Wednesday, Dec 31, 2025

صفحه نخست » گفت‌وگوی نسرین ستوده با بی‌بی‌سی: پیام حقوق بشر یا کنترل‌شده از بالا؟

nasrinsotoodeh.jpgویژه خبرنامه گویا - مصاحبه نسرین ستوده با بی‌بی‌سی فارسی (که در ادامه این مطلب می‌آيد) را می‌توان نقطه تلاقی تجربه زیسته و بحثی راهبردی دانست که سال‌هاست در فضای سیاسی ایران جریان دارد: مرز میان انفعال و مبارزه. اهمیت این گفت‌وگو در آن است که ستوده، با پشتوانه بیش از دو دهه مواجهه مستقیم با سرکوب، زندان و محرومیت، از ضرورت مقاومت مدنی و همبستگی سخن می‌گوید؛ مقاومتی که به باور او، بدون خشونت اما به‌دور از سکوت و بی‌عملی معنا پیدا می‌کند. او با تأکید بر دردهای مشترک ناشی از استبداد، تلاش می‌کند حقوق بشر و حفظ حقوق اقلیت‌ها را به‌عنوان ستون فقرات هر پروژه سیاسی آینده برجسته کند و نشان دهد که حتی پیروزی اکثریت، بدون این اصول، آغاز بحرانی تازه خواهد بود.

با این حال، برای بخشی از منتقدان و نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، همین مفهوم «مرز انفعال و مبارزه بدون خشونت» می‌تواند مشکوک به‌نظر برسد. آنان یادآوری می‌کنند که چنین مصاحبه‌هایی به‌ندرت و با حساسیت شدید امنیتی در ایران ممکن می‌شود و هر صدایی که از درون کشور به رسانه‌های بین‌المللی می‌رسد، ناگزیر در چارچوب محدودیت‌ها شکل می‌گیرد. از این منظر، برخی ممکن است این گفتار را نه صرفاً یک موضع اخلاقی مستقل، بلکه پیامی غیرمستقیم بدانند که حاکمیت مایل است اپوزیسیون بشنود: مهار خشم، مرزبندی با رادیکالیسم و بازتعریف اعتراض در قالب‌هایی که تهدید مستقیم‌تری برای ساختار قدرت ایجاد نکند. همین تردید، خود نشان‌دهنده شکاف عمیقی است که امروز نه فقط میان حکومت و جامعه، بلکه در درون اپوزیسیون ایران بر سر مسیر مبارزه وجود دارد.

نتیجه مطالعات تطبیقی درباره جنبش‌های اعتراضی، از جمله یافته‌های اریکا چنووت، نشان می‌دهد که «مبارزه بدون خشونت» اگرچه به‌طور آماری شانس موفقیت بیشتری نسبت به خشونت دارد، اما به‌هیچ‌وجه تضمین‌کننده پیروزی نیست. نقطه ضعف اصلی جنبش‌های غیرخشونت‌آمیز زمانی آشکار می‌شود که حکومت نه‌تنها توان، بلکه اراده استفاده گسترده و بی‌وقفه از خشونت مرگبار را داشته باشد، بی‌آنکه با شکاف جدی در نیروهای امنیتی خود روبه‌رو شود. در چنین شرایطی، هزینه مشارکت برای معترضان آن‌قدر بالا می‌رود که سازمان‌یافتگی، تداوم و همبستگی جنبش از هم می‌پاشد؛ تجربه‌ای که در نمونه‌هایی چون میدان تیان‌آن‌من چین به‌روشنی دیده شد. از این منظر، عامل تعیین‌کننده نه صرفاً اخلاقی‌بودن یا مسالمت‌آمیزبودن اعتراض، بلکه توان آن در ایجاد تردید، فرسایش و در نهایت نافرمانی در بدنه پلیس و نیروهای نظامی است.

همین منطق در تحلیل کن پولاک از وضعیت ایران نیز تکرار می‌شود؛ تحلیلی که بر یک گزاره کلیدی تکیه دارد: حکومت‌ها نه با نارضایتی گسترده، بلکه با از دست دادن انحصار زور سقوط می‌کنند. توصیف ایران به‌عنوان جامعه‌ای «پیشاانقلابی» به این معناست که شکاف میان مردم و حاکمیت عمیق شده، اما هنوز به نقطه‌ای نرسیده که دستگاه سرکوب یا نتواند، یا نخواهد، از زور استفاده کند. در چنین چارچوبی، موفقیت هر شکل از اعتراض چه خشونت‌پرهیز و چه رادیکال، به این پرسش گره می‌خورد که آیا می‌تواند هزینه سرکوب را برای حکومت به‌حدی بالا ببرد که ادامه آن بی‌فایده یا غیرممکن شود. به بیان دیگر، تغییر سیاسی زمانی محتمل می‌شود که اعتراض، نه فقط خیابان، بلکه محاسبات درون ساخت قدرت را دگرگون کند؛ جایی که مرز میان «کنترل با زور» و «فرسایش اقتدار» تعیین می‌شود.

از نگاه تحریریه ما، اگر این چارچوب‌های نظری و تجربی را کنار واقعیت عریان ایران امروز بگذاریم، مسیرهای موفقیت اعتراضات اپوزیسیون به‌شدت محدود می‌شود:

نخست، تکرار اعتراضات میلیونی در ابعادی شبیه جنبش سبز، با این تفاوت اساسی که این‌بار پاسخ به خشونت حکومتی صرفاً صبر و فرسایش نباشد، بلکه توان بازدارندگی متقابل ایجاد کند؛ مسیری پرهزینه و پرریسک که می‌تواند توازن ترس را بر هم بزند.

دوم، پیوستن بخش‌های معنادار و قابل‌تشخیص از ارتش یا نیروهای انتظامی درجه‌دار به اعتراضات مردمی؛ شکافی که مستقیماً انحصار زور را هدف می‌گیرد و معادله قدرت را تغییر می‌دهد.

سوم، سناریویی که شاید کم‌صداتر اما تعیین‌کننده‌تر باشد: سر باز زدن گسترده نیروهای حکومتی از اجرای دستور شلیک و سرکوب.

هر سه مسیر، به‌رغم تفاوت‌هایشان، در یک نقطه مشترک‌اند: بدون فروپاشی یا فرسایش جدی اراده و توان سرکوب، نارضایتی حتی اگر فراگیر و عمیق باشد به‌تنهایی به تغییر سیاسی منجر نخواهد شد.

گفتگوی بی بی سی با نسرین ستوده: ما زخم‌خورده یک ماجرا هستیم؛ چرا باید روبه‌روی هم بایستیم؟

بی بی سی - نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر، با اشاره به اختلافات میان جریان‌های مختلف اپوزیسیون جمهوری اسلامی می‌گوید: «ما زخم‌خورده یک ماجرا هستیم؛ چرا باید روبه‌روی هم بایستیم؟»

نسرین ستوده از اوایل دهه ۱۳۸۰ وارد پرونده‌هایی شد که برای حاکمیت در ایران «حساس» تلقی می‌شدند. او بارها بازداشت شد، از حق وکالت محروم ماند و احکام سنگین زندان گرفت. این فشارها تنها متوجه خودش نبود. همسرش رضا خندان، فعال مدنی و سیاسی، اکنون بیش از یک سال است که به دلیل اعتراض به حجاب اجباری در زندان به‌سر می‌برد. فرزندانشان، مهراوه و نیما، نیز در سال‌های گذشته با برخوردهای امنیتی و قضایی روبه‌رو بوده‌اند.

با این حال، خانم ستوده در گفت‌وگویی با فرناز قاضی‌زاده در برنامه «گفت‌وگوی ویژه» تأکید می‌کند که «تجربه مشترک سرکوب و خشونت، می‌تواند و باید به نقطه اتصال نیروهای مختلف تبدیل شود.»

به باور خانم ستوده: «باید برای همبستگی، اراده وجود داشته باشد.» و این اراده زمانی شکل می‌گیرد که افراد، فارغ از گرایش سیاسی و فکری، به «همپوشانی دردهای مشترک» توجه کنند؛ دردهایی که به‌گفته او، «از استبداد به همه ما وارد شده است.»

او برای توضیح این نگاه، به بازداشت‌های گسترده و خشونت‌آمیز در مراسم هفتمین روز درگذشت خسرو علی‌کردی، فعال حقوق بشر، اشاره می‌کند؛ مراسمی که به گفته او، در آن افراد با گرایش‌های کاملا متفاوت، از هواداران نظام پادشاهی تا اصلاح‌طلبان، لائیک‌ها و نیروهای چپ، بازداشت شدند.

خانم ستوده می‌گوید: «من به آزادی همه آن‌ها فکر می‌کنم. همبستگی دقیقا از همین‌جا می‌آید؛ از توجه به درد مشترک. وقتی ما زخم‌خورده یک ماجرا هستیم، چرا باید اختلافات خودمان را وسط بکشیم؟»

اکثریت، قدرت و حقوق اقلیت‌ها

نسرین ستوده در بخش دیگری از گفت‌وگو به فضای سیاسی فعلی اشاره کرد و گفت که حتی اگر یک جریان سیاسی موفق شود اکثریت را به‌دست آورد و قدرت را در اختیار بگیرد، «تازه اول مشکلاتش است»، چرا که باید حقوق اقلیت‌ها را به رسمیت بشناسد و تضمین کند.

او تأکید می‌کند: «ما باید بر سر اعلامیه جهانی حقوق بشر بایستیم و از آن کوتاه نیاییم. حقوق بشر، حقوق اقلیت‌هاست.»

در پاسخ به پرسشی درباره «خط قرمز» همبستگی به‌ویژه با توجه به اختلافات میان چهره‌های سیاسی حتی درون زندان که پیشترهم درباره آنها خبرهایی منتشر شده بود، خانم ستوده با احتیاط پاسخ می‌دهد. او تاکید می‌کند که چنین گفت‌وگوهایی باید در «شرایطی برابر و آزاد» انجام شود و در شرایط فعلی، از ورود به جزئیات آن معذور است.

خانم ستوده در پاسخ به انتقادهایی که گاه متوجه فعالان شناخته‌شده وجود داشته که به فعالان کمتر شناخته‌شده یا گمنام توجه کافی ندارند، می‌گوید که این نقدها را مهم می‌داند و به آن‌ها احترام می‌گذارد.

او سپس به تجربه‌ای از زندان قرچک اشاره می‌کند؛ جایی که یکی از زندانیان محکوم به جرایم مواد مخدر، از تلاش‌های او و همکارانش برای لغو اعدام در این پرونده‌ها تشکر کرده بود. ستوده می‌گوید این تلاش‌ها منجر به لغو بسیاری از احکام اعدام در پرونده‌های مرتبط با مواد مخدر شد.

اما همه تلاش‌ها به نتیجه نرسیدند. او از پرونده یک «کودک‌همسر» سخن می‌گوید که علی‌رغم پیگیری‌هایش، نتوانست مانع اجرای حکم اعدام او شود. خانم ستوده با تاثر می‌گوید: «این‌ها وظایفی است که باید انجام بدهیم».

وقتی صحبت به بیش از دو دهه فعالیت او می‌رسد، ستوده نگاهی شخصی‌تر ارائه می‌دهد. او می‌گوید: «اجازه بدهید اقرار کنم؛ موضوع حتی مبارزه نبود. مسئله خشونتی بود که حیثیت و کرامت ما را، به‌عنوان یک زن و یک کنشگر، لگدمال می‌کرد.»

به‌گفته او، «تسلط مردسالارانه و خشونت ساختاری»، رنجی بود که نمی‌شد در برابرش سکوت کرد. همین تجربه زیسته، او را به مسیری کشاند که امروز از آن به‌عنوان «مقاومت مدنی» یاد می‌شود.

مرز انفعال و مبارزه بدون خشونت

خانم ستوده در پاسخ به پرسشی درباره مرز میان انفعال و مبارزه بدون خشونت، به تجربه‌های متفاوتی اشاره می‌کند. او می‌گوید در سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۹۰، برخی از هم‌بندی‌هایش در زندان معتقد بودند روش‌های او «تند» است و به خشونت نزدیک می‌شود؛ در حالی که در سال‌های بعد، با اوج‌گیری اعتراضات، عده‌ای همان روش‌ها را «فانتزی» می‌دانند.

او توضیح می‌دهد: «آیا وقتی وکالت می‌کنم، دارم مبارزه می‌کنم؟ نه. اما وقتی نتایجش را اعلام می‌کنم، دارم مبارزه می‌کنم.» از نظر خانم ستوده، مرز خشونت جایی است که فرد «با سلاح، به‌طور فیزیکی به دیگری حمله می‌کند». در مقابل، تحصن، اعتصاب غذا، اعتصاب ملاقات، تظاهرات خیابانی و اعتراض مدنی، همگی جزو حقوق شهروندی و مصادیق مبارزه بدون خشونت هستند.

وقتی از او درباره مسیر سه دهه گذشته خودش و خانواده‌اش پرسیده می‌شود، خانم ستوده به مثالی عینی اشاره می‌کند: «همین حالا، در حالی که جمهوری اسلامی می‌گوید کسی را به خاطر حجاب مجازات نمی‌کند، همسرم رضا خندان یک سال و چهار ماه است که به خاطر اعتراض به حجاب اجباری، زندانی است.»

او همچنین به خشونت علیه زنان و دختران اشاره می‌کند و می‌گوید: «یکی از آن‌ها می‌توانست مهراوه، دختر خودم، باشد.» به‌گفته او، فرزندانش زندگی «عادی» نداشته‌اند. او می‌گوید: «در جامعه ما، بچه ها از بی‌عدالتی و خشونت رنج برده‌اند و رنج دوم، زمانی است که جامعه نسبت به این خشونت‌ها بی‌تفاوت بماند.»

حجاب اجباری، زندان و مقاومت

خانم ستوده، در پیگیری پرونده همسرش و حتی ملاقات‌های زندان، به دلیل امتناع از رعایت حجاب اجباری با مشکلات جدی مواجه است. او نخستین بار در سال ۱۳۸۹ به دلیل مصاحبه بدون حجاب بازداشت شد و بعدها، به‌دلیل وکالت پرونده «دختران خیابان انقلاب»، با اتهام‌هایی چون «اشاعه فساد و فحشا» روبه‌رو و به زندان قرچک منتقل شد؛ جایی که با اعتصاب غذا به شرایط زندان اعتراض کرد.

در پایان گفت‌وگو، فرناز قاضی‌زاده از نسرین ستوده می‌پرسد که پس از سه دهه ایستادگی، آرزویش چیست. پاسخ او کوتاه و روشن است: «اجرای بی‌کم‌وکاست قانون و لغو اعدام در ایران.»

خانم ستوده در پایان این گفت وگو، تابلویی را نشان می‌دهد که خسرو علی‌کردی، پیش از درگذشت برای او ساخته بود. او می‌گوید این تابلو را چند ساعت پیش از بازداشت جواد علی‌کردی، برادر خسرو، از او تحویل گرفته است؛ یادگاری از دوستی، همدلی و همان همبستگی‌ای که به باور ستوده، «تنها راه عبور از زخم‌های عمیق جامعه ایران است.»



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy