حسن هاشمیان
خبرنامه گویا
انفجار در مسجد علویان شهر حمص سوریه که در ظاهر یک اقلیت مذهبی را هدف قرار داده است، بار دیگر فضای اجتماعی و سیاسی سوریه بعد از بشار اسد را متشنج کرد. در این میان، یک گروه ناشناخته و مرموز بنام «سرایا انصار السنه» مسؤولیت این حمله مرگبار را به عهده گرفت. این گروه افراطی و به ظاهر سلفی، در ماه ژوئن گذشته در حمله به کلیسای مار الیاس دمشق، جان 25 نفر از مسیحیان سوریه را گرفت. در آن زمان، این گروه تروریستی اعلام کرد که در دفاع از حقوق مردم سنی سوریه دست به چنین اقدامی زده است!
قبل از این حمله و از فوریه ۲۰۲۵، جماعت «انصار السنه» با صدور بیانیهای بر صفحه خود در تلگرام، برای مبارزه با حکومت جدید سوریه که آن را متهم میکرد با «نصیریها» (علویان) و «روافض» (شیعیان) سهلانگاری میکند، اعلام موجودیت کرده بود. گفتمان فرقهگرای به کار رفته در این بیانیه همان گفتمان داعش بود، اما آیا این فرقه تروریستی جدید میتواند نام و جامه جدیدی از تشکیلات داعش باشد، برای خیلیها جای شک و تردید گذاشته بود به ویژه که داعش با نام و عناوین خود، در همان روزهای بعد از سقوط بشار اسد ، عملیات تروریستی خود علیه حکومت جدید سوریه را آغاز کرده بود و نیازی به پنهان شدن در ورای یک نام و عنوان جدید نمیدید.
یک موضوع شکبرانگیز دیگر درباره هویت «انصار السنه» این است که علیرغم در پیش گرفتن روش جذب نیروی داعش از جهادیها سراسر جهان و اعلام درهای باز برای استقبال از چنین نیروهای خارجی، اما هیچ مدرکی وجود ندارد که ثابت کند، نیروهای این گروه، جهادیهای خارجی را در صفوف خود دارند و اکثر برآوردها متفقالقول هستند که غالب نیروهای «سرایا انصار السنه» از بازماندگان رژیم بشار اسد هستند.
اما مهمتر از همه، موضوعی که جماعت «انصار السنه» را در کنار جمهوری اسلامی قرار میدهد، اهدافی است که برای فعالیت خود تعیین کرده است: نخست عدم به رسمیت شناختن وضع جدید سوریه و حکومت جدید این کشور و دوم بی ثبات کردن «مرحله انتقالی» سوریه که احمد الشرع و یاران وی با تمام قدرت برای ثبات آن تلاش میکنند. بدین شکل جماعت «انصار السنه» در جایی ایستاده که خامنهای قبلا برپایه آن «از جوانان سوریه خواست به پا خیزند و حکومت جدید سوریه را ساقط کنند». و این یعنی جمهوری اسلامی و جماعت انصار السنه استراتژی مشترکی دارند و چه بسا منشاء و راهبرد یکسانی دارند. نباید فراموش کنیم که جمهوری اسلامی قبلا از سنیهای سلفی برای پیشبرد اهداف خود علیه ایالات متحده آمریکا در عراق استفاده کرده بود. اسناد به دست آمده از مخفیگاه بن لادن در «ابوتآباد» پاکستان نشان میدهد که تفاهماتی در اهداف میان سازمان القاعده و جمهوری اسلامی شکل گرفته بود و در مراحلی پیشرفته آنچه بعدها توسط رهبران القاعده و بخصوص در نوشتههای «سیف العدل» از فرماندهان ارشد القاعده افشاء شد، همکاری نزدیکی میان القاعده و سپاه پاسداران شکل گرفته بود.
برطبق این نوشتهها، ابومصعب زرقاوی که بعدها جماعت «توحید و جهاد» را در عراق بوجود آورد و این جماعت سنگ بنای اولیه تشکیل داعش را رقم زد، بعد از سقوط طالبان در سال 2001 و برای فرار از نیروهای آمریکائی به شهر هرات افغانستان پناه آورد. این واقعه در زمانی رخ داد که حسن کاظمی قمی کنسول جمهوری اسلامی در هرات بود و وقتی کاظمی قمی بعنوان سفیر به عراق رفت، ابومصعب زرقاوی نیز به عراق منتقل شد. نوشتههای سیف العدل نشان نمیدهد که ابومصعب زرقاوی از چه طریقی به عراق منتقل شده است، اما سیف العدل تأکید میکند که در کنار احیای یگانهای عملیاتی سازمان القاعده، یک یگان در ایران فعالیت میکرد و این کار ممکن نبود مگر اینکه سپاه قدس اجازه آن را میداد و حسن کاظمی قمی در اصل عضو سپاه قدس بود.
شکست پروژههای مستقیم جمهوری اسلامی برای سوریه جدید
سپاه پاسداران برای «تنفیذ منویات خامنهای» درباره اسقاط حکومت جدید سوریه دو اقدام مستقیم انجام داد. نخست تشکیل یک گروه شبه نظامی بنام «اولی البأس» که هدف اعلام شده آن مبارزه با حضور ارتش اسرائیل در جنوب سوریه اما هدف پنهان آن، هماهنگ کردن بازماندگان رژیم بشار اسد برای اسقاط حکومت جدید سوریه و دوم، ایجاد تشکلی از ژنرالهای سابق ارتش بشار اسد به رهبری سهیل الحسن فرمانده سابق لشکر چهارم نیروهای نخبه بشار اسد که به بی رحمی و قساوت در برخورد با مخالفان معروف بود، به شکلی که این تشکل یک شورش نظامی با 160 هزار نیرو تهیه کند و حکومت جدید سوریه را ساقط کند. موضوعی که اخیرا روزنامه نیویورک تایمز با رصد تماسهای تلفنی و پیامهای رد و بدل شده ژنرالهای سابق بشار اسد، از آن پرده برداری کرده است.
گروه شبه نظامیان اولی البأس که اکنون مدت زمان طولانی از اعلام موجودیت آن گذشته اما به نظر میرسد نتوانسته هیچ اقدام قابل توجهی انجام دهد و در نطفه مرده است، عملا کارکردی برای اهداف خامنهای در سوریه، تا اینجای کار نداشته است و در نتیجه این پروژه شکست خورده است.
اما پروژه دوم که به تحرک ژنرالهای سابق بشار اسد مربوط میشود، تاکنون با صرف 100 تا 160 میلیون دلار نتوانسته چیزی قابل لمسی بر روی زمین ارائه دهد، شخص بشار اسد با فشار مسکو خود را از این طرح کنار کشیده و ژنرالهای سابق وی، به جز رفت و آمد میان مسکو، تهران و بیروت، تاکنون کار مهمی انجام ندادهاند. لذا این پروژه دوم جمهوری اسلامی را میتوان شکست خورده تلقی کرد.
اکنون با شکست پروژههای مستقیم جمهوری اسلامی برای تحولات سوریه، این پرسش مطرح میشود که آیا سپاه قدس به روشهای قدیمی خود برگشته و نسخه جدیدی از داعش تحت عنوان «سرایا انصار السنه» را برون داده تا مضمحلانه و در وضعیتی مستأصل اهداف خونین خود را در سوریه دنبال میکند؟ حتی اگر نتیجه این پروژه کشتار بی رحمانه شیعیان و علویان سوریه باشد؟. پاسخ میتواند مثبت باشد و جمهوری اسلامی برای رسیدن به اهداف خود دست به هر کاری میزند، همانطور که قبلا برای تحریک شیعیان عراق در راستای اهداف خود، به مقبره دو امام شیعه موسی کاظم و محمد جواد در کاظمیه بغداد حمله کرد و قبل از آن باقر حکیم را توسط دارودسته ابومصعب زرقاوی به قتل رساند.

جنگ فرسایشی آمریکا با جمهوری اسلامی؛ پیروزی بی شلیک

صحبتهای جنجالی شهرام ناظری در دانشگاه سلجوق ترکیه















