اطلاعات آنلاین
سعید جلیلی میگوید کافهها «سبک زندگی جدید» میسازند، خانواده را از هم میپاشند و افراد را به تنهایی دو سهساعته عادت میدهند
بیآنکه برای این ادعاها هیچ آمار، پژوهش یا استدلال روشنی ارائه دهد. سخن او بیشتر یک داوری ارزشی از موضع بالا است تا تحلیلی جدی؛ گویی هر پدیدهای که با سلیقه او سازگار نیست، الزاماً مضر و خطرناک تلقی میشود.
مسئله اصلی، جابهجا کردن علت و معلول است. کافهها علت فروپاشی خانواده یا بحران اجتماعی نیستند، بلکه نشانه شرایطیاند که سیاستهای کلان خود ایجاد کردهاند. وقتی خانهها کوچک شده، فضاهای عمومی امن و رایگان از میان رفته، پارکها و کتابخانهها کارکردشان را از دست دادهاند و جوانان جایی برای گفتوگو و نفس کشیدن ندارند، کافه به پناهگاه تبدیل میشود. کافه محصول بحران است، نه طراح آن.
نگرانی از اینکه «دیگر لازم نیست خانوادهها دور هم باشند» در واقع اعتراف به شکست سیاستهاست. خانوادهها را گرانی، بیکاری، فشار روانی، ناامنی شغلی و آینده مبهم از هم دور کرده، نه چند ساعت کافهنشینی. سیاستمداری که سالها در قدرت بوده، اگر واقعاً دلنگران خانواده است، باید توضیح دهد چرا سیاستهای مورد حمایت او خانواده را به این نقطه رساندهاند.
در پس این نگاه، ذهنیتی امنیتی نسبت به فضاهای اجتماعی دیده میشود؛ هر آنچه خارج از کنترل رسمی باشد، مشکوک تلقی میشود. اما این فضاها با «نگاه بقا» شکل گرفتهاند: بقا در اقتصادی خفه، شهری بیفضای جمعی و نسلی ناامید از سیاست رسمی. مسئله کافه نیست، مسئله سیاستی است که جامعه متحول امروز را نمیفهمد و به جای پذیرش مسئولیت، بحرانهای عمیق را به گردن چند میز و فنجان قهوه میاندازد.

روحانی پرده را کنار زد

یک زن ایرانیتبار، دستیار وزیر امور خارجه آمریکا شد















