جمعه 8 آذر 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بمب اتمی ايران در راه است، هانس روهله، دی ولت، برگردان از الاهه بقراط

البرادعی اصل را بر اين گذاشته بود که توليد اورانيوم قابل استفاده برای سلاح اتمی الزاما در همان تأسيسات نطنز صورت می‌گيرد که زير نظارت آژانس قرار دارد. ليکن بر اساس اطلاعاتی که اکنون در دست است، اصلا چنين نيست. غنی‌سازی اورانيوم با غلظ بالا در تأسيسات مخفی صورت می‌گيرد که زير نظر سپاه پاسداران است و بازرسان آژانس را به آن راهی نيست

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


هانس روهله Hans Ruehle از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۸ رييس ستاد برنامه‌ريزی وزارت دفاع آلمان و از مسئولان اين وزارتخانه در ناتو بود. وی بنيانگذار آکادمی سياست‌ امنيتی آلمان است. فشرده مقاله مفصل او را در روزنامه دی ولت (۲۴ نوامبر) درباره امکان دستيابی رژيم ايران به مواد منفجره هسته‌ای در سال ۲۰۰۹ می‌خوانيد:

يکی از تجربه‌های اساسی در تمامی کشورهای دمکراتيک اين است که نبايد سخنرانی‌های انتخاباتی را چندان جدی گرفت. اين تجربه در مورد انتخابات اخير آمريکا نيز صادق است. ولی با وجود اين سخن‌پراکنی‌ها، مبارزات انتخاباتی در آمريکا چند گفته قابل توجه نيز به همراه داشت. يکی از آنها همانا سخن جو بايدن، معاون رييس جمهوری آينده است که روز ۱۹ اکتبر اظهار داشت. وی گفت مسلما پرزيدنت اوباما در شش ماه نخست رياست جمهوری‌اش با يک بحران بين‌المللی مورد «آزمون» قرار خواهد گرفت.

البته بايدن بر يک بحران مشخص انگشت نگذاشت. او تنها به خاور ميانه و روسيه اشاره کرد. ليکن بر اساس نوع بيان او می‌توان حدس زد که وی با يک زمينه قبلی اين را اظهار داشته است. با اين همه حرف بايدن از اين مرحله فراتر نرفت آن هم احتمالا به اين دليل که اين خطر وجود داشت که به زيان اوباما که از نظر سياست بين‌المللی چندان تجربه‌ای ندارد، تمام شود. اما تعويق به معنای تعليق نيست.

ايران: منطقه خطر

هنگامی که گفتگو بر سر نمای بحران بين‌‌المللی در سياست اوباما آغاز شود، آنگاه بايد به اين حرف لو دهنده جو بايدن بازگشت. چرا که دست کم در يکی از مناطق خطری که جو بايدن از آن‌ها سخن گفت، اوضاع در نيمه نخست سال ۲۰۰۹ به سوی يک بحران پيش می‌رود: ايران.

اين حرف ممکن است در وهله نخست تعجب برانگيزد. اواخر سال ۲۰۰۷ بود که در «گزارش ملی» آمريکا که توسط سازمان سيا تهيه شده بود، اعلام گشت ايران برنامه هسته‌ای نظامی خود را در سال ۲۰۰۳ متوقف کرده است و به احتمال زياد ديگر آن را از سر نگرفته است. البه رييس سيا، پرزيدنت بوش، گيتس وزير دفاع و تقريبا همه کارشناسان اتمی جهان بخش دوم جمله را که ايران به احتمال زياد ديگر آن را از سر نگرفته است، نپذيرفتند، ليکن در عمل مشکل مسلح شدن ايران به تجهيزات اتمی به طرز چشمگير از رسانه‌ها ناپديد شد.

فعاليت‌های اتمی دولت احمدی‌نژاد

ولی اين مشکل به نادرست از رسانه‌ها ناپديد شد چرا که گزارش سازمان بين‌المللی انرژی اتمی در سال ۲۰۰۸ اگرچه بازتاب همگانی نيافت، اما خلاف گزارش سيا را ثابت کرد. در بخشی از اين گزارش در مورد رفتار ايران در برابر قطعنامه‌های سازمان ملل متحد در ماه مه ۲۰۰۸ «به شدت» درباره فعاليت‌های اتمی دولت احمدی‌نزاد ابراز «نگرانی» می‌شود. در ۲۰ ماه ژوئن ۲۰۰۸ البرادعی رييس اين سازمان در يک تلويزيون عربی کاملا صريح اعلام کرد ايران در موقعيتی است که بتواند شش تا دوازده ماه ديگر اورانيوم غنی‌شده با غلظت بالا برای ساختن دست کم يک بمب توليد کند. کمی بعد ديويد آلبرايت، يکی از بهترين کارشناسان برنامه اتمی ايران، اين گمان را تأييد کرد.

گزارش سازمان بين‌المللی انرژی اتمی در سپتامبر ۲۰۰۸ نهايتا تمامی موقعيت حساس کنونی را به نمايش گذاشت. بر اساس اين گزارش، ايران از زمان به کار انداختن تأسيسات زيرزمينی نطنز در فوريه ۲۰۰۷ چهارصد و هشتاد کيلوگرم اورانيوم غنی شده با غلظت پايين توليد کرده است که مقدار دويست و سی کيلوگرم آن مربوط به فقط ماه مه تا ماه اوت ۲۰۰۸ است. از آنجا که برای توليد ۲۵ تا ۳۰ کيلوگرم اورانيوم غنی‌شده با غلظت بالا (جهت توليد يک ماده منفجره) به هفتصد تا هشتصد کيلوگرم اورانيوم غنی‌شده با غلظت پايين نياز هست، اگر از اول سپتامبر حساب کنيم، و اگر چرخه توليد بدون اشکال انجام گيرد، تنها به چهار ماه ديگر نياز هست. به عبارت ديگر، ايران تا پايان سال ۲۰۰۸ به اندازه کافی اورانيوم غنی‌شده با غلظت پايين خواهد داشت تا اورانيوم غنی‌شده با غلظت بالا را به اندازه کافی برای ساختن کلاهک‌ انفجاری توليد کند. در اين مرحله، غنی سازی اورانيوم در سطحی که بتوان از آن سلاح توليد کرد، از نظر فنی ديگر مشکلی نيست و برای تهيه مقدار لازم در هر صورت به چهار ماه وقت نياز هست. حتی با نگاه محافظه‌کارانه از خارج به گزارش ماه سپتامبر سازمان بين‌المللی انرژی اتمی می‌توان تعيين کرد که ايران اواسط سال ۲۰۰۹ خواهد توانست ماده منفجره هسته‌ای را آزمايش کند.

برنامه اتمی مخفی

روند شتاب ايران در پيشبرد برنامه هسته‌ای آنگونه که انتظار می‌رفت، نبود. هر بار کارشناسان درباره توانايی ايران در ساختن سانتريفوژها گمان غلط داشتند. در حال حاضر در نطنز ۴۰۰۰ سانتريفوژ از نوع «پی ۱» که از ۸۵ درصد ظرفيت تئوريک آنها استفاده می‌شود در حال بهره‌برداری است. علاوه بر اين، بنا به گزارش سازمان بين‌المللی انرژی اتمی، ايران دو نسل جديدتر سانتريفوژ را که ظرفيت بيشتری دارند، می‌آزمايد و به کار می‌گيرد: يکی سانتريفوژ نوع «پی ۲» و ديگری سانتريفوژهای کاملا مدرن نوع «آی آر ۲» و «آی آر ۳».

برای اين سرعت مؤثر از فعاليت‌های اتمی ايران تنها يک توضيح وجود دارد که آن را می‌توان در گزارش سازمان سيا (۲۰۰۷) يافت. طبق اين گزارش، ايران سالها دارای يک برنامه هسته‌ای زير نظارت نظاميان [سپاه پاسداران] بوده که تمامی چرخه توليد را از نخستين مرحله تا تبديل و غنی‌سازی و از آن به بعد تا طرح کلاهک هسته‌ای در بر می‌گرفته است. از همين رو ساختن و به کار انداختن سانتريفوژهای نوع «پی ۱» سالهای مديد انجام شده بود. برنامه اتمی مخفی ايران اوايل دهه نود آغاز شد. بر اساس آخرين اطلاعات، چين در سال ۱۹۹۱ يک تن اورانيوم هکسا فلورايد و ۴۰۰ کيلو اورانيوم تترا فلورايد و ۴۰۰ کيلو اورانوکسيد به ايران فروخت. به اين وسيله و هم چنين به وسيله قاچاق اتمی از پاکستان توسط قادرخان، ايرانيان راه خود را از ساختن سانتريفوژ به سوی توليد بمب آغاز کردند و اين در حالی بود که تلاش می‌کردند بيگناهی اتمی خود را به دنيا اطمينان بدهند. به هر روی، سازمان بين‌المللی انرژی اتمی از اين روند هيچ اطلاعی نداشت.

عدم مدرک برای استفاده نظامی

تازه در سال ۲۰۰۳ بود که يک گروه اپوزيسيون مدارک وسيعی درباره برنامه هسته‌ای مخفی ايران را منتشر کرد. در اينجا سازمان بين‌المللی انرژی اتمی از ايران توضيح خاست. ولی در واکنش ايرانيان هيچ نشانی از پشيمانی نبود. آنها بر «حق مسلم» خود در استفاده غيرنظامی از انرژی هسته‌ای تأکيد ‌کرده و اساسا هرگونه هدف نظامی را رد کردند. آنها اجازه دادند تا سازمان بين‌المللی انرژی اتمی تحت شرايط معينی از تأسيسات اتمی ايران بازرسی به عمل آورد. نتيجه اين بازرسی اين بود که اگرچه در تأسيسات يک چرخه کامل غنی‌سازی اورانيوم صورت می‌گيرد، ليکن نمی‌توان ثابت کرد که اين غنی‌سازی جهت استفاده نظامی انجام می‌شود.

در سال ۲۰۰۶ بود که سازمان انرژی اتمی دريافت علاوه بر برنامه اتمی غيرمخفی که رژيم ايران در اختيار اين سازمان قرار داده است، يک برنامه دوم زير نظارت نيروهای نظامی [سپاه پاسداران] وجود دارد. اين برنامه توسط يک ايرانی که يک کامپيوتر همراه مربوط به اين برنامه را در سال ۲۰۰۴ در اختيار آمريکا قرار داده بود، لو رفت. در اين کامپيوتر بيش از هزار صفحه به زبان فارسی وجود داشت که شامل اطلاعات سری درباره برنامه اتمی ايران و هم چنين موشک‌های با برد متوسط از نوع شهاب ۳ بود. به ويژه اطلاعات مشروح مربوط به ساختن يک تأسيسات زيرزمينی جهت آزمايش انفجار اتمی بسيار حساس بودند. اين تأسيسات کاملا با نوع پاکستانی اين آزمايش در سال ۱۹۹۸ همخوانی داشت. به اضافه يک طرح برای يک تأسيسات کوچک‌تر جهت توليد اوران هکسا فلورايد که اين امکان را به ايران می‌داد تا دور از چشم سازمان بين‌المللی انرژی اتمی چرخه توليد را تکميل کرده و بخش سری اورانيوم قابل استفاده در ساختن بمب را توليد کند. و سرانجام يک تحقيق جامع درباره شکل و ساختمان کلاهک هسته‌ای برای موشک‌های شهاب ۳ محتوای اين کامپيوتر بودند.

بازرسی‌های بی‌فايده

در سال ۲۰۰۶ مدارک کامپيوتر يادشده در اختيار سازمان انرژی اتمی قرار گرفت. پس از يک ارزشيبابی فشرده توسط کارشناسان در وين، روشن شد که بلافاصله بايد اقدام کرد. اينجا بود که سازمان انرژی اتمی در ماه مه ۲۰۰۸ از ايران در شکل تقريبا يک اولتيماتوم خواست تا درباره هجده سندی که همگی نشانگر يک برنامه اتمی هدايت شده توسط سپاه بودند، توضيح بدهد. ولی همان چيزی پيش آمد که بايد پيش می‌آمد. ايران اعتراف کرد که مضمون برخی اسناد البته درست هستند، ولی در تمام مسائل مهم مدعی شد که اين اسناد «جعلی»‌اند و از توضيح و پرداختن بيشتر به اين مدارک امتناع کرد. برای سازمان انرژی اتمی تنها اين نتيجه غم‌انگيز باقی ماند که از قرار معلوم اين سازمان تأثير خود را بر ايران و پيشرفت برنامه اتمی آن از دست داده است. بازرسی‌های دوره‌ای اين سازمان بی‌فايده بود و به نتيجه‌ای نيانجاميده بودند. روند تعيين کننده يک برنامه اتمی نظامی نه در تأسيساتی که مورد بازرسی آنها قرار می‌گرفت، بلکه در تأسيسات زير نظر سپاه انجام می‌شد.

حال بر زمينه برنامه‌ اتمی که از سالها پيش در جريان است اين پرسش که ايران چه زمانی به ماده منفجره اتمی قابل آزمايش دست خواهد يافت، با حساسيت بيشتری مطرح می‌شود. از آغاز سال ۲۰۰۹ همه چيز ممکن است. البرادعی در گفتگويی در ماه ژوئن ۲۰۰۸ هنوز معتقد بود که شرط آغاز غنی‌سازی اورانيوم با غلظت بالا همانا فسخ قرارداد ان پی تی توسط ايران و اخراج بازرسان از اين کشور است. ظاهرا البرادعی اصل را بر اين گذاشته بود که توليد اورانيوم قابل استفاده برای سلاح اتمی الزاما در همان تأسيسات نطنز صورت می‌گيرد که زير نظارت آژانس قرار دارد. ليکن بر اساس اطلاعاتی که اکنون در دست است، اصلا چنين نيست. تقريبا تمامی کارشناسان شناخته شده مانند ديويد آلبرايت بر اين عقيده‌اند که «ايران قطعا اورانيوم اندک غنی‌شده را به يکی از تأسيسات مخفی منتقل می‌کند» تا در آنجا آن را تبديل به اورانيوم غنی‌شده با غلظت بالا برای توليد تسليحات اتمی کند. به اين ترتيب البرادعی باز هم اشتباه می‌کند وقتی در همان گفتگوی ماه ژوئن با خيال راحت اطمينان می‌دهد که يک خبر غافلگيرکننده هسته‌ای از سوی ايران ناممکن است. چرا، اين خبر ممکن است و تقريبا کارشناسی وجود ندارد که در اين باره ترديد داشته باشد.

تا اينجای ماجرا اصلا خوب نيست. چرا که ظاهرا ايران که از سالهای نود در پی مطالعات و توليد تسليحات هسته‌ای است، نه روزی، بلکه حداکثر تا چند ماه ديگر در موقعيتی خواهد بود که يک سلاح اتمی را به آزمايش بگذارد. موقعيت کنونی ايران و هم چنين آنچه در اين مورد پيش‌بينی می‌شود، البته به هيچ وجه بيانگر هدف واقعی زمامداران ايران نيست. به عبارت ديگر می‌توان گفت که ايران تا چند ماه ديگر «می‌تواند» يک کلاهک هسته‌ای توليد کند. اما اينکه آيا اين کار را خواهد کرد يا نه، کسی نمی‌داند. ولی برای کسانی که قصد دارند از يک ايران هسته‌ای جلوگيری کنند، اين همه به معنای اين است که ايران در چند ماه آينده به «نقطه بازگشت ناپذير» خواهد رسيد. به اين ترتيب سخن بايدن، معاون رييس جمهوری آينده آمريکا، چه منظورش همين باشد يا نباشد، يک رابطه واقعی با موقعيت حساس برنامه هسته‌ای ايران پيدا می‌کند.

ممکن است اين پيش‌بينی جان بولتون، نماينده پيشين آمريکا در سازمان ملل، مبنی بر اينکه اسراييل پيش از پايان دوران رياست جمهوری جرج بوش به ايران حمله خواهد کرد، درست از آب در نيايد. ولی اين پيش‌بينی متأسفانه بر مبنای اسناد انکارناپذير صورت گرفت. بر اين اسناد بايد اين واقعيت را نيز افزود که در چارچوب رژه نظامی که اواخر ماه سپتامبر ۲۰۰۸ در ايران برگذار شد، کاميونی حرکت می‌کرد که بر روی آن پلاکاردی با اين جمله به انگليسی و فارسی به چشم می‌خورد: «اسراييل بايد از صحنه جهان محو شود».

زمانی، آن زمانی که هنوز تسليحات هسته‌ای وجود نداشت، چنين جمله‌ای به معنای اعلام جنگ بود.





















Copyright: gooya.com 2016