یورونیوز - سالها تحریم منجر به تضعیف شدید طبقه متوسط ایران و اندازه نسبی آن شده است. در نتیجه بسیاری از افراد این طبقه که نیروی فعال جامعه در جنبشهای اصلاحطلبانه بودند، اکنون به طبقات پایینتر درآمدی نزدیک شده و خواستشان تغییر کرده است. این تغییر چه تاثیری در اهداف جنبشها و اعتراضات ایرانیان گذاشته است؟
محمدرضا فرزانگان، استاد کرسی اقتصاد خاورمیانه در مرکز پژوهشهای خاورمیانه دانشگاه فیلیپسِ ماربورگ در آلمان در پژوهشی که اخیرا در نشریه «اقتصاد سیاسی اروپا» (European Journal of Political Economy) منتشر شده، نشان داده است که چگونه این تحریمها موجب تحلیل رفتن طبقه متوسط شده و باعث شده در حالی که گروه کوچک نخبگان و سران نظام ثروتمندتر میشوند، شمار بیشتری از ایرانیان با درآمدهای پایین دستوپنجه نرم کنند.
به گفته آقای فرزانگان، تضعیف طبقه متوسط منجر به تضعیف جنبشهای جنبشهای اصلاحطلبانه در ایران شده و پایگاه اجتماعی جنبشهایی را که بهدنبال براندازی جمهوری اسلامی هستند، بیش از پیش تقویت کرده است.
محمدرضا فرزانگان در گفتگو با یورونیوز گفت: «به نظر من تضعیف طبقه متوسط جنبشهای اصلاحطلبانه در ایران را تضعیف میکند. چون بخشی از این تقاضا برای اصلاح و اصلاحات تدریجی بیشتر زمانی در جامعه مسلط میشود که درجهای از رفاه اقتصادی شکل گرفته باشد، افراد درباره یک سری از نیازهای اساسیشان آسودهخاطر باشند و در بخش سرمایه انسانی، از جمله تحصیلات، آموزش و آگاهی اجتماعی شروع به سرمایهگذاری کنند. اینها همیشه نیاز دارند که حدی از رفاه اجتماعی را در پیشزمینه داشته باشند.»
او افزود: «بنابراین تحریمها با تضعیف بنیههای اقتصادی طبقه متوسط، این قشر را به گروههای پایین درآمدی میراند و درواقع پایگاه آن بخش از جنبشهای اجتماعی که نگاهشان بیشتر نگاه اصلاحطلبانه و بلندمدت بوده است را تضعیف میکند.»
این در حالی است که غرب مدتهاست که از تحریمها به عنوان ابزار سیاست خارجی و دیپلماسی استفاده میکند. موافقان، آنها را غالبا دقیق و جراحیگونه توصیف کرده و میگویند که این تحریمها با کمترین اثر بر غیرنظامیان، حکومتها و رهبران هدف قرار میدهند. با این حال، بنابر پژوهش آقای فرزانگان، در مورد ایران به عنوان یکی از کشورهایی که بیشترین حجم تحریم را تجربه کرده است، این تحریمها نه تنها اقتصاد را زمینگیر کرده، بلکه به طبقه متوسط، یعنی بخشی از جامعه ایران که محرک اصلاح و تغییر بوده، آسیب وارد کرده است.
به گفته این پژوهشگر، اگر غرب با وضع تحریمها به دنبال گسترش دموکراسی در کشور هدف بوده یا چنین اهدافی در ورای سیاست تحریم مد نظر بوده است، موفق عمل نکرده است.
کاهش میل به اصلاح و افزایش تمایل به براندازی
به گفته آقای فرزانگان، با توجه به این که تحریمها طبقه متوسط را از لحاظ درآمدی به طبقه پایین نزدیک میکند، ممکن است ائتلاف ناخواستهای بین این دو گروه شکل دهد و اگر فرصتی برای اعتراضات اجتماعی به دست آورند، ممکن است آن پایگاه تندرو اعتراضات اجتماعی حال حمایت طبقه متوسطی را که اکنون عضو جدیدی از طبقه فقرا شده است، از نظر تعدادی و کمی به دست آورد. یعنی این تغییر طبقه اجتماعی از طبقات متوسط به طبقات پایینتر، خطر ناامنی بالقوه را برای کشور و حاکمیت تحت تحریم به وجود بیاورد.
او گفت: «به صورت خلاصه، اگر بخواهیم درباره آثار تحریمها پیشگویانه صحبت کنیم، بخش تندرو جنبشهای اجتماعی را تقویت میکند و بخش اصلاحطلبانه این جنبشها را تضعیف میکند. این چیزی است که احتمال دارد در ایران اتفاق بیفتد.»
آقای فرزانگان با اشاره به جنبشهایی که سابقا در ایران رخ دادهاند، گفت: «طبقه متوسط شهری ایران معمولا به شرکت فعال در آن جنبشهایی که بیشتر رنگ و لعاب خشونتطلبانه دارند، تمایل زیادی نداشته، چون به هر حال پایگاه اجتماعی و اقتصادی خود و فرصتهای اقتصادی را داشته است.»
او افزود: «این تحریمها دارد فرصتهای اقتصادی را از طبقه متوسط میگیرد و آنها را ضعیف و ضعیفتر میکند و آنها را ناخواسته به طبقات پایینتر درآمدی شهری و روستایی نزدیکتر میکند. این باعث میشود که جنبشهایی که رنگ و لعاب خشنتری دارند و دنبال چه بسا براندازی و اینگونه اهداف هستند، برد و حمایت بیشتری در جامعه پیدا کنند. البته، این باز بستگی دارد که توانایی کنترل حکومت تحت تحریمها تا چه حد تضعیف شود.»
حملات اسرائيل به ایران و امید به تغییر رژیم
به باور آقای فرزانگان، اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه بر این باور بود که تحریمها کار خود را انجام داده و طبقه متوسط را از لحاظ درآمدی تضعیف کرده است و آن را به طبقات پایینتر میراند. این از نظر اجتماعی فضای مناسبی را برای شورش اجتماعی فراهم میکند، حمله خارجی هم آن قدرت سرکوب و کنترل حکومت مرکزی را هدفگیری میکند.
او گفت: «احتمالا امید این بود که اگر درگیری ادامه پیدا میکرد، از طرفی با تضعیف مداوم حکومت مرکزی و نهادهای کنترلگر آن و از طرف دیگر هم امید داشت که این طبقه متوسط تضعیف شده و طبقه پایین درآمدی ائتلافی بکنند.»
آقای فرزانگان تاکید کرد: «البته این پیشبینیها راحت نیست و عوامل دیگری هم در آنها دخیل هستند. به هر حال تا جایی که ما میدانیم، از نظر تاریخی هیچگاه در ایران از حمله تاریخی استقبال چندانی نشده است. بنابراین پارامترهای دیگری هم اینجا دخیل هستند.»
این پژوهشگر افزود: « از نظر سیستمی احتمالا برنامه همین بود. یعنی [در محاسبات اسرائيل] تحریمها از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۵ طبقه متوسط را به شدت تضعیف کرده بود. بنابراین شانس این ائتلاف بالاتر رفته بود. از آن طرف هم حمله بیرونی نهادهای کنترلگر را تضعیف کرده بود و این میتوانست به صورت بالقوه ترکیب جالبی باشد که شانس تغییر رژیم را در ایران افزایش دهد که تا الان حداقل موفقیتآمیز نبوده است.»
تاثیر جنگ ۱۲ روزه بر اقتصاد و جامعه ایران
به گفته آقای فرزانگان هزینههای جنگ ۱۲ روزه برای ایران در دو سطح قابل بررسی است. یکی هزینههایی که برای تاسیسات و زندگی افراد ایجاد کرد و دیگری بیثباتی اقتصادی است. به باور این پژوهشگر، «بخش عمدهای از هزینههایی که این شرایط جنگی ایجاد میکند، بیثباتی اقتصادی است.»
با توجه به این که سرمایهگذاران معمولا راغب به سرمایهگذاری بلندمدت هستند، این بیثباتی اقتصادی و عدم داشتن چشمانداز روشن از آینده، ریسک سرمایهگذاری را در کشور افزایش میدهد.
به باور آقای فرزانگان، بخش اصلی مشکل ایران و منطقه این است که بهرغم اینکه در حال حاضر جنگ فعالی وجود ندارد، اما عدم اطمینان وجود دارد و ممکن است هر لحظه وضعیتی پیش آید. در واقع عدم اطمینان وجود دارد که بحران بعدی چه زمانی آغاز میشود، وسعت آن چگونه خواهد بود و به چه نتایجی خواهد رسید. این عدم اطمینانها در ذهن سرمایهگذاران مشکل اساسی است.
او گفت: «چنین شرایطی، وضع طبقه متوسط را در خلا نگه میدارد و برنامهریزی بلندمدت برای آنها غیرممکن است. این بیثباتی اقتصادی، سیاسی و آینده نامعلوم، جامعه را نیز به صورت گسترده بر روی کوتاهمدت متمرکز میکند.»
محمدرضا فرزانگان با اشاره به مقالهای که در آن نشان داده است مردم در کشورهای نفتمحور صبر پایینتری از لحاظ سرمایهگذاری دارند و بر اهداف کوتاهمدت متمرکز هستند، گفت: «نفت یکی از عوامل این نگاه کوتاهمدت است. البته در آنجا نشان دادم که اثر نفت روی این بخش از جامعه از کانال تضعیف حاکمیت نشان داده میشود. حال، علاوه بر نفت، یک موضوع دیگر هم میتواند عامل تضعیف حاکمیت باشد. همین بحث نزاع منطقهای بعد کوتاهمدت جامعه ایران را تشدید میکند. یعنی این بعد سابقا به دلیل ساختار اقتصادی ایران وجود داشته و این نزاع منطقهای هم آن را تشدید میکند.»
صبوری فضیلت است ، «خدا با صابران است» ، و محرکی برای رشد اقتصادی. با این حال، مردم کشورهای ثروتمند از نفت اغلب صبور نیستند. پژوهش من نشان میدهد چرا: درآمدهای نفتی بالا نهادها را تضعیف میکند ⬅️ عدم قطعیت را افزایش میدهد ⬅️ افق زمانی افراد را کوتاه میکند.👇 https://t.co/B5EjKeeDkp
-- Mohammad Reza Farzanegan (@MR_Farzanegan) December 1, 2025
او درباره تاثیرات این نگاه کوتاهمدت بر جامعه گفت: « اگر نگاه، نگاه کوتاهمدتی شود، جامعه به سویی پیش میرود که افراد آن بسیار نگاه رانتجویانه خواهند داشت. در سرمایهگذاری نگاه سوداگرانه دارند. کسی دیگر رغبتی به سرمایهگذاری بلندمدت ندارد. بحث کارآفرینی و اشتغالزایی بلندمدت بسیار تضعیف میشود. علاوه بر این، بحث برق، محیط زیست و از این قبیل، همه اینها دستبهدست هم میدهند تا جامعه ایران در وضعیت بحرانی روانی قرار گیرد. افسردگی و استرس که جامعه ایرانی دارد، هزینههای پنهان این موارد هستند که دیده نمیشوند، اما نسلی را به خودش مشغول کرده است.»

پشت پرده تغییر استراتژی واشنگتن در قبال ایران

"برخی رهبران اروپایی خیلی احمقاند"















