چرا مردم ساکتند؟
یدالله کریمی پور
خاموشی جوامع در برابر استبداد را نباید با رضایت از وضع موجود یکی دانست. این سکوت بیش از هر چیز محصول سه متغیر است:
نخست آن که ، مردم زمانی که اثرگذاری مشارکت یا اعتراض را ناچیز میبینند، کنش را پرهزینه و بیثمر تلقی میکنند؛ بنابراین خاموشی، نتیجه کاهش کارایی کنش سیاسی است.
دوم، بیاعتمادی نهادی(به سازوکارهای انتخاباتی، رسانهای و قضای)فضای عمومی را تهی از امید به تغییر میکند و افراد را به گوشهگیری سوق میدهد.
سوم، افزایش هزینه بیان و اعتراض، جامعه را به سمت مکانیسمهای بقا از طریق «عقبنشینی» میبرد.
ولی سکوت، پایان نارضایتی نیست؛ انتقال آن از سطح رفتار به سطح «ذخیره احساسی» است.
این سکوت در حقیقت حالتی از «تعلیق کنش» است: ظاهری آرام، ولی درونی پرفشار و در عین حال پایدار؛ نیرویی که ممکن است دیر بجنبد، اما هرگز محو نمیشود.
هیچ جامعه استبداد زده ای در خاموشی مطلق و دائمی فرو نمی رود، بلکه آتش سوزان زیر خاکستر است که دیکتاتور آن را تا لحظه فوران حس نمی کند.

ما مغز حاکمیت هستیم نه چشم حاکمیت

مرد هم مردهای قدیم!















