگر تأکید چندانی بر تظاهر به دینداری عمومی دیده نمی‌شود. گزارشگر اکونومیست طی یک هفته حضور در تهران تنها یک روحانی را در خیابان مشاهده کرد. صدای اذان نیز نسبتا آرام و کم‌ طنین است. تور تبلیغاتی دولت، به جای زیارتگاه‌ها، بازدید از یک مرکز خرید نو و درخشان را در برنامه دارد.

یک جراح با لحنی طعنه‌ آمیز می‌گوید: «ما سکولارترین کشور جهان هستیم.»

به‌ ویژه، بنظر مى رسد دولت مبارزه‌اش برای اجبار زنان به حجاب را کنار گذاشته است.

قوانین مربوطه همچنان در متن قانون باقی است، اما پلیس اخلاقی که روزگاری مأمور اجرای آن بود، ناپدید شده است. جز در ادارات دولتی و مراسم رسمی، امروز بی‌ حجابى زنان امری رایج است. خیابان‌های شمال تهران به گذرگاهی شبیه‌اند که در آن نمایش مد جریان دارد. حتی برخی از مقامات بلندپایه نیز ظواهر را رعایت نمی‌کنند. در یک ویدئوی افشا شده از مراسم عروسی مجلل دختر علی شمخانی، مشاور على خامنه اى، رهبر جمهوری اسلامی، عروس و مادرش بی‌حجاب و با پیراهنی باز دیده می‌شوند

حسی فراگیر وجود دارد مبنی بر اینکه رژیم در باورهای خود دچار تزلزل شده است. حکومت برای برانگیختن غرور ملی، پایتخت را از تصاویر قهرمانان پیش از اسلام پوشانده است. در میدان انقلاب اسلامی، مجسمه‌ای از یک پادشاه باستانی ایرانی برپا شده که امپراتوری رومی در برابرش ادای احترام می‌کند. بزرگداشت تاریخ پیشااسلامی ایران یادآور دوران سلطنت پهلوی است و در سال‌های نخست انقلاب امری مطرود و غیرقابل تصور بود.

آن پزشک مضطرب، پس از پناه بردن به کافه‌ای که هم زنان در آن بی‌حجاب‌اند، می‌گوید: «داستان قدیمی دیگر جواب نمی‌دهد. ما داریم به یک جمهوری تبدیل می‌شویم، نه جمهوری اسلامی.»

گرایش‌های ضد آمریکایى نیز رو به افول است. دیپلمات‌ها، پشت پرده و پنهان می‌گویند تقریبا با همتایان آمریکایی خود روابطی دوستانه دارند. عباس عراقچی، استیو ویتکاف، فرستاده اصلی ترامپ در امور سیاست خارجی را به سادگی «استیو» خطاب می‌کند. حتی راهنمای سابق سفارت آمریکا، ساختمانی که امروز به موزه‌ای برای فهرست‌ کردن «گناهان» ایالات متحده تبدیل شده است، می‌گوید دانشجویانی که در سال ۱۳۵۸ آن ساختمان را اشغال کردند و کارکنانش را گروگان گرفتند، اکنون اذعان دارند که اقدامشان اشتباه بوده است.

خطای روحانیت

اگر چه جنگ برای مدتی کوتاه ایرانیان را حول یک محور متحد کرد، اما شکاف‌ها بار دیگر آشکار شده‌اند. سپاه پاسداران از این نبرد به‌ عنوان فرصتی برای افزایش قدرت و نفوذ خود بهره گرفت. امری که على خامنه‌ای با پنهان شدن در پناهگاهی زیرزمینی و قطع تقریبا کامل ارتباط با دنیای بیرون، راه را برای آن هموارتر کرد.

با آن‌ که طبق ساختار رسمی جمهورى اسلامى، روحانیون باید فرماندهی ارتش را در دست داشته باشند و نه برعکس، اما ژنرال‌هایی که در ابتدای جنگ کشته شدند، با تجلیل و احترام در صحن مساجد محلی به خاک سپرده شده‌اند.

کشاکش میان بازها و کبوترهای نظام نیز از سر گرفته شده است. تندروها استدلال می‌کنند که آمریکا بارها نشان داده کشوری قابل اعتماد نیست. مگر نه اینکه ایران در سال ۲۰۱۵ توافق هسته‌ای را با آمریکا امضا کرد و تنها یک سال بعد، با روی کار آمدن دونالد ترامپ، همان توافق لغو و تحریم‌های شدید دوباره برقرار شد. عراقچی در حالی مشغول چانه‌ زنى با «استیو» بود که آمریکا همزمان مُهر تأیید بر حمله غافلگیرانه اسرائیل در تابستان سال جاری را زد. بازهای سیاسی که از سنگر مجلس قدرت می‌گیرند، می‌کوشند امتیاز بیشتری کسب کنند. همین ماه وزیر اقتصاد میانه‌رو، عبدالناصر همتی، را استیضاح کردند. آنان لزوما توافق با آمریکا را نابود نخواهند کرد، اما بی‌شک با پایان‌ یافتن برنامه هسته‌ای، دعوت از ترامپ، یا با هر آنچه رنگ عادی‌ سازى روابط با اسرائیل را داشته باشد، مخالفت خواهند کرد.

همه جناح‌های درون نظام چشم‌ به راه واقعه‌ای سرنوشت‌‌ساز هستند که دیگر نمی‌تواند چندان دور باشد. على خامنه‌ای ۸۶ سال دارد. بخشی از بدن او فلج است و بطور فزاینده‌ای ناتوان و شکننده به نظر می‌رسد. گفته می‌شود او فهرست کوتاهی از نامزدهای احتمالی رهبری پس از خود تهیه کرده است. پسرش، مجتبی که سال‌هاست به‌ عنوان وارث احتمالی مطرح بوده، بنا به گزارش‌ها در این فهرست قرار ندارد. حتی بدبین‌ترین منتقدان هم در برابر تصور بازگشت رژیمی انقلابی که سلطنت را سرنگون کرد، به سوی نوعی جانشینی موروثی، رنگ به چهره نمی‌آورند.

مناصب عالی در ایران معمولا به چهره‌هایی نسبتا گمنام می‌رسد که از پشتیبانی جناح‌های مختلف برخوردارند. در جدال برای قدرت، منافع مالی احتمالا همان‌قدر تعیین‌کننده خواهد بود که اختلافات ایدئولوژیک.

اینکه این کشمکش‌ها و دسیسه‌ها در نهایت به چه سرانجامی خواهد رسید، چه در مسیر گفتگو با آمریکا و چه در قالب اصلاحات داخلی، دشوار است. بسیاری در اسرائیل گمان می‌کنند رژیم تنها در انتظار فرصتی برای بازگشت به رفتار گذشته خویش است. اما تحولات سیال در تهران نشان می‌دهد که شاید نظام برای بقا آماده تغییر چهره باشد.

*منبع: اکونومیست
*ترجمه: کیهان لندن



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy