حسن رحیمپور ازغدی؛ «مهندس فرهنگ» و سیاستمدار جنجالی مورد علاقه خامنهای کیست؟
ایران وایر - «حسن رحیمپور ازغدی» یکی از چهرههای جنجالی و صداهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و از افراد معتمد «علی خامنهای» دوباره با اظهاراتی که بوی نفرت پراکنی دارد، خبرساز شده است. او گفته اگر قدرت داشت تمام کاخ های تهران را تخریب میکرد و مدعی شده که پسر «ارنستو چگوارا» و «نلسون ماندلا» را در مراسم اربعین دیده در حالی که اساس چگوارا فرزند پسر ندارد.
***
فردی که نه از مسیر دانشگاه و پژوهش، بلکه از تریبون، تلویزیون و نزدیکی با نهاد قدرت به مرکز تصمیمگیری سیاست فرهنگی ایران راه یافته است. او بیش از بیست سال است که در شورای عالی انقلاب فرهنگی حضور دارد و در این مدت کوشیده زبان دین را به ابزاری برای توجیه حکمرانی بدل کند. گفتار او معمولاً بر دوگانهسازی استوار است؛ دوگانههایی مانند «ما و غرب».
او با زبانی گزنده، هرگونه تکثر اجتماعی را به چالش میکشد؛ در کارنامه او حمله به زنانی که پوشش اختیاری دارند، هنرمندان و اقلیتها دیده میشود و حتی دانشگاه و حوزه علمیه را نیز به «انحراف» متهم کرده است.
ازغدی متولد ۱۳۴۲ در مشهد است، در حوزه علمیه قم تحصیل کرده اما لباس روحانیت بر تن ندارد، او که علیه تکثرگرایی کتاب نوشته است مدرک دانشگاهی ندارد ولی خود را «فوقدکترای کتابخوانی» میداند. با این حال، از سال ۱۳۸۲ با حکم مستقیم رهبر جمهوری اسلامی به شورای عالی انقلاب فرهنگی راه یافت و به یکی از مدافعان اصلی «علوم انسانی اسلامی»، «اسلام حکومتی» و روحانیت حاکم بدل شده است.
او در طول دوره فعالیتش به جز تصمیمات آسیببار بسیاری که بر عرصه فرهنگی کشور به ویژه در مورد، حجاب، کنکور و تحصیل بهائیان گرفته است، بارها خود را فردی فسادستیز معرفی کرده است. او اخیرا در یک برنامه تلویزیونی گفت: «خدایا، الگوی مصرف درست به ما ببخش؛ نه سبک زندگی اشرافی با ریخت و پاش، سرمایهدارهای فاسد با کاخهایی که یکی از آنها به اندازه خانه صد نفر است، اگر اختیارات دست من بود، این کاخها را خراب میکردم.»
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
نگران ناموس
رحیمپور ازغدی از جمله افراد نگران حجاب است و بر اجباری بودن این پوشش تاکید دارد. او اخیرا در واکنش به ماراتن کیش گفت ماراتن که اشکال ندارد، کشف حجابش مشکل داشت. وی ادامه میدهد «نمیتوانیم کاری کنیم که مردها از زنها خوششان نیاید و نگاه نکنند، نمیشود زن برای مرد جذاب نباشد منتها باید جذابیت زن را برای مرد مدیریت کنیم.»
ازغدی در مباحثی که در باره حجاب مطرح کرده است آن را با قوانین غربی نیز مقایسه میکند. او میگوید: «به ما میگویند شما نباید قانون به نفع حجاب بگذارید و خودشان قانون علیه حجاب میگذارند» و میپرسد «اگر مسئله حجاب به قانون ربطی ندارد چرا قانون علیه حجاب میگذارید؟» سپس با اشاره به قوانین غرب درباره حقوق اقلیتهای جنسی میافزاید «حتی شما قانون برای همجنسبازان گذاشتید» و با عبارتی تحقیرآمیز میگوید «دو همجنسباز به کلیسا میروند و کشیش خر هم برایشان خطبه میخواند».
او نتیجه میگیرد غرب، با وجود ادعای «آزادی لباس و همه چیز»، در عمل «با قانون از برهنگی و همجنسبازی دفاع میکند و حجاب را ممنوع میکند» و این رویکرد را «دروغ» و «کلاهبرداری» مینامد. وی اینگونه تلاش میکند تا اجبار جمهوری اسلامی را توجیه کند.
او کسانی را که در جامعه از حجاب دوری میکنند و از حجاب دفاع نمیکنند را افرادی اهل جهنم میخواند. وی میگوید در کشور ما برخی طرفدار التقاط حداکثری زن و مرد هستند. وی با حمله به این افراد میگوید وضعیت در کشور به نحوی است که «داف هم میبینی ناف هم میبینی. سر و گردن لخت، بخشی از سینه بیرون.» او مردانی را که به تعبیرش اجازه میدهند زنانشان بدون حجاب بیرون بیایند «دیوث» به معنای بیناموس خطاب میکند.
ازغدی با سلبریتیها هم مشکل دارد. وی معتقد است کسی که میخواهد سلبریتی بشود و به یک معنا برای بخشی از جامعه الگو بشود باید ارزش الگو شدن را داشته باشد. اما میگوید اغلب سلبریتیهای غرب پسند و غرب زده در همه جای دنیا گرفتار مواد مخدر و الکل هستند. او تاکید میکند «معمولا این تیپی که برای تبلیغ نشان می دهند، این است که به بی ناموسی افتخار می کند. در شلوغیها [اعتراضات ۱۴۰۱] دیدید که رسما خودشان در رسانه گفتند که ما بی ناموس هستیم. اصلا ناموس چیست؟ چهره هایی که می خواهند مطرح شوند گرفتار مواد، افیون، الکل و بی ناموسی هستند.»
انقلاب برای همه، سیاست برای خودیها
ازغدی از مدافعان جمهوری اسلامی است. وی با تاکید بر «بینظیر بودن» بُعد مردمی انقلاب ۱۳۵۷، آن را متفاوت از همه انقلابهای معاصر جهان توصیف کرده و مدعی است: «هیچ انقلابی در دنیا اعم از انقلاب چین، روسیه، الجزایر، کوبا و دیگر انقلابها به اندازه انقلاب ایران مردمی نبوده به گونهای که میتوان گفت جمعیت و حضور مردمی انقلاب ایران بینظیر بوده است.»
ولی او از انقلاب به وجود آمده تنها یک جناح سیاسی را میپسندد. بهخاطر همین هم بخشی از اقدامات او در عرصه سیاست حمله به افراد بهویژه در طیف اصلاحطلبی است. مثلا او در مورد «محمدجواد ظریف»، وزیرامور خاجه پیشین ایران، میگوید: «ظریف متخصص دروغ و چاخان است، با حرفهایی که زدند اکثریت مردم و مسئولان را بازی دادند، گفتند در (برجام) این کلمه هست و نبود، یا بالعکس.» به ویژه بعد از بازگشت تحریمهای بینالمللی، او در شبکه ایکس چندین پست در رابطه با ظریف و روزنامههای اصلاحطلب منتشر کرده و آنها را به دروغگویی متهم میکند.
میتوان علت این رویکرد او را در جهانبینیای که سال ۱۴۰۳ عنوان کرد یافت. وی که سیاستمداران را ضدغرب و غربگرا میداند، گفت: «ما کسانی داشتیم که وقتی با انگلیسیها، آمریکاییها و فرانسویها روبهرو میشدند، از شدت خنده دهانشان را مثل اسب آبی باز میکردند ولی به نیروهای انقلاب در داخل کشور اخم و تف و لعن می کردند.» در جای دیگری وی صریحتر میگوید: «ما نمیگوییم این افرادی که امروز دم از مذاکره و صلح میزنند، همانند همان جاسوسانی هستند که در اسناد لانه جاسوسی ذکر شدهاند، اما خط فکری این افراد همان خط است.»
بخشی از درگیری لفظی وی با «حسن روحانی» و «محمود احمدینژاد»، روسایجمهور پیشین ایران بوده است. او آنها را اپوزیسیون داخلی میداند. وی در یکی سخنرانیهایش میگوید: «برخی روسای جمهوری ما از بالا تا پایین قانون اساسی را زیر سوال میبرند و اصلا مسوولان ما مسابقه میگذارند تا بگویند نسبت به دیگران اپوزیسیونتر هستند.»
او انتظار دارد که جمهوری اسلامی آنها را بازداشت کند و میگوید: «معتقدم سیستم بیش از اندازه لوس است چون باید یقه این افراد را بگیرد و به آنها بگوید وضعیتی که امروز نسبت به آن اعتراض میکنید، نتیجه تصمیمات خود شما بوده است. اما این کار را نمیکند.»
محور مقاومت و جهاد تبیین
ازغدی معتقد است که با آمدن انقلاب اسلامی بود که روحانیت عزت و اعتبار گرفت. وی در یک سخنرانی نسبت به وضعیت روحانیت در قبل از انقلاب توضیح داده و میگوید: «دروغ است که میگویند روحانیت قبل انقلاب،احترام داشت؛ اصلا کسی اینها را حساب نمیکرد. روحانیت در آن زمان، اقلیتی در گوشه جامعه بود و فقط بین خانوادههای مذهبی، در یک روضه خانگی شرکت میکرد. تازه در همان حد هم برخی روحانیون احترام نذاشتند.»
علت این اعتباربخشی وی به روحانیت را او در تبیین مواضع دینی میداند آن هم در شرایطی که ایران درگیر جنگ رسانهای است. وی در زیر سایه تعالیم دینی میگوید که باید به جنگ رسانهای دشمن رفت. او در یک نشست توضیح میدهد: «در این دوره با شدیدترین دیکتاتوری رسانهای اگر بلد باشی چه بگویی و چگونه و چگونه بگویی یعنی فرم و محتوا را درست بلد باشید میتوانید اینها را شکست بدهید ولو شکستهای مقطعی.»
بخشی از صحبتهای او در دوره بعد از جنگ ۱۲روزه در مورد تببین این اتفاق و احتمال جنگ دیگر بوده است. او در تیرماه در شبکه ایکس با ادبیاتی تحقیر آمیز نوشت ایران و نیروهای همسو ضربهای جدی به آمریکا و اسراییل وارد کردهاند و همین باعث شده دشمنان «صدای زوزه» بدهند. اما از نظر وی این به معنای پایان خطر نیست بلکه میتواند ورود به یک درگیری مستقیمتر باشد. به نظر او ایران و متحدانش باید خود را برای یک جنگ زمینی گسترده با معنای مذهبی آماده کنند که ممکن است همزمان در بیش از یک جبهه شکل بگیرد.
او تاکید میکند هرگونه اقدام برای ترور خامنهای نهتنها بازدارنده نیست بلکه واکنشی زنجیرهای بهدنبال خواهد داشت که کل منطقه را وارد آتش میکند و به عملیاتهای پیدرپی در نقاط مختلف جهان، حتی داخل آمریکا، گسترش مییابد. از نگاه او این روند آغاز جنگی طولانی و جهانی است که میتواند به تضعیف یا پایان نفوذ تاریخی قدرتهای استعماری بینجامد.
بخشی از جهاد تبیین او در حوزه محور مقاومت بوده است. برای مثال ازغدی بارها از حوثیهای یمن حمایت کرده و اقدامات آنها را ستوده است. از نظر وی مساله مقاومت یک مساله اعتقادی است و بر این اساس او میگوید: «کشتن و کشتهشدن در منطق اسلامی و نظامیگری و جهاد، یک عقیده است.» در همین راستا او در شبکه ایکس نوشت: «مجاهدین سربلند یمن، امروز پنجاهمین کشتی آمریکایی، انگلیسی به مقصد اسراییل را هم به آتش کشیدند. همه دیدند که شد و میشود. همه کار، شدنی است.» یا در نوشته دیگری میگوید: «شکوه انسان معنوی را ببین، در غزه، لبنان، یمن، عراق... .»
عضو شورایی که منکر قدرت آن است
رحیمپور ازغدی در یکی از مصاحبههای خود شورای عالی انقلاب فرهنگی که عملا نهادی ورای قانون است را نهادی بیاختیار، منفعل و اسیر اراده روسای جمهور تصویر میکند. اما این روایت با کارنامه واقعی شورا و نقش خود او در این نهاد همخوانی ندارد. شورا در چهار دهه گذشته نهتنها تشریفاتی نبوده، بلکه تصمیمات پراثر و پرهزینهای در حوزه آموزش، دانشگاه، حقوق شهروندی، سیاست جنسیتی، علوم انسانی، زبان، کنکور و محتوای آموزشی گرفته که بسیاری از آنها مستقیما زندگی میلیونها نفر را تحت تاثیر قرار دادهاند؛ از محرومیت سیستماتیک بهاییان از تحصیل، اسلامیسازی دانشگاهها، حذف گسترده مواد درسی، مقابله با سند ۲۰۳۰، تغییر سازوکار کنکور و مداخله فعال در سیاست حجاب در محیطهای آموزشی همه از اقدامات این نهاد است.
موارد بالا، نشانه نهادِ بیاثر یا صرفا «منفعل» نیست، بلکه بیانگر قدرت تصمیمسازی متمرکز و غیرپاسخگوست. ازغدی که خود سالها عضو ثابت همین شورا بوده، در نقد ساختار، سهم نهادی و فردی خود را نادیده میگیرد و مسوولیت تصمیماتی را که با رای، سکوت یا همراهی اعضا تثبیت شدهاند، به «روسای جمهور» یا «ساختار» حواله میدهد. اما در عمل، شورایی که بهگفته او اختیار ندارد، یکی از مداخلهگرترین نهادهای حکمرانی فرهنگی جمهوری اسلامی بوده و روایتِ «بیاختیاری»، بیش از آنکه تحلیل باشد، تلاشی برای فاصلهگرفتن از پیامدهای تصمیماتی است که خود شورا و اعضایش در شکلگیری آنها نقش مستقیم داشتهاند.
این فرافکنی را فردی انجام میدهد که در آبان۱۳۸۷، پنج دانشجوی معترض به سخنرانیاش در دانشگاه خواجهنصیرالدین طوسی، با احکام کمیته انضباطی به تعلیق موقت از تحصیل محکوم شدند. این دانشجویان که هنگام سخنرانی او با در دست گرفتن پلاکاردهایی درباره «اعدامهای سال ۶۷» و نقد نقش شورای عالی انقلاب فرهنگی اعتراض کرده بودند، در مجموع به هشت ترم محرومیت از تحصیل محکوم شدند. در همان جلسه وی معترضان را «وابسته به گروههای خارج از کشور» خوانده و در جریان سخنرانی نیز آنان را «ابله» نامیده است.

پیام قدردانی رضا پهلوی از مردم مشهد
















