Tuesday, Dec 23, 2025

صفحه نخست » منتقد یا پیام‌رسان؟ گمانه‌زنی‌ها درباره نقش برخی آزادشدگان در خارج از کشور

tabeed.jpgویژه خبرنامه گویا - چراییِ اجازه‌ی خروج برخی زندانیان سیاسی و عقیدتی از ایران را نمی‌توان با یک پاسخ ساده توضیح داد. این پدیده بیش از آن‌که نشانه‌ی نرمش واقعی باشد، بخشی از یک محاسبه‌ی پیچیده‌ی امنیتی و سیاسی است؛ محاسبه‌ای که هدف اصلی‌اش نه آشتی با منتقدان، بلکه مدیریت نارضایتی و حفظ ثبات است. جمهوری اسلامی در بزنگاه‌های حساس، به‌جای سرکوب عریانِ همیشگی، گاه به ابزارهای کم‌هزینه‌تر و هوشمندانه‌تر متوسل می‌شود.

۱. مدیریت اعتراضات داخلی

نخستین کارکرد این سیاست، مدیریت اعتراضات داخلی است. پس از موج‌های بزرگ نارضایتی--از اعتراضات ۱۳۸۸ گرفته تا خیزش ۱۴۰۱ پس از کشته‌شدن مهسا امینی--آزادی یا خروج چند چهره‌ی شناخته‌شده می‌تواند به‌طور موقت فشار افکار عمومی را کاهش دهد. این اقدام مانند باز کردن سوپاپ اطمینان است: خشم انباشته کمی تخلیه می‌شود، بی‌آن‌که ساختار قدرت تغییر کند.

۲. بُعد بین‌المللی و کارکرد تبلیغاتی

دوم، بُعد بین‌المللی ماجراست. جمهوری اسلامی زیر ذره‌بین نهادهای حقوق بشری و دولت‌های خارجی قرار دارد و هر آزادی حتی اگر مشروط و نمایشی باشد--می‌تواند به‌عنوان برگ تبلیغاتی استفاده شود. پیام غیررسمی روشن است: «ما آن‌قدرها هم که می‌گویند سرکوبگر نیستیم.» این تصویرسازی، به‌ویژه در زمان مذاکرات یا فشارهای دیپلماتیک، کارکردی حیاتی دارد.

۳. کشمکش‌های درون حاکمیت

سوم، این تصمیم‌ها اغلب محصول کشمکش‌های درون حاکمیت‌اند. همه‌ی جناح‌ها یکسان نمی‌اندیشند. بخشی از بدنه‌ی قدرت، با رویکردی عمل‌گرایانه، ترجیح می‌دهد عناصر مسئله‌ساز را از صحنه‌ی داخلی حذف کند، نه این‌که با نگه‌داشتن آن‌ها در زندان، هزینه‌ی سیاسی و امنیتی بیشتری بپردازد. در این نگاه، خروج منتقد از کشور، کم‌هزینه‌تر از زندانی‌بودن اوست.

۴. آزادی یا تبعید اجباری؟

چهارم، بسیاری از این آزادی‌ها در واقع «تبعید اجباری» هستند. فعالان سیاسی و مدنی بارها گفته‌اند که آزادی‌شان مشروط به ترک ایران بوده است. این یک معامله‌ی نابرابر است: آزادی در برابر سکوت و دوری. فرد دیگر نمی‌تواند در خیابان، دانشگاه یا شبکه‌های اجتماعی داخل کشور نقش سازمان‌دهنده داشته باشد؛ حتی اگر صدایش از خارج شنیده شود، اثرش به‌مراتب کمتر است.

۵. روایت رسمی و واقعیت سیاسی

پنجم، روایت رسمی همواره بر «عدم تهدید» تأکید دارد. مقام‌ها می‌گویند فرد «دیگر خطری برای امنیت ملی ندارد» یا «دوره‌ی محکومیتش تمام شده». اما تجربه نشان می‌دهد این روایت بیش از آن‌که حقوقی باشد، سیاسی است. همان فرد، اگر در داخل بماند و دوباره فعال شود، به‌سرعت تهدید تلقی خواهد شد.

در این میان، شائبه‌ی نقش‌آفرینی برخی از این افراد به‌عنوان ابزار اطلاعاتی یا حتی عاملان دوگانه، آگاهانه یا ناآگاهانه، نیز مطرح می‌شود.

۶. واکنش‌های دوگانه در خارج از کشور

در خارج از کشور، حضور برخی از این آزادشدگان با واکنش‌های دوگانه روبه‌رو شده است. از یک‌سو، آن‌ها به‌عنوان قربانیان سرکوب و شاهدان زنده‌ی زندان و شکنجه دیده می‌شوند و روایت‌شان برای افکار عمومی و رسانه‌ها اهمیت دارد. از سوی دیگر، شیوه‌ی آزادی، سرعت خروج، و محدودیت‌هایی که بعضاً همچنان بر خانواده‌هایشان در داخل ایران اعمال می‌شود، پرسش‌هایی را برانگیخته است.

آیا همه‌ی این افراد صرفاً منتقدانی رهاشده‌اند، یا برخی از آن‌ها، خواسته یا ناخواسته، در نقش پیام‌رسانان یک سیاست امنیتی ظاهر می‌شوند؟ حتی اگر نیت فردی پاک باشد، چارچوبی که در آن از زندان به تبعید منتقل شده، می‌تواند او را به حامل پیامی تبدیل کند که لزوماً به نفع جنبش‌های اعتراضی نیست.

۷. بی‌اعتمادی و تجربه‌ی تاریخی

این تردیدها بیش از آن‌که اتهامی شخصی باشد، بازتاب تجربه‌ی تاریخی است. جمهوری اسلامی بارها نشان داده که از نفوذ، انتقال پیام، و ایجاد شکاف در میان مخالفان خارج‌نشین به‌عنوان ابزار استفاده می‌کند. در چنین فضایی، بی‌اعتمادی به‌سرعت گسترش می‌یابد و هزینه‌اش را نه حکومت، بلکه اپوزیسیون پراکنده می‌پردازد.

طرح این پرسش‌ها به‌معنای نفی رنج زندان‌رفتگان نیست؛ بلکه تلاشی است برای هوشیاری جمعی. تمایز میان «منتقد مستقل» و «پیام‌رسان ناخواسته» آسان نیست، اما نپرداختن به آن، دقیقاً همان خلأیی است که دستگاه‌های امنیتی از آن سود می‌برند.

۸. سیاستی قدیمی با چهره‌ای آشنا

نباید فراموش کرد که این سیاست تازگی ندارد. سازمان‌هایی چون عفو بین‌الملل و دیده‌بان حقوق بشر بارها اشاره کرده‌اند که ایران در دوره‌های فشار شدید، ترکیبی از سرکوب گسترده و آزادی‌های گزینشی را به کار می‌گیرد. این ترکیب، هم پیام قدرت می‌دهد و هم ژست انعطاف.

جمع‌بندی

در نهایت، اجازه‌ی خروج برخی زندانیان بیش از آن‌که نشانه‌ی گذار به مدارا باشد، بیانگر اولویت اصلی حاکمیت است: ثبات. نه پاک‌سازی کامل، نه آشتی واقعی؛ بلکه مدیریت بحران با کم‌ترین هزینه. منتقدان آزاد می‌شوند، اما از صحنه‌ی اصلی کنار گذاشته می‌شوند.

👈 مطالب بیشتر در خبرنامه گویا

این‌جاست که باید محتاط بود. آزادیِ همراه با اجبار به خروج، اگرچه برای فرد نجات‌بخش است، اما نباید ما را دچار توهم تغییر ساختاری کند. این یک تاکتیک است، نه تحول. سوپاپ اطمینان شاید فشار را کم کند، اما دیگِ نارضایتی همچنان بر آتش است.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy