دوشنبه 20 آبان 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


ديکتاتورها و نفت، ژوزف يوفه، دی تسايت، برگردان از الاهه بقراط

کشورهايی که درآمد آن ها وابسته به فروش انرژی است، سياست‌شان نيز با تغيير قيمت نفت، بالا و پايين می‌رود. اتحاد شوروی با نفت بشکه‌ای بيست دلار فرو پاشيد و پوتين با نفت ۶۴ دلاری "جنگ سرد دوم" را اعلام کرد. ونزوئلا با نفت صد دلاری قول ساختن پالايشگاه نفت به نيکاراگوئه را داد و پس از کاهش قيمت نفت همراه با بوليوی به آمريکا پيغام داد: ما بايد با يکديگر صحبت کنيم چون به هم احتياج داريم! ... [ادامه مطلب]

آقای خاتمی! يک پيشنهاد دارم، روزبه ميرابراهيمی

روزبه ميرابراهيمی
همه نيروهای فعال در ايران از چپ مذهبی و نزديک ترين افراد به نظام تا دورترين نيروهای فعال بر اين نکته متفق القول هستند که در دو دهه اخير "نظارت استصوابی" شورای نگهبان عملا انتخابات و انتخاب در جمهوری اسلامی را مخدوش کرده است ... [ادامه مطلب]

بخوانید!
پرخواننده ترین ها

از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش سوم)، نظرات ديويد ثورو، پژوهشی از عمار ملکی

عمار ملکی
هنری ديويد ثورو: "آيا شهروند می بايد مجبور باشد وجدانش را حتی لحظه ای، يا ذره ای، به قانون‏گذاران بفروشد؟ پس وظيفه ی وجدان بشری چيست؟... فکر می کنم که قبل از هر چيز می بايد انسان بمانيم و پس از آن شهروند. خردمندانه نيست که به قانون همان احترامی را بگذاريم که به حقيقت و راستی."

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ammarmaleki@yahoo.com

درباره نافرمانی مدنی چه به لحاظ تئوری و چه در عمل، نظرات و ديدگاه های مختلفی مطرح بوده و هست که جمع آوری و دسته بندی اين ديدگاه ها به زبان پارسی کمتر صورت گرفته است و بعضی از آنها به شکل پراکنده در ميان مقالات يا کتابها، ديده می شود. در ادامه اين نوشتار با توجه به ضرورت بحث های پيش رو در اين نوشته، به ذکر نظرات مختلف بزرگان عرصه‏های انديشه و مبارزه‏ی سياسی درباره نافرمانی مدنی پرداخته و سعی می شود که با دسته بندی اين نظرات، به شناختی جامع تر از مشخصات و شرايط اين عمل اعتراضی دست يابيم.

در اين مبحث نگاهی اجمالی به نظرات و همچنين سيره مبارزاتی شخصيت های فکری و سياسی مختلفی از جمله، ابداع‏کننده نظريه نافرمانی مدنی هنری‏ديويد ثورو، نويسنده مشهور روسی لئو تولستوی، رهبر فقيد استقلال هند مهاتما گاندی، رهبر ضد تبعيض نژادی عليه سياهپوستان آمريکا مارتين لوترکينگ، فيلسوف سياسی مشهور آلمانی هانا آرنت، فيلسوف سياسی مشهور آمريکايی جان رالز، فيلسوف نامدار معاصر آلمانی يورگن هابرماس، فيلسوف حقوق آمريکايی رونالد دورکين و مبارز نستوه ضد آپارتايد نلسون ماندلا خواهيم داشت. يقينا به اين مجموعه می توان نظريه پردازان و فعالان ديگر مبارزات مدنی را اضافه نمود، ليکن سعی شده است تا در اينجا به نامدارترين و تاثيرگذارترين شخصيت ها در اين زمينه پرداخته شود.

۱- هنری ديويد ثورو (۱۸۶۲-۱۸۱۷)

ديويد ثورو، طبيعی دان و فيلسوف آمريکايی را واضع نظريه نافرمانی مدنی می دانند. او در جزوه مشهور خود - نافرمانی مدنی - (۱)، نگاه خويش را درباره حکومت، قانون و سياستهای دولت وقت آمريکا بيان می دارد و چرايی و چگونگی سرپيچی از قانون ناعادلانه را با ذکر مثال هايی در جامعه خويش شرح می دهد و خصوصيات آنرا برمی شمارد.

او با پرسش هايی ساده آغاز می کند: "آيا شهروند می بايد مجبور باشد وجدانش را حتی لحظه ای، يا ذره ای، به قانون‏گذاران بفروشد؟ پس وظيفه ی وجدان بشری چيست؟" و سپس پاسخ می دهد: "فکر می کنم که قبل از هر چيز می بايد انسان بمانيم و پس از آن شهروند. خردمندانه نيست که به قانون همان احترامی را بگذاريم که به حقيقت و راستی. تنها وظيفه ای که من حق پذيرش آن را دارم اين است که در هر زمانی، آنچه را که «درست» تشخيص می دهم انجام دهم... قانون، هرگز انسانها را ذره ای منصف تر و عادل تر نکرده است و با احترام آنان به خود، حتی طرفدارانش را به کارگزاران هر روزه ی ستم قانونی تبديل نموده است."

ثورو با مثال زدن سربازان و درجه دارانی که به طور منظم اما برخلاف اراده و ميل شان و حتی بر خلاف عقل سليم و وجدان شان به سوی جبهه های جنگ - ‏با مکزيک ‏- می روند، می گويد: "اينان شکی ندارند که درگير جريانی نفرين شده اند، اما بدون هيچ مقاومتی به آن تن می دهند... توده های آدميان به اين ترتيب است که به حکومت خدمت می کنند، نه بمنزله انسان بلکه با جسم شان، بيشتر به‏عنوان ماشين، به خدمت حکومت درمی آيند... در بيشتر موارد، در اينان اثری از تمرينی آزادانه، چه در زمينه ی قضاوت يا احساس اخلاقی به‏چشم نمی آيد، بلکه خود را تا سطحی پست همچون چوب و خاک و سنگ کاهش می دهند... با اين وجود همين انسان هايند که معمولا شهروند خوب به‏شمار می آيند. باقی افراد از قبيل اکثر قانونگذاران، سياستمداران، حقوقدانان، روحانيون و کارمندان دفتری، بيشتر از طريق مغزشان در خدمت حکومت اند،... اينان به همان اندازه ای که به خدا خدمت می کنند احتمال دارد که ناخواسته به شيطان نيز خدمت کنند. در مقابل، تعداد اندکی هم- از جمله قهرمانان، وطن پرستان، شهدا، مصلحين و نيز انسانهای حقيقی- از طريق وجدان بيدارشان به حکومت خدمت می کنند و به همين دليل به‏وقت ضرورت، بيشترين مقاومت را در مقابل دولت نشان می دهند. ازين‏روست که حکومت معمولا با آنان بمانند دشمن رفتار می کند. انسان خردمند، تنها هنگامی مفيد است که انسان باقی بماند."

ثورو سپس در پاسخ اين سوال که آدمی اگر بخواهد انسان باقی بماند، در برابر دولتی که ناعادلانه رفتار می‏کند، چه بايد بکند؟ به حق خودداری از وفاداری و تبعيت از حاکميت و حق مقاومت در برابر آن، هنگامی که ستمگری يا بی کفايتی اش عظيم و تحمل‏ناپذير شده باشد تاکيد می‏کند و می‏گويد: "در اينگونه موارد، مردم و همچنين هر فردی، می بايد به هر قيمتی که شده عدالت را اجرا کنند و هزينه های احتمالی آن را نيز پذيرا باشند."

ثورو سپس با اشاره به مردمانی که از اصناف و طبقات مختلف، به عدالت بهای لازم را نمی‏دهند و بيشتر از انسانيت، به بازرگانی و کشاورزی علاقه‏مندند، می‏پردازد و آنها را مانع اصلی اصلاحات می‏داند. او می‏نويسد: "بايد توجه داشت که هزاران نفر وجود دارند که در«نظر» مخالف بردگی و جنگ اند: کسانی که با اينهمه، در «عمل» کاری برای پايان دادن به اين اوضاع صورت نمی‏دهند. کسانی که خود را فرزندان واشنگتن و فرانکلين می‏دانند، با دستانی در جيب می‏نشينند و می‏گويند که نمی‏دانند چه کنند و البته که کاری هم نمی‏کنند؛ کسانی‏که حتی مسئله آزادی بشر را نسبت به مسئله آزادی تجارت درمرتبه‏ی دوم می‏بينند... [اينان] حداکثر اينکه، تنها يک رای ارزان و بی ارزش به صندوق می‏اندازند، و هنگام عبور حقيقت از کنارشان، با اکراه، کلاهی به احترام او از سر برمی دارند."

ثورو با تاکيد به انجام اقدامی قاطع و موثر، درباره کسانی که تنها به رای‏دادن برای حصول تغييرات دل خوش کرده اند، می‏گويد: "حتی رأی دادن به حقيقت و راستی، مساوی با انجام کاری برای آن نيست. فقط بيان ضعيفی است از ميل‏تان به پيروزی آن. انسان خردمند، «راستی» را به دست بخت و اقبال نمی‏سپارد و به آرزوی غلبه از طريق رأی اکثريت نيز نمی‏نشيند."

ثورو وظيفه انسان نمی‏داند که خود را وقف برچيدن هر گونه نادرستی - حتی بزرگترين آنها – کند، ليکن حداقل وظيفه‏ی انسان می‏داند که از آن نادرستی دست بشويد و اگر ديگر نمی‏خواهد لحظه‏ای به آن بيانديشد، حداقل در عمل هم از نادرستی پشتيبانی نکند.

در ادامه او به مهمترين سوالی اشاره می‏کند که مابقی مقاله به توضيح آن می‏پردازد و می‏توان آنرا مبانی تئوری نافرمانی مدنی از نظر ثورو دانست. او اين‏گونه می‏پرسد و پاسخ می‏دهد: "قوانين ستمگرانه هميشه وجود دارند: آيا بايد در مقابلشان کرنش و اطاعت کنيم، يا بکوشيم تا کم کم اصلاح شوند (و در عين حال) تا وقتی که در اين کار موفق شويم از آن قوانين پيروی نماييم، و يا اينکه بايد بيدرنگ آنان را زير پا بگذاريم؟ به‏طور کلی انسانها تحت انقياد چنين حکومت هايی، معتقدند تا زمانی که اکثريت را به تغيير اين قوانين متقاعد نکرده اند، می‏بايد از آنها پيروی کنند. اينان بر اين باورند که اگر مقاومت کنند، نتيجه‏ی کار بدتر از خود «شر» موجود خواهد شد. اما برعکس بايد بدانند که اشکال اصلی در خود دولتی است که با برخوردهايش، نتيجه‏ی اصلاح را بدتر از شر می‏سازد. حاکميت است که اصلاحات را به سوی «بدتر» سوق می‏دهد. چرا حکومت قبل ازاينکه صدمه‏ای ببيند، داد و فرياد برمی‏آورد، هياهو به‏راه می‏اندازد و با اصلاحات مخالفت می‏ورزد؟ چرا شهروندانش را تشويق نمی‏کند که برای کشف و نقد خطاهايش در آماده باش هميشگی به‏سر برند، و چرا با آنان برخورد سزاوارتری نمی‏کند؟ چرا هميشه مسيح را به صليب می‏کشد، کپرنيک و ولتر را از جامعه طرد می‏کند و واشنگتن و فرانکلين را شورشی نام می‏نهد؟"

ثورو سپس تاکيد می‏کند که اگر بی‏عدالتی در حد اصطکاک لازم برای حرکت ماشين دولت باشد، می‏توان آنرا به حال خود گذاشت. اما اضافه می‏کند که: "اگر ذاتش طوری است که از تو می‏خواهد تا عامل بی‏عدالتی نسبت به ديگری باشی، پس من قاطعانه می‏گويم قانون را زير پا بگذار. بگذار هستی‏ات ضد آن اصطکاک باشد تا ماشين نظام را متوقف سازد. آنچه من بايد انجام دهم اين است که مطمئن گردم در هيچ حالتی، به نادرستی‏ای که محکومش می‏دانم، تسليم نخواهم شد."

ثورو وظيفه‏ی عملی هر فرد در مقابله و اعتراض به بی‏عدالتی را، در قطع حمايت از دولت ستمکار می‏داند و عمل قاطع يک نفر را، ارزشمندتر از ناله کردن تمامی مردم می‏داند: "بی ترديد می‏گويم، آنانی که خود را «ضد بردگی» می‏دانند ، قبل از اينکه به حقيقتی لطمه وارد کنند که در پی پيروزی آنند، می‏بايد به‏صورتی فوری و مؤثر، حمايت جانی و مالی خود را از دولت قطع کنند و منتظر کسب اکثريت عددی در آينده نمانند... به‏خوبی می‏دانم که اگر نه يک هزار، اگر نه يکصد، بلکه اگر ده نفر انسان (بتوان نام برد) - بله اگر فقط ده نفر انسان شريف - باز هم نه، اگر فقط يک انسان شريف در اين ايالت ماساچوست، که در تلاش برچيدن بردگی است، در عمل وجود داشت - که حاضر بود ازين مشارکت خارج شود، و به همين خاطر در زندان ولايتش محبوس می‏شد - همين به تنهايی می‏توانست به‏معنی الغا بردگی در آمريکا باشد. چرا که مسئله اصلی اين نيست که آغاز کار ممکن است چقدر بی اهميت در نظر آيد؛ آنچه که يک بار به‏خوبی انجام شود، برای ابد انجام شده است. ولی در عمل اين چنين نيست، و ما فقط عاشق صحبت کردن از خوبی هستيم. مأموريت ما، سخن گفتن از آن است نه عمل به آن! اصلاح‏طلبی فقط انبوه روزنامه‏ها را به‏خدمت می‏گيرد، اما نه آن تک نفر را."

مساله‏ی قبول هزينه به‏خاطر نافرمانی در برابر قوانين ظالمانه دولت، در ادامه مقاله ثورو توضيح داده می‏شود و اين هزينه را افتخاری برای انسان آزاد و رسوايی برای حکومتی که انسان را به‏خاطر تن‏ندادن به ظلم به زندان می‏اندازد، می‏داند: "در حاکميتی که بدون انصاف انسان‏ها را به زندان می‏اندازد، طبيعی است که جای راستين انسان منصف نيز در زندان باشد. تا امروز، تنها جايی که حاکمان ماساچوست برای جانها و روحهای نسبتا آزادتر و اميدوارتر شهروندان خود تأمين کرده اند ، زندانهايش می‏باشد تا آنان را بنام قانون خود‏ساخته‏شان از حکومت دور نگه‏دارند... زندان، سرزمين تک‏افتاده، اما آزاد و قابل احترامی است که حکومت، آنانی را که بر عليه او می‏باشند، در آن جای می‏دهد و تنها مأمنی است در يک حکومت برده‏دار، که انسان آزاد در آن می‏تواند با افتخار بسر برد."

ثورو همچنين اقدام اعتراضی جمعی با قبول هزينه را، تنها راه عقب راندن حکومت و پيشگيری از اقدامهای خشونت‏بار بعدی می‏داند: "زمانی که حاکميت بر سر دوراهی به زندان انداختن همه‏ی انسانهای منصف از يک‏سو و ترک جنگ تجاوزگرانه و برده‏داری از ديگر سو قرار می‏گيرد، در انتخاب خود ترديدی راه نمی‏دهد. اگر امسال يک هزار مرد مصمم می‏شدند که احکام مالياتی‏شان را نپردازند، اقدامی خشن و خونين نمی‏توانست باشد. بالعکس، پرداخت آن ماليات هاست که خشونت‏بار و خون‏بار است، چرا که حکومت را قادر می‏سازد تا دست به خشونت زند و خون بی‏گناهان را بزمين ريزد. اين در واقع به‏معنی «انقلابی صلح آميز!» است ، اگر چنين انقلابی ممکن باشد."

در ادامه جزوه نافرمانی مدنی، ثورو به ذکر خاطرات خود از زندانی شدن يک روزه‏اش به‏دليل عدم پرداخت ماليات می‏پردازد و بيان می‏دارد که اين تجربه چگونه باعث متحول شدن نگاهش به حاکميت و مردمانی که با آنها زيست می‏کند، گرديد: "علاوه بر اينها توانستم حاکميتی را که زير سايه‏اش زندگی کرده بودم، از آن هم واضح تر و شفاف تر ببينم. فهميدم مردمی را که بين شان زندگی می‏کردم تا چه حدی می‏شود به‏عنوان همسايگان و دوستانی خوب رويشان حساب کرد... در فداکاری‏هايشان برای بشريت، دست به هيچ خطری نمی‏زنند، حتی در حد اموالشان. در نهايت اينکه خيلی هم شريف نيستند، به‏طوريکه با دزد همان‏گونه رفتار می‏کنند که دزد با آنان، و اميدوارند با کمک برخی مراسم مذهبی ظاهری، قدری نماز، روزه، دعا و عمل کردن به يک روش سرراست اما بی فايده، روح خود را نجات بخشند."

در انتهای مقاله با اشاره به اينکه او به انجام وظايف شهروندی (مانند پرداخت عوارض راه‏سازی و پشتيبانی مالی از مدارس) عمل می‏کند، حساب خود را از آشوب‏طلبان و سهل‏انگاران جدا می‏سازد و می‏گويد: "به زبانی ساده‏تر تنها آرزومندم که از پشتيبانی و ابراز وفاداری به حاکميت خودداری کنم، از حوزه‏ی اقتدار آن خارج شوم و به‏طور مؤثر دامن خود را ازو دور نگهدارم... در انديشه‏ی رديابی آثار پشتيبانی و وفاداری‏ام می‏باشم. در واقع به شيوه‏ی خود، در سکوت به حاکميت اعلام جنگ می‏کنم، با اين‏حال، آنطور که معمول است هنوز هم تا آنجائی که می‏توانم از مزايای حکومت استفاده می‏کنم."

ثورو سپس فروتنانه می‏گويد که با اميد به وجود انسانهايی همدل در ميان شهروندانش بتواند اين فرجام خواهی ظاهرا ناممکن را توسط خود آنان از حکومت امکان پذير سازد تا حاکميت را به‏سوی احترام حقيقی به فرد حرکت دهد. او در پايان آرزوی خويش را برای داشتن حکومتی حداقلی، مردم سالار و مقيد به حقوق بشر که بتواند نسبت به همه انسانها منصف باشد، و با فرد محترمانه رفتار کند، بيان می‏دارد. "حکومتی که اگر عده انگشت شماری بی توجه به او زندگی کنند، نهراسد ازين که امنيت و آرامش‏اش دچار آسيب ‏شود." در اينجا بايد نکته ديگری در ارتباط با انديشه ثورو درباره‏ی نافرمانی مدنی ذکر شود که در مقاله‏ای ديگر از ثورو با عنوان «رساله‏ی دفاع از جان براون» بدان پرداخته شده است. جان براون، مزرعه‏داری که طرفدار الغای بردگی امريکايی بوده است، واپسين سالهای زندگی‏اش را به مبارزه‏ی خشونت‏آميز عليه بردگی اختصاص داده بود. ثورو در آن رساله، دفاع از او را بر عهده گرفت و با ستايش آرمان تعالی‏گرای او حمايت بدون محدوديتی از عمل خشونت‏آميز وی بعمل آورد.

ثورو، خشونت جان براون را تحت عنوان حق مطلق کاربرد قدرت عليه قدرت، توجيه می‏کند. او می‏گويد: « من نه می‏خواهم بکشم و نه کشته شوم. اما می‏توانم تصور کنم زمانی فرا خواهد رسيد که اين يک يا آن يک اجتناب ناپذير خواهد بود.» ثورو - برعکس گاندی - خشونت را فی نفسه، بد تلقی نمی‏کند و در مورد توجيه اعمال خشونت‏آميز، بدون هيچ گونه ابهامی می‏نويسد: «يکبار هم که شده تفنگ ها... با هدف خوب بکار گرفته شدند و اين ابزار در دستهايی قرار گرفت که می‏دانستند چگونه از آن استفاده کنند... ديگر مساله اين نيست که از چه سلاحی استفاده می‏شود، بلکه مهم آن‏است که با چه نيتی مورد استفاده قرار می‏گيرند.»" (۲)

٭٭٭

در جمع بندی نظرات ثورو می‏توان ويژگی‏های زير را درباره نافرمانی مدنی در انديشه وی برشمرد:
- وجدان انسانی، حقيقت و راستی مهمتر از قانون بشری؛
- پرداخت هزينه در راه پايبندی به اجرای عدالت؛
- اگر قرار باشد عامل بی‏عدالتی باشی، همانوقت قانون را زير پا بگذار و منتظر متقاعد کردن اکثريت نباش؛
- وظيفه‏ی فردی و نه در انتظار جمع بودن؛
- نافرمانی مدنی، راه پيشگيری از خشونت؛
- انجام وظايف شهروندی جهت نشان دادن اختلاف نافرمانی مدنی با نافرمانی مجرمانه؛
- استفاده از ابزار خشونت عليه بی‏عدالتی به‏عنوان يک حق؛
- نيت پاک اهميت دارد و نه وسيله رسيدن به آن؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- مطالبی که در اين بخش در گيومه آورده شده از ترجمه غلامعلی کشانی از مقاله مزبور می
باشد که در برخی قسمتها اصلاحات جزيی در ترجمه اعمال شده است.
۲- کتاب «گاندی و ريشه‏های فلسفی عدم خشونت»، رامين جهانبگلو، مترجم: هادی اسماعيل زاده، صفحات ۶۰ تا ۷۰





















Copyright: gooya.com 2016