تفاوت دلسوزیهای ملت با دلسوزی دولت، احمد فعال
اگر بناست دلسوزیها تنها منحصر به دلسوزی ابزاری دولت باشد، ای کاش دولت ما به جای اين همه سنگ فلسطين را به سينه زدن، مخالف فلسطينيان بود. ای کاش دولت ما نيز به جای اين همه دشمنیها با اسرائيل دوست اسرائيل میبود. آن گاه شاهد دلسوزی مردم هموطن خود نسبت به مردم فلسطينی بوديم و آن گاه دفاع از فلسطين به جای اين همه زيان؛ حقوق فراوان برای آن سرزمين به وجود میآورد
تجاوز اسرائيل به شهر غزه و کشتار بیرحمانه مردم و به ويژه زنان و کودکان، به حدی آشکار و جريحهدار کننده بود که خيلی زود وجدان عمومی ملتها را در سراسر جهان عليه تجاوز بسيج کرد. شايد اسرائيلیها فکر نمیکردند که با اين سرعت وجدان جهانی نسبت به تجاوزها حساسيت نشان دهد. و شايد عواملی چون :
• تروريسم خواندن حماس
• بی تفاوتی جهان نسبت به نقض دموکراسی در سرزمينهای خودگردان فلسطين و عدم پذيرش دولت تشکيل شده از سوی حماس
• آسان شدن حمله به تروريسم در سراسر جهان به دليل حمايت نيروهای دموکراسی خواه و روشنفکر
• مُد روز شدن دشنام به تروريسم
• القاء نظريههايی چون تروريسم = خشونت = شرارت و همچنين اسلامگرايی = انتگريسم = خشونتگرايی،
اينها همه از عواملی بودند که هرگز اسرائيل گمان نمیبرد تا تجاوزهای او به يک نيروی اسلامگرای تروريستی و حمله به شهر غزه، چنين با کنش عمومی مواجه شود.
اخباری که اين روزها از سوی رسانهها پخش میشود نشان از اهتمام عمومی و دلسوزی ملتها نسبت به اين حادثه دردناک است. اخباری چون «تظاهرات بيش از يکصد هزار نفر در لندن»، «صدها هزار نفر در پاريس»، «۲۵۰ هزار نفر در اندونزی»، «بيش از ۱۰ هزار کودک در رباط پايتخت مغرب»، «۸۰ هزار نفر در بروکسل»، «صدها هزار نفر در صنعای يمن» و... دهها خبر ديگر که روزانه از سوی رسانههای رسمی در داخل کشور منتشر میشوند، همه علامت آشکار و انکارناپذير اين حمايتهاست. روزنامه ايران حتی خبر از تظاهرات مردم تل آويو (پايتخت اسرائيل) در محکوميت دولت کشورشان میدهد. ويژگی مهم اين تظاهرات اين بود که همه به يا طور خودجوش، و يا از سوی احزاب و جمعيتهای مستقل و غير دولتی، برگزار شدهاند. دولتهايی که ملتهايشان چنين خودجوش به حمايت از مردم فلسطين و محکوم کردن تجاوزهای اسرائيل برانگيخته شدهاند، هيچ کجا فرمان راهپيمايی، تظاهرات و برگزاری اجتماعات را به طور رسمی از دولتهايشان دريافت نکرده بودند. اما ملتها بنا به حقوق مدنی، آزاد بودند که بدون ممانعت دولتهايشان، در همبستگی با مردم بی دفاع فلسطين به خيابانها گسيل شوند. دول اروپايی و آمريکايی نه تنها تمايلی به برگزاری اين اجتماعات نشان ندادند، بلکه بنا به تحليلهای رسمی در ايران اين دول بايد مخالف اين اجتماعات هم میبودند.
با اين وجود، نتيجه برگزاری اجتماعات بسيار جالب، با اهميت و هيجان انگيز بود. فشارها و اهتمام از سوی ملتها به تدريج به فشارها و اهتمام از ناحيه دولتها و مجامع بين المللی تبديل شد. اين فشارها به حدی بودند که دو خبرگزاری VOA و BBC به طور رسمی در يکی دو شب اخير به صراحت از حجم گسترده اين فشارها خبر میدادند. آنها به طور آشکار اعلام کردند که فشارهای بين المللی به روی اسرائيل بسيار زياد است. اين فشارها تا اندازهای بود که عصبانيت دبير کل سازمان ملل را به شدت تحريک نمود و او را واداشت تا درخواست آتشبس يکجانبه از سوی اسرائيل نمايد. تصاويری که اين دو شبکه تلويزونی اين روزها از تجاوز اسرائيل و مظلوميت مردم فلسطين نشان میدهند، کمتر از تصاويری که از سوی صدا و سيمای جمهوری اسلامی پخش میشوند، نيست.
در شرايطی که در سراسر جهان وجدان ملتها بانگ بر آسمان میسايند، در ايران چه اتفاق افتاد؟ در کشوری که فرياد دفاع از سرزمين فلسطين و دشمنی آشتی ناپذير با اسرائيل، چنان عيان بانگ برآورده که به نظر، به اصلی ترين محور سياست خارجی تبديل شده است و در کشوری که دلسوزیها برای مردم بیدفاع فلسطين و نابودی اسرائيل تا حدی است که به بخشی از زندگی روزمره رسانههای رسمی و زندگی روزمره دولت و بالتبع آنها به بخشی از زندگی روزمره مردم تبديل شده است، چه اتفاق افتاده است؟ در اينجا به حقيقتی اشاره میشود که ای کاش حقيقت نبود. حقيقت اين است که علیرغم دلسوزیها و دغدغههای بيش از اندازه دولت نسبت به مردم فلسطين، مردم ايران کاملاً نسبت به اين فجايع بی تفاوت هستند. و حتی ای کاش مردم بیتفاوت بودند. بنا به آنچه اين حقيقت نشان میدهد، کثيری از مردم ايران و به ويژه اکثر تودههای مردم تقريباً احساسات ضد فلسطينی دارند. در اين مدت که مردم جهان فوج فوج به حمايت از مردم فلسطين برخاستهاند، به جز بعضی از تظاهرات محدودی که به آشکار نام و نشان دولتی دارند (منجمله تظاهراتی که از سوی ارگانهای دولتی برگزار شده است) و بعضی از تظاهرات و اجتماعاتی که از سوی طرفداران دانشجويی و مردمی دولت انجام میشود، تا آنجا که نويسنده اطلاع دارد، به جرأت میتوان تصديق کرد که حتی دو نفر از ايرانيان به نشانه اعتراض به اين فجايع، در خيابانها حضور يافته باشند. نمونه آشکار عدم حمايت مردمی را میتوان به مسابقه ايران و سنگاپور اشاره کرد. اين بازی که بنا بود عوايد حاصل از آن به سود مردم غزه جمع آوری شود، حضور چند صد نفره جمعيت حاضر در ورزشگاه، آنهم برای يک بازی رسمی تيم ملی، واقعاً تأسف آور بود.
هر چند مخالفت و شايد نفرت مردم از فلسطين منطقی نباشد، اما دلايل آنها قابل فهم است. زيرا مردم معتقدند که دولت دايه دلسوزتر از مادر شده است. دولت کمکهای پولی و معنوی نسبت به مردم فلسطين به خرج میدهد که به سود مردم ايران نيست. اين کمکها نه تنها به لحاظ بين المللی به زيان مردم ايران بوده است، بلکه بنا به مثال «چراغی که در خانه رواست، به مسجد حرام است»، بخش مهمی از دلسوزیها و کمکها شايسته مردم محروم در همين سرزمين است. خاصه آنکه راست يا ناراست به وسيله برخی از رسانههای تبليغاتی خارج از کشور، مبالغههای عجيب و غريبی نسبت به اين کمکها اعلام میشود. اما بنا به روانشناسی ناخودآگاه جامعه، وقتی دولت اين حجم از دلسوزی را نسبت به مردم فلسطين نشان میدهد و اين حجم از دغدغه خاطر خود را نسبت به نابودی اسرائيل به خرج میدهد، بنا به «حکم وجوب کفايی»، اين نا خودآگاه جمعی، احساس دلسوزیها برای مردم فلسطين را کافی میداند و نيازی به دلسوزی اضافی خود نمیبينند. شايد از اين رو که مردم بر اين گمان هستند که دلسوزهای دولت نسبت به مردم فلسطين جنبه ابزاری دارد و فاقد دلسوزی حقيقی است. زيرا دلسوزی حقيقی نمی تواند شبهه «دايه دلسوزتر از مادر» ايجاد کند. زيرا در شرايطی که مردم فلسطين و حتی دولت خودگردان، دولت اسرائيل را به رسميت میشناسند و تنها تن دادن آن دولت به حقوق ملی فلسطين برای آنها مسئله است، در ايران نابودی و محو اسرائيل مهمترين دغدغه خاطر محافل رسمی محسوب میشود.
اما نتيجه دلسوزیهای دولت به جای ملت چيست؟ وقتی دولت به جای مردم دلسوزی نشان میدهد و حتی اجازه نمیدهد تا يک گروه مستقل مانند نهضت آزادی ايران به مناسبت فجايع به وجود آمده در غزه اجتماع برگزار کنند، به جای حقوق فراوان، زيانهای فراوان نصيب مردم فلسطين میشود. گفته میشود، اسرائيل تا کنون نتوانسته است دلايل موجهی برای حضور خود در غزه اعلام کند. معلوم نيست قوای ارتش اسرائيل با چه هدفی به غزه تجاوز کردهاند و به تجاوز خود ادامه میدهند. اما اخيراً اعلام کرده است که برای زدن به ايران در غزه دست به چنين حمله ای زده است. بدين ترتيب بخشی از تجاوزها و سرکوبها توجيه خود را از ارتباط حماس با تهران، بدست میآورد. شايد بی تفاوتی دولتها در بادی نخست حمله، متکی به چنين توجيهی باشد. چه آنکه نزد افکار عمومی جهان آشکار است و به عنوان يک اصل مسلم استقلال پذيرفته شده است که :هرگونه رابطهای که حمل بر کارگزاری يک گروه به يک دولت خارجی باشد، هم ناقض استقلال کشور شمرده میشود، و هم مبارزات آن گروه به جای مقاومت در برابر زور و سلطه، به تروريسم حمل میشود. بنابراين، تنها گروههای ايرانی نيستند که مجاز نيستند تا برای دفاع از آزادیها در ايران با دولتهای خارجی مصالحه دوستی داشته باشند، متقابلاً گروههای خارجی مجاز نيستند تا برای استيفاء حقوق مردم خود به دول ايرانی و يا هر دولت ديگر مصالحه دوستی داشته باشند. هر چند حمايت معنوی از مبارزات، جزئی از حقوق انسانی و دموکراتيک هر دولت بشمار میآيد. اما اين حمايتها نبايد به مصالحه و مراوده دوستی دولت با گروههای خارجی منجر شود.
حاصل آنکه، دلسوزیهای ملتهای جهان، حقوق فراوان برای مردم فلسطين ببار آورده است. و ملاحظه کرديم که چگونه وقتی اين حمايتها و دلسوزیها با دلسوزی منحصر دولت جانشين میشوند، چه زيانهايی نصيب مردم فلسطين میکند و کرده است.
اگر بناست دلسوزیها تنها منحصر به دلسوزی ابزاری دولت باشد، ای کاش دولت ما به جای اين همه سنگ فلسطين را به سينه زدن، مخالف فلسطينيان بود. ای کاش دولت ما نيز به جای اين همه دشمنیها با اسرائيل دوست اسرائيل میبود. آنگاه شاهد دلسوزی مردم هموطن خود نسبت به مردم فلسطينی بوديم. و آنگاه دفاع از فلسطين به جای اينهمه زيان؛ حقوق فراوان برای آن سرزمين به وجود میآورد. اما اگر دلسوزی ها از وضعيت ابزاری به حقيقت تبديل میشدند، نه تنها شبهه دايه دلسوزتر از مادر ايجاد نمی کرد، بلکه جمع ايرانيان، چه ملی و چه دولتی، وجدان در حقوق فلسينيان میافروخت، و ادامه تجاوزهای اسرائيل را ناممکن میکرد.
احمد فعال
[email protected]
www.ahmadfaal.com