یکشنبه 19 آبان 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


چرا اعدام خشونت را گسترش می دهد؟ جهانگير گلزار

جهانگير گلزار
اگر ما اعدام را تنها وسيله و امکان بدانيم، همان وسيله ای را انتخاب کرده ايم که قاتل انتخاب کرده است. اين وسيله بی حقوق کردن انسان است. اين وسيله زور عريان است. اين وسيله تحقير انسانيت است. نمی شود با وسيله بد و يا با وسيله ای که قاتل به کار برده جبران خسارت کرد  ... [ادامه مطلب]

سازمان افسران حزب توده، دکترمصدّق و رويداد ۲۸ مرداد ۳۲ (بخش دوّم)، علی ميرفطروس

علی ميرفطروس
دکتر مصدّق: "بودجهء دولت، با کسری حدود چهارصد ميليون تومان روبرو است و فقر و آشوب در سراسر کشور، گسترده است. معلّمين مدارس، حقوق ماهيانه‌ای به مبلغ يکصد تومان ـ که معادل ۲۵ دلار است ـ دريافت می‌کنند، اين مبلغ به دشواری هزينهء پرداخت اجارهء يک اطاق را در ماه کفايت می‌کند، در نتيجه: بسياری از معلّمين، هوادار و متمايل به کمونيسم شده‌اند، و اين افکار را در سراسر مدارس کشور ترويج می‌دهند" ... [ادامه مطلب]

بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ديکتاتورها و نفت، ژوزف يوفه، دی تسايت، برگردان از الاهه بقراط

کشورهايی که درآمد آن ها وابسته به فروش انرژی است، سياست‌شان نيز با تغيير قيمت نفت، بالا و پايين می‌رود. اتحاد شوروی با نفت بشکه‌ای بيست دلار فرو پاشيد و پوتين با نفت ۶۴ دلاری "جنگ سرد دوم" را اعلام کرد. ونزوئلا با نفت صد دلاری قول ساختن پالايشگاه نفت به نيکاراگوئه را داد و پس از کاهش قيمت نفت همراه با بوليوی به آمريکا پيغام داد: ما بايد با يکديگر صحبت کنيم چون به هم احتياج داريم!

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آوازه اعلام مرگ ليبراليسم و کاپيتاليسم از زبان احمدی‌نژاد و خامنه‌ای به گوش رسانه‌های غربی نيز رسيد. آنها در اين ندای خود تنها نيستند و کشورهايی مانند روسيه و ونزوئلا نيز که با بالا رفتن قيمت نفت، درست مانند جمهوری اسلامی، به گردنکشی پرداخته بودند، با آنها همزبانند. ژوزف يوفه مفسر قديمی روزنامه دی تسايت (۳۰ اکتبر) در مقاله خود از وابستگی ذليلانه اين کشورها به قيمت مواد خام و انرژی و قدرت بی‌پايان جوامع باز حتی در شرايط بحرانی می‌نويسد.

احمدی‌نژاد رييس جمهوری اسلامی ايران از «پايان کاپيتاليسم» خبر می‌دهد که تکان دادن تأييدآميز سر را در تفسيرسراهای کاپيتاليستی به دنبال داشت. رييس‌اش، خامنه‌ای، پيشاپيش فروپاشی «دمکراسی‌های ليبرال غربی» را بو می‌کشد. در حقيقت اما بانوی جاافتاده دمکراسی همراه با برادرش، کاپيتاليسم، همچنان نيروی ناشناخته‌ای را به نمايش می‌گذارد که اتفاقا دشمنان جامعه باز- مانند ايران، ونزوئلا، روسيه- را با بحران موجوديت به تلوتلو خوردن انداخته است.

نيروی کاپيتاليسم مدرن از منابع پايان‌ناپذير فراوان سرچشمه می‌گيرد. از کسبه جزء تا ماشين جستجوی عظيم گوگل، و از جهان دانش تا بازار بورس. قدرت پيمان سه گانه ضد غربی [ايران، ونزوئلا، روسيه] اما به قيمت انرژی وابسته است. در واقع اينها «محور شرار(نف)ت» را تشکيل می‌دهند [نويسنده در اينجا با دو کلمه «شرارت» و «نفت» در زبان آلمانی بازی کرده است]. و قيمت نفت اين هفته به شصت دلار رسيد در حالی که در ماه ژوييه ۱۴۷ دلار بود.

وزير دارايی روسيه در ماه سپتامبر اعلام کرد در صورت رسيدن قيمت نفت به هفتاد دلار، بودجه دولت کسری خواهد داشت. در ايران و ونزوئلا اما بحران دولتی هنگامی شروع شد که قيمت نفت به ۹۵ دلار رسيده بود. آن هم در مورد برنامه‌های اجتماعی که قرار است چاوز و احمدی‌نژاد را در قدرت نگاه دارند. هشتاد درصد (!) بودجه ايران از منبع انرژی تأمين شده و دوازده درصد توليد ناخالص مالی صرف سوبسيد برای بنزين و نان می‌شود (در آلمان اين مقدار سيصد ميليارد يورو است). چاوز نيمی از هزينه‌های دولت را با پول نفت تأمين می‌کند.

هنگامی که در سال ۱۹۹۱ اتحاد شوروی فرو پاشيد، قيمت نفت بطور اسمی بيست دلار بود. وقتی پوتين در کنفرانس امنيتی مونيخ در سال ۲۰۰۷ عملا جنگ سرد دوم را اعلام کرد، قيمت نفت بشکه‌ای ۶۴ دلار بود. در ماه ژوييه امسال بهای نفت به بالاترين سطح تاريخی خود رسيد. در ماه اوت روسيه به گرجستان حمله کرد. يک محاسبه ناپخته که به آن عمل هم شد. مداخله روسيه در گرجستان پيامد بالا رفتن قيمت نفت بود.

با پايين رفتن قيمت نفت ماجرا برعکس می‌شود: متأسفانه هوگو چاوز حالا ديگر نمی‌تواند قولی را که در مورد ساختن يک پالايشگاه نفت (چهار ميليارد دلار) به نيکاراگوئه داده است عملی کند. دست ونزوئلا و ايران تنگ می‌شود. آنها ديگر نمی‌توانند خرجی مشتريان انقلابی خود را، از کوبا تا بوليوی، از حماس تا حزب‌الله بدهند. بيهوده نيست که در حال حاضر گروه دو «ح» در خاورميانه شلوغ نمی‌کنند. ناگهان چاوز عشوه‌گرانه به مک کين و اوباما پيام می‌دهد: «ما بايد با هم صحبت کنيم چرا که به هم احتياج داريم». بوليوی انقلابی هم می‌خواهد با «امپرياليسم» درد دل کند.

و اما روسها؟ آنها خيلی دلشان می‌خواست شيرهای گاز را به سوی اروپا ببندند تا «خارج نزديک» [بازی زبانی با ترکيب «خاور نزديک» و منظور اروپای غربی است] را با خود همراه کنند. ولی با نفت بشکه‌ای ۶۰ دلار اين موضوع خيلی گران تمام می‌شود. اگر بازار بورس در روسيه از آغاز سال جديد به دليل فرار خارجی‌ها تا ۷۶ درصد تنزل کند، آن وقت دار و دسته پوتين و مدوديف ديگر نمی‌توانند اينطور با تکبر در برابر غرب ظاهر شوند. آيا جالب نيست که همين تازگی، همزمان با کاهش قيمت نفت، مسکو اعلام کرد قطعنامه تمديد حضور ارتش آمريکا در عراق را در سازمان ملل وتو نخواهد کرد؟!

از اين داستان چه نتيجه‌ می‌گيريم؟ حتی در بدترين بحران‌ها از سال ۱۹۲۹ به اين سو، کاپيتاليسم دمکراتيک قوی‌تر از دشمنانش است. چه بسا حتی در بحران قوی‌تر نيز می‌شود. چرا که ثروت حقيقی آن به قيمت بورس و يا مانند دشمنانش اساسا به ذخاير زيرزمينی وابسته نيست بلکه به «نرم‌افزار» دمکراسی، آزادی، خلاقيت، و بله، به سرمايه وابسته است. وگرنه خانم مرکل صدراعظم آلمان از کجا می‌توانست پانصد ميليارد يورو برای نجات بانکها از بحران مالی اختصاص دهد؟





















Copyright: gooya.com 2016