«من فریاد زدم/ من جیغ کشیدم/ برای آنها که میتوانستند باشند/ برای آنها که میتوانستند من باشند.
من مرگ دختران را دیدهام/ گریه مادران را دیدهام/ آزاد بودن بهای ناعادلانهای دارد که باید پرداخت شود.»
این ترجمه فارسی بخشهایی از جدیدترین موزیک «آیلار» است؛ آهنگ «دختر (Daughter)» که او هم ترانهاش را نوشته و هم آن را خوانده است. «آیلار میرزازاده»، با نام هنری «Eyelar» حالا در دنیای حرفهای موسیقی نامی شناخته شده است؛ او ترانهسرا و خواننده ایرانی-هلندی است و با خوانندگان مطرحی در کسوت ترانهسرا کار کرده است، در آلبومی که جایزه «گِرَمی» برده نامش بهعنوان ترانهسرا ذکر شده و آهنگهای مستقل خودش بارها شنیده شده است.
مازیار بهاری - ایران وایر
تازهترین اثر آیلار اما احتمالا برای ایرانیها پرمعناتر باشد. موزیکویدیوی دختر که به زبان انگلیسی درد و رنجهای مشترک زنان ایرانی را روایت میکند. با تصاویری از مهمانیها، رقصهای ایرانی و پیامی به زبان فارسی که وسط آهنگ پخش میشود.
هفته گذشته تازهترین اثر آیلار منتشر شد؛ آهنگی که ترانهاش را چند ماه پس از جان باختن «مهسا امینی» در ایران در عرض بیستدقیقه نوشته است: «وقتی این آهنگ را نوشتم، در لسآنجلس بودم و داشتم با "مونا" کار میکردم که یک تهیهکننده زن و ایرانی است. دقیقا همزمان بود با زمانی که مهسا امینی کشته شد، یک دوره بسیار احساسی بود، چون کشته شدن مهسا خیلی از اتفاقات مشابه دیگر را هم زنده میکند. من واقعا میخواستم یک آهنگ بنویسم برای ادای احترام، نه فقط به او، بلکه به همه زنان ایرانی.
دیدن آن تروماهایی که نسلبهنسل منتقل شده بود و چیزهایی که در مادرم، در خواهرهای مادرم، در مادرِ مادرم و در کل آدمهای ایرانی اطرافم دیده بودم، روی من تاثیر گذاشت و وقتی آن اتفاق افتاد، حس کردم باید کاری انجام بدهم.
مخصوصا چون کنار یک تهیهکننده زن ایرانی بودم. به او گفتم: «ببین، من میخواهم یک آهنگ درباره این موضوع بنویسم» و جالب اینکه نوشتن این آهنگ فقط در حدود ۲۰دقیقه طول کشید.»
آیلار در سال۱۹۹۳ (۱۳۷۲)، در هلند بهدنیا آمده، میگوید مادرش در ماه هشتم بارداری بوده که به هلند مهاجرت کردهاند و در شهر کوچکی که تنها پنجهزار نفر جمعیت داشته و مهد موسیقی و هنر نبوده، بزرگ شده است با این حال او از کودکی سودای خوانندگی و موسیقی در سر داشته، شعر میخوانده، ترانه مینوشته، موزیک نقد میکرده و تمامی آهنگهایی که از رادیو پخش میشده را از بر میکرده است.
او در آن شهر کوچک ارتباطاتی نداشته و تصمیم میگیرد در برنامه «صدا (The Voice)» هلند شرکت کند: « پس از آن ارتباطات کوچکی هم پیدا کردم و خودم هم شروع به جستجو و ایمیل زدن به تهیهکنندگان موسیقی و کمپانیهای استعدادیابی هنری کردم. ایمیلهای زیادی فرستادم تا بتوانم ارتباطاتی پیدا کنم.» او در آن برنامه متوجه چیز دیگری هم میشود این که میتواند ترانهسرای خوبی باشد و از این راه پول در بیاورد و لازم نیست حتما خواننده باشد و مشهور: «برایم فقط موسیقی مهم بود. این که در این کار باشم، اینکه در استودیو باشم. شهرت برایم مهم نبود.»
پس از اتمام دبیرستان تصمیم میگیرد، موسیقی را جدیتر دنبال کند: «قرار بود من حقوق بخوانم. پدر و مادرم دلشان میخواست من دانشگاه بروم، درس بخوانم و یک شغل باثبات داشته باشم مثل بسیاری از پدر و مادرهای مهاجر ایرانی. من آنها را درک میکنم چون موقعیتهایی که در کشور جدید برای فرزندانشان ایجاد میشود، خودشان نداشتهاند و دلشان میخواهد بچههایشان از این موقعیت استفاده کنند.»
با این حال، آیلار از آنها دوسال فرصت میخواهد: «گفتم شما دوسال به من زمان بدهید که من دنبال موسیقی بروم. من نمیگویم بعد از دو سال اتفاق ویژهای میافتد، مشهور میشوم و ... اما متوجه میشوید که چقدر این مسیر برای من جدی است. اگر اینطور نشد حتما به دانشگاه میروم. این برای آنها عادلانه بود که این فرصت را به من بدهند.»
همین میشود که او بدون پول و بدون این که ارتباطات زیادی داشته باشد، راهی لندن میشود: «بعضی از ترانههایم را در توییتر برای یک تهیهکننده در لندن فرستادم و به او گفتم دوست دارم همکاری کنیم.» تهیهکننده ترانه آیلار را میپسندد و او را به مدیر برنامههایش معرفی میکند. همین میشود که کار او شروع میشود: «از دوشنبه تا یکشنبه در استودیو بودم، فقط ترانه مینوشتم. گاهی دو جلسه در روز داشتم. من میدانستم قرار نیست ترانهای که مینویسم یکشبه موفق شود اما میدانستم هر ترانهای که مینویسم به بهتر شدن ترانه بعدی کمک میکند.»
آیلار معتقد است که ترانه نوشتن هنر تمرینی است و هر ترانهسرا و آهنگسازی میتواند بلوغ خودش را در آثار هنری بعدی تماشا کند: «هر ترانه مهر زمان دارد. فکر میکنم یکی از زیباترین ویژگیهای ترانهسرایی این است که تو در هر مقطع از زندگیات آهنگ مینویسی و آن آهنگها مثل یک "مُهر زمانی" عمل میکنند. آنها ثبت میکنند که تو در آن دوره چه کسی بودهای. الان میتوانم به آهنگهای قدیمیام گوش بدهم و دقیقا یادم بیاید آن زمان چطور فکر میکردم، چه آدمی بودم و چطور با دلشکستگیها، شکستها و احساساتم کنار میآمدم. واقعا برای آهنگهایی که در آینده خواهم نوشت، هیجانزدهام و امیدوارم همیشه در حال رشد باشم.»
او حالا فقط آیلار را با آیلار مقایسه میکند: «قبلا خودم را با دیگران مقایسه میکردم اما مقایسه خودت با خودت سالمتر است و باعث میشود خودت را به جلو هل بدهی.»
در سالهای اول کار در زمینه موسیقی با این که سخت تلاش میکند اما بارها جواب رد میشنود، بارها نادیده گرفته میشود و ساعتهای زیادی بدون وقفه و با درآمد ناچیز کار میکند. میگوید: «یک روز مادرم از من پرسید اوایل که در لندن پول در نمیآوردی، چطور زندگی میکردی؟ گفتم من شبها سوپ میخوردم و روی کاناپه خانه دوستانم میخوابیدم. گریه کرد . گفت چرا از ما کمک نخواستی و حرفی نزدی. گفتم چون میدانستم اگر به شما حرفی میزدم متقاعدم میکردید که به خانه برگردم. میگفتید چرا اینقدر به خودت سختی میدهی. به خانه برگرد و من نمیخواستم از کاری که دوست داشتم دست بکشم.»
آیلار حالا جواب سختیهایی را که کشیده، گرفته؛ مجموع پخش آثار او بهعنوان ترانهسرا یا همکار به بیش از دو میلیارد رسیده که عدد بسیار قابل توجهی در صنعت موسیقی است.
او با هنرمندان مطرحی چون Raye (ری)، Charli XcX(چارلی ایکس سیایکس)، Anita (آنیتا)، Sevdaliza (سودالیزا) همکاری داشته اشت. او در آلبوم «Actual life3» کار «Fred Again» که برنده جایزه گرمی بود، بهعنوان ترانهسرا همکاری کرده است.
همکاری او با دیجی Purple Disco Machine در قطعه «Dopamine» از مرز دویست میلیون پخش عبور کرده و صدر جدولهای پخش رادیویی در سراسر اروپا را نیز بهخود اختصاص داده است.
آیلار یکی از خوانندگان همراه «اد شیرن» در قطعه معروف «عزیزم» نیز بود. آهنگهایی که خود آیلار به تنهایی خوانده نیز در دنیای موسیقی مورد توجه قرار گرفته است.
آیلار به دختران و پسران ایرانی توصیه میکند که قابلیتها و تواناییهای خود را جدی بگیرند، تلاش کنند و از پا ننشینند. او تاکید میکند که هیچچیز یک شبه بهدست نمیآید و پشتکار و تلاش، مسیر رسیدن به آرزوهاست.
مادر آیلار در ویسی که برای تبریک تولد دخترش فرستاده میگوید: «خدا را بابت داشتن دختری مثل تو شکر میکنم. بابت صدا و استعدادی که داری.»
آیلار تلاش کرده در آهنگ «دختر» تمام حسهایی را که از زنهای ایرانی اطرافش گرفته، منتقل کند. میگوید: «من به این نتیجه رسیده بودم که رویکرد خشمگین و عصبی جواب نمیدهد. چون وقتی فقط فریاد میزنی، وقتی فقط با عصبانیت حرف میزنی، آدمها واقعا نمیشنوند که چه میگویی. برای همین با خودم گفتم: من این راه را امتحان کردهام و جواب نداده، پس بگذار اینبار موضوع را به شکل دیگری بیان کنم.
من این آهنگ را با این امید نوشتم که اگر مثلا یک مرد، یک روز صاحب دختر شود، شاید نگاهش عوض شود. شاید آن لحظه شروع کند به فکر کردن که "زن بودن یعنی چه" و "زن ایرانی بودن یعنی چه".
واقعیت این است که اگر کسی ایرانی نباشد، خیلی سخت میتواند فشارهای اضافهای را که یک زن ایرانی تجربه میکند، درک کند. این فشارها فقط سیاسی نیست، اجتماعی است، خانوادگی است، فرهنگی است.»
آیلار میگوید که آهنگ دختر بیشتر هرچیز از درون و احساسات او سرچشمه گرفته و هیچ محاسبه ذهنی پیچیدهای پشت آن نبوده است.
او در ترانهسرایی و خواندن از هنرمندان زیادی الهام گرفته است: «من با هیپهاپ و آراندبی بزرگ شدم. طرفدار پر و پا قرص توپاک بودم چون برادرم طرفدار او بود. بعد که به لندن رفتم بهسمت راک، ایندی و آلترناتیو رفتم.»
«فیبی بریجرز»، «کرت کوبین»، «مایکل جکسون»، «کوئینسی جونز» و «فارل» هر کدام بهنوعی برای آیلار الهامبخش بودهاند.
در میان هنرمندان ایرانی کسی برایت الهامبخش بوده است؟ این پرسش او را بهدنیای کودکی برمیگرداند به روزهایی که عاشق آهنگ «سلطان قلبها» «لیلا فروهر» بوده. بعد یاد مهمانیهای آخر هفته کمپ پناهندگان میافتد: «پدر و مادرم در کمپ پناهندگان با ایرانیهای زیادی آشنا شدند و ما تقریبا هر آخر هفته مهمانی داشتیم، میرقصیدیم و آواز میخواندیم.» نام «فرامرز اصلانی» و «هایده» را از میان آهنگهایی که مادرش گوش میداده ، بهخاطر میآورد و میگوید: «مادرم آذری است. برای همین موسیقی ترکی هم در خانهمان زیاد شنیده میشد.»
او حالا رقصهای مادرش با آهنگهای ایرانی در دهه ۱۹۹۰ و جزییاتی از زندگی زن ایرانی و مهمانیهای را در ویدیو کلپاش استفاده کرده است؛ انگار دلش نمیخواهد وقتی از درد و رنج و تروماهای نسلی زنان ایرانی میخواند تصاویر اندوهبار باشند. او زنی میانسال را در حال رقصیدن بهتصویر کشیده است؛ زنی که مادر آیلار است.

















