اعتراف روحانی به خطایی که نشان میدهد انکار احتمال حمله اسرائیل و آمریکا چگونه جمهوری اسلامی را به بنبست امنیتی رساند
حمید آصفی
حرف حسن روحانی نه تحلیل تازه است و نه شجاعت سیاسی؛ این یک لغزش زبانی است که ساختار تصمیمگیری جمهوری اسلامی را لو میدهد. وقتی رئیسجمهور پیشین میگوید برخی باور داشتند اسرائیل هرگز به ایران حمله نمیکند، چون در صورت حمله نابود میشود، در واقع اعتراف میکند که امنیت ملی کشور سالها بر پایه گزارههایی کودکانه و خودفریبانه بنا شده است. این نه خطای فردی، بلکه محصول یک دستگاه فکری است که «احتمال» را دشمن اقتدار میداند.
مسئله اصلی این نیست که اسرائیل یا آمریکا حمله میکنند یا نه؛ مسئله این است که جمهوری اسلامی خود را از فکر کردن به حمله منع کرده بود. در چنین سیستمی، سناریونویسی نشانه تردید تلقی میشود و تردید مساوی با خیانت. نتیجه روشن است: سیاست خارجی به میدان شعار بدل میشود و نه ابزار مهار بحران.
این گزاره که «اگر حمله کنند نابود میشوند» نه تحلیل امنیتی است و نه حتی خطای محاسباتی؛ این یک توجیه روانی برای فرار از تصمیم سخت است. با چنین فرضی، مذاکره بیمعنا میشود، توافق تحقیر میگردد و هر هشدار عاقلانهای به ترسفروشی متهم میشود. وقتی دشمن از پیش شکست خورده فرض شود، عقلانیت هزینهبر اضافی است.
جمهوری اسلامی سالها دشمن را نه آنگونه که هست، بلکه آنگونه که برای آرامکردن خود نیاز داشت، تصویر کرد.
اسرائیل و آمریکا قرار نیست وارد جنگ تمامعیار شوند؛ آنها بهدنبال ضربههای دقیق، محدود و قابل مدیریتاند. کسانی که همهچیز را به جنگ نهایی تقلیل دادند، عملاً راه را برای همین نوع فشار باز کردند.
این خطا اتفاقی نبود؛ حاصل سیاستورزی مزمن با «ناممکنها»ست. ناممکن بودن حمله، ناممکن بودن اجماع جهانی، ناممکن بودن فروپاشی اقتصادی، ناممکن بودن نارضایتی پایدار. جمهوری اسلامی نه بهخاطر کمبود اطلاعات، بلکه بهدلیل سرپیچی از واقعیت، هزینه داد. واقعیت هرچه خشنتر شد، انکار آن هم سرسختتر شد.
سخنان روحانی یک سند است؛ سندی علیه ساختاری که در آن هشدار جرم است و انکار فضیلت. این ساختار نه اصلاح میشود و نه میآموزد؛ فقط وقتی عقب مینشیند که دیگر چیزی برای باختن نمانده باشد. سیاست در این چارچوب، هنر پیشگیری نیست، هنر توجیه شکستهای بعدی است.
پذیرش احتمال حمله نشانه ضعف نیست؛ نشانه عقل سیاسی است. اما جمهوری اسلامی سالهاست عقل را با صلابت نمایشی عوض کرده است. نتیجه، افزایش فشار، کاهش انتخاب و حرکت خزنده به سمت همان سناریوهایی است که قرار بود هرگز رخ ندهند.
اعتراف روحانی نه پایان ماجراست و نه نقطه اصلاح؛ این فقط ترک برداشتن یک روایت رسمی است. پرسش اصلی این نیست که چرا آنها حمله میکنند، بلکه این است که چرا نظامی که مدعی شناخت دشمن است، از فکر کردن به رفتار دشمن وحشت دارد. همین وحشت، خطرناکتر از هر حملهای است.

محاصره دریایی ایران توسط آمریکا + قطع صادرات نفت
















