پنجشنبه 23 آبان 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


آن ها درخت ها را هم می کشند! شکوه ميرزادگی

شکوه ميرزادگی
ما نيز به شکنجه و اعدام انسان ها اعتراض می کنيم اما اعدام درخت و آب و خاک را نيز دست کم نمی گيريم. ما از يک سو نابودی انسان را محکوم می کنيم و از سوی ديگر، نابودی هويت و فرهنگ و تاريخ او را؛ و معتقديم که، در اين ميان، تنها موجودات بی نصيب از درک اهميت فرهنگ و تاريخ و پديده های طبيعی و بشری می توانند چنين ويران کنند و بکشند و بسوزانند ... [ادامه مطلب]

حضور بی رحم تيشه تخريب، عبدالکريم سروش

عبدالکريم سروش
دريافت من اين است که مراد فرهادپور، به "افکار" چندان اهميت نمی‌‌دهد که به حواشی آن ها. آشکارتر بگويم وی‌ جرات رويارويی با فکر و قدرت نقد معرفتی آن را ندارد و اين بی‌ قدرتی‌ و بی‌ جراتی را در لفافی از انگيزه خوانی ها، سياست مالی‌ ها و ماستمالی ها، تخفيف و تمسخرها، طعن و کنايه ها، شماتت‌ها و ملامت ها، حرمت شکنی‌ها و فرافکنی‌‌ها فرو می‌‌پوشاند، و در اين ميدان چنان گرد و خاکی به پا می‌کند که چشم خودش را هم نابينا می‌کند ... [ادامه مطلب]

بخوانید!
پرخواننده ترین ها

انتخاب اوباما بزرگ ترين تحول اجتماعی آمريکا، کامبيز قائم مقام

انتخابات آمريکا يکی از بزرگترين تحولات تاريخ امريکا، پس از استقلال آن است. شايد آنرا بتوان حاصل مبارزات جنگهای داخلی، مبارزات حقوق مدنی سالهای پنجاه، شصت و هفتاد مسيحی در امريکا دانست.

در جامعه ای که تا چهل سال پيش دستشويی سياهان از سفيد پوستان جدا بود و يا سياهپوستان ميبايست در عقب اتوبوس بنشينند، امروز رئيس جمهور سياه را انتخاب می کنند.

صورت مسئله شايد عجيب و غريب نباشد چون وزير کشور امريکا (کاندوليزا رايس) يک زن سياه پوست است و بسياری از سياهپوستان سناتور، شهردار و يا فرماندار هستند. بسياری از قضات آمريکا حتی دردادگاه عالی امريکا سياهپوستان شرکت دادند ولی انتخاب اوباما بعنوان رئيس جمهور چيز ديگری بود و معنی ديگری داشت.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اوباما تمام جرياناتی را که رييس جمهور سنتی نبايد داشته باشد را دارا بود. پدر و مادرش از دو تيره سياه و سفيد بودند که هنوز با مزاج اکثريت قاطع سفيد پوستان سازگار نيست. پدرش خارجی بود که اکثريت مردم امريکا با خارجيان غيراروپايی مابينی ندارند چه رسد که از افريقای سياه باشد. پدرش مسلمان و اسم وسط او حسين است که از ديد مردم امريکای امروز تروريست و مسلمان در يک رديف قرار دارند. عقايدش شبيه کِندی است و قهرمان زندگی اش ابراهام لينکلن است که هنوز بسياری کندی را چپ می دانند و جنوبی های سفيد حاضر به قبول روز لينکلن نشدند و مجموعه چند روز شد روز پرزيدنت و نام لينکلن کنار رفت. نحوه ی بزرگ شدن او در اندونزی، يک کشور مسلمان، نشان دهنده ی آنست که شايد فرهنگ اسلامی در او تأثير گذار بوده است. به هر حال آنچه يک پرزيدنت "اصيل" نبايد داشته باشد را او به تنهايی داراست.

تمام ماشين کليسای سفيد و مردم سنتی به حرکت درآمد تا از حضور او در صحنه سياست جلوگيری شود ولی چنين نشد حتی افرادی مثل جان ادوارد که از نظر مواضع مردمی بسيار از اوباما جلوتر بود نتوانست در اين جدول پيروز شود.

پيروزی اوباما علل زيادی داشت مهم تر از همه بيکاری وحشتناک، اقتصاد بهم ريخته، آينده تاريک بازنشستگان، وضع اسفناک بيمه سلامتی، بريز و بپاش و خرج سرسام آور جنگ، کشته شدن جوانان امريکايی در عراق و افغانستان، ورود تابوت جوانان بطور روزمره ، همه و همه دست به دست هم داد تا پرچم "تغيير" را برافرشته نگهدارد.

تا اينجای قضيه آنچه مردم ميديدند بود که منجر به پيروزی اباما گرديد ولی اشکال کار در اين است که مسئله به اينجا ختم نمی شود حالا اوباما بايد به قولهای انتخاباتی خود عمل کند که مسئله ی ساده ای نيست. اقتصاد ورشکسته امريکا را با اب دهان نمی توان بهم چسباند اين جريان نتيجه ی شکست يک سيستم است تا تنها اشکال رييس جمهور وقت. ممکن است جرج بوش حرکت آن را تسريع کرده باشد ولی اتفاق جريان چاره ناپذير بود. همانطوری که بارها نزديک به آن شده بود و با آمپول آن را زنده نگهداشته بودند. لذا اوباما هر چقدر حسن نيت داشته باشد بايد تغييرات اساسی بدهد تا وضع را نسبتاً متعادل کند اما ايشان اهل اين کار هست يا نه، معلوم نيست. تازه اگر باشد مبارزه با ماشين سرمايه داری امريکا کار ساده ای نيست. معمولا پس از مذاکرات و مباحثات سرش را بهم مياورند تا برای چند سالی ادامه پيدا کند وباز روز از نو و روزی از نو.

مسئله مهم ديگر آنست که مردم امريکا واقعا از قدر قدرتی امريکا و دخالت آن در تاروپود دنيا خسته شده اند. امريکايی در دنيا نه تنها محبوب نيست بلکه بايد هميشه مواظب پشتش باشد و حتی دولتهای اروپايی که قبلا با بشکن امريکا می رقصيدند امروز نغمه ی ديگری را می نوازند. لذا اوباما با محبوبيت جهانی شايد بتواند چهره امريکايی "زشت" را عوض کند بخصوص بخاطر رنگش و دودمانش اعتماد مردم مسلمان دنيا را بخود جلب کند.

به هر حال هر کسی آنچه را که می خواهد در اوباما می بيند و کشورهای ديگر هم اينطوری او را تحليل می کنند و آينده ای روشن و پرواز بالای ابرها را از او انتظار دارند.

چند نکته را بايد توجه داشت که مبارزات انتخاباتی اغلب با اصل قضيه و نظريات کانداها با واقعيت ها ميتواند بطور کلی متفاوت باشد، و اکثر کانديدهای منتخب بيش از سی درصد آنچه را که گفته اند را نمی توانند اجرا کنند. جرج بوش پدر در مبارزات انتخاباتی به شدت عليه ماليات اضافی سخن می راند و می گفت اگر صدای مرا نمی شنويد از روی حرکت لبهای من بخوانيد که من عليه ماليات زياد هستم. پس از انتخاب شدن جريان ماليات اضافی را اجرا کرد و از مردم معذرت خواست .

باز فراموش نکنيد که جنگ ويتنام از دوران کندی شروع شد. ترور نگوديم ديم رئيس جمهور ويتنام جنوبی به دستور C.I.A بود. کسانی که هم سن من هستند سفر مادام نو همسر ديم را به آمريکا بياد دارند و نطق های او را عليه کندی فراموش نکرده اند. ولی با وجود اين کندی در آن دوران امريکا آزاد مردی بود و امروز اکثر جوانان امريکايی قهرمان خود را کندی می دانند و اوباما و کلينتن هم ازايشان جدا نيستند. پرزيدنت کارتر که در دوران رياست جمهوری رايحه ی مطبوع دمکراسی را در جهان پر و بال مبداد و به قدرت می توان گفت از جمله ی آزاده ترين رييس جمهور های تاريخ امريکاست و امروز به عنوان قهرمان اين حرکت شناخته شده است، شب کريسمس به ايران رفت و در کوران ديکتاتوری شاه، ايران را جزيره ی ثبات و آرامش خواند. حساب کنيد اين پيام چه اثری بر روی حرکت مبارزاتی در ايران می گذاشت.

آنچه مسلم است پس از پرزيدنت جيمز مونرو روابط خارجی امريکا به صورت آيه قران درآمده است. فقط برداشتهای متفاوتی از آن می شود ولی در اصل يکی است لذا اوباما يا هرکس ديگری حتی اگر بخواهد هم جای مانور زيادی ندارد.

جنگ افغانستان و عراق هم فرمول ساده ای ندارد که بشود يک باره حرکت آن را تغيير داد. در رابطه با مسئله کشورهای مسلمان که همه فکر می کنند اوباما برگ برنده است حداقل شروع آن را درست اجرا نکرد يعنی مسئله اسرائيل که پشتيبانی متعصبانه امريکا از آن علت اصلی عدم حل اختلافات و مشکالات خاورميانه است در زمانی که حتی اسرائيلی ها سعی می کنند از طرح کلمه صهيونيسم خودداری کنند، جو بايدن، معاون اول اوباما اعلام داشت که "شما حتماً نبايد اسراييلی باشيد تا صهيونيست باشيد، منهم گرچه يهودی نيستم ولی صهيونيسم هستم." فقط توجه داشته باشيد وضعيت اعتماد مسلمانان به کجا ختم خواهد شد. اولين منتخب کابينه اوباما يعنی مسئول اداره کاخ سفيد يا به زبان خودمان وزير دربار را رام مانوئل انتخاب کرد که اسراييلی اصل می باشد که خانوادتأ در جريانات جنگ های اسراييل و اعراب در بدو تشکيل اسراييل نقش اساسی داشته است تا به آخر.

آنچه مسلم است بايد انتظار داشته باشيم که اوبامای سناتور و اوبامای رييس جمهور فرق اساسی با يکديگر دارند چون قوانين و شرايط امريکا مانور رييس جمهور را محدود می کند لذا هر چقدر رييس جمهور دمکرات و ليبرال باشد فقط به طور محدود می تواند آن باشد که ميخواهد باشد. تازه اين در زمانيست که رييس جمهور پشت به تمام اصول کاپيتاليسم کرده باشد وای به حال زمانی که خود رييس جمهور هم بخشی از سيستم باشد. ولی در نهايت همۀ اين روابط نسبی است يعنی اگر همه جهات را در نظر بگيريم اوباما بهترين انتخاب بوده است نه تنها برای مردم امريکا بلکه اثرات روانی آن بر تمام دنيا تاثيرگذار است.

ما بعنوان ايرانی با وسايل کمی که در دست داريم بايد سعی کنيم که اوباما را در جهت ايجاد دمکراسی در سراسر جهان تشويق کنيم. شايد بند و بستهای کمتری با ديکتاتورها انجام گيرد ولی نبايد انتظار داشته باشيم که پرچمدار دمکراسی جهان اوباما باشد. با تمام احوال هنوز معتقدم با انتخاب اوباما بزرگترين تحول اجتماعی امريکا انجام گرفته است.

کامبيز قائم مقام
لوس انجلس نوامبر ۲۰۰۸





















Copyright: gooya.com 2016