بهرام مشتاق - ویژه خبرنامه گویا
در میانه بمباران خبرهای تلخ این روزها، بار دیگر پروپاگاندای چندشآور نظام اسلامی توی ذوقمان زد: بنر تبلیغاتی شهرداری تهران با تصویری از یک "مستراح" با این شرح و توضیح بلند بالا:
"این توالت عمومی در یکی از پارکهای منطقه یک تهران البته با کمک اهالی محل ساخته و مورد بهرهبرداری قرار گرفت..."
به نوبه خود نورعلی نور است. بلایی را که شهرداریها و بویژه شهرداری تهران بر سر مردم آورد، روزگاری "تلختر از زهر" برای شهروندان به ارمغان آورده است. شوربختانه از شهرهای بزرگ، بویژه تهران با شمیرانش، درختهای توت و چنار چندصد سالهاش، قناتهای پرآبش، معابر پر از سار و کلاغ و گنجشکش، البرز شکوهمند و پربرفش، خانههای حیاطدار پر از شمعدانی و حوض ماهی قرمزش، کوچهباغهای باصفایش و بالاخره مردم سلیمالنفس و بسیاری از ویژگیهای دیگرش اثری بر جا نیست.
از اولین روزها که اداره شهرها مانند دیگر دستگاههای کشوری و لشکری، به دست حاکمان بیسواد، خشکمغز، متعصب و ناآشنا با الزامات زندگی مدرن افتاد، شهرهای ایران یکی پس از دیگری و به سرعت رو به تخریب و هرج و مرج گذاشت. امروز که به هر گوشه این محدوده جغرافیایی با وسعت یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومتر مربعی بنگری، جز ویرانه دیده نمیشود.
گزافه نیست بگویم که اگر کشورمان در طول این نزدیک به نیم قرن اصلًا اداره نمیشد (؟!) شاید روزگار امروز وطن به این سیاهی نبود و ایضًا در مورد شیوههای مدیریت شهری، که از تمام ملزومات یک شهر قابل سکونت تنها ساختمانهای بیقواره بلند و کوتاه و خیابانهای قفل شده با خودروهای غیر استاندارد و معدود فضاهای خالی در تسخیر سطلهای زباله، جعبه خالی، صندلی شکسته که امکان توقف چند دقیقهای برای احدالناسی ممکن نیست، درختها و نهرهای خشک و جولانگاه موشهای گربهخوار، حسرت به دل ماندن یک نفس هوای پاک و هزار درد بیدرمان دیگر که شرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ است.
بر این شاهکار مدیریت شهری اضافه کنیم بافت جمعیتی رها شده و ناهماهنگ را به گونهای که شیرازیها در شیراز، اصفهانیها در اصفهان، مشهدیها در مشهد و بالاخره تهرانیها در تهران بشدت احساس تنهایی و غربت میکنند. با چنان کارنامه سیاه، چنین شاهکار؟! مدیریتی و بنر تبلیغاتی شهرداری و منتگذاری برای ساخت یک توالت عمومی (آن هم با کمک اهالی)، مانند مشتی محکم و گیجکننده بر صورت مینشیند و جایگاه پروپاگاندای حکومتی را به رخ میکشد.
تصمیمسازان و تصمیمگیران حاکمیت اسلامی، هر چه نکردند از تجربه "گذشته چراغ راه آینده" بهخوبی بهره بردند و بدرستی نتیجه گرفتند که ثبات اقتصادی، اعتبار بینالمللی، رفاه و آسایش ملت، موی دماغ پیروان اهداف ایدئولوژیکی خواهد بود و در اولین گامها روزنههای آسیبپذیر دوران پادشاه فقید را بسرعت بستند.
بخش عمدهای از چند هزار دانشجوی بورسیه دولتی، به محض ورود به دانشگاههای خارج از کشور، بیدردسر و با خیال راحت و بدون حتی یک روز اختلال در تأمین هزینه تحصیل، جذب گروههای چپ و مارکسیستی، یا کنفدراسیونی و مجاهد خلقی شده و به مبارزه با حکومت میپرداختند. تجربهای که به حاکمیت اسلامی آموخت که برای خنثی کردن و بیاعتبار شدن این عامل تأثیرگذار، نفوذ در رسانهها و اپوزیسیون در خارج همراه با فشار بر خانوادهها در داخل، در دستور کار تصمیمسازان قرار گیرد.
با "مونیتورینگ" اکثریت قریب به هشتاد درصد رسانههای تلویزیونی و رادیویی مانند کلابهاوس در خارج از کشور، دم خروس اپوزیسیون وابسته به حاکمیت بیرون میزند. برای نمونه دیگر تجربهاندوزی حاکمان اسلامی، کافیست اطلاعرسانی ابر پروژههای زیر بنائی حکومت گذشته را مرور کنیم که از سوتیتر روزنامهها و اخبار چند دقیقهای رادیویی و تلویزیونی تجاوز نمیکرد و مقایسه کنیم با پروپاگاندای حکومت اسلامی که پروژههای پیشپا افتاده، حتی از نوع ساخت یک مستراح عمومی، را پیروزمندانه در بوق و کرنا میکنند و توی صورتمان میکوبند.
اگرچه بعید به نظر میرسد که طراحان خشکمغز چنین تبلیغات ابلهانه و تحقیرآمیزی از تأثیرات منفی آن بر افکار عمومی بیاطلاع باشند، اما از استقبال اندک حامیان خود که هنوز بر چشم بستن بر وضع موجود اصرار دارند، بهخوبی آگاهی دارند.
پـینوشت:
-
تصویری که از وضعیت ظاهری کلانشهرها ارائه شد، مربوط به سفر سه سال پیش نگارنده به ایران است و بهطور قاطع میتوان گفت امروز بسیار وخیمتر شده است.
-
بهمنظور انتقال دقیق مفهوم، نگارنده با پوزش فراوان ناگزیر از بهکار بردن واژه نه چندان محترمانه "مستراح" بوده است.

حجاب برای نظام از موشک بالستیک هم مهمتر است
















