شنبه 24 اسفند 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نظری کوتاه به نامه جامعه جهانی بهائی به حاکمان اسلامی، ناصر مستشار

«بهائيان ايران که هميشه در معرض خشونت‌های ادواری قرار داشتند، از جمله عملیّاتی که با تحريک ساواک بی‌رحم انجام می‌شد، بعد از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ دست‌خوش موج جديدی از تضييقات گشتند. يکی از اصول بنيادی ديانت بهائی اينست که پيروانش بايد از هر نوع جبهه‌گيری سياسی در هر سطحی اعمّ از محلّی، ملّی و بين‌المللی مطلقاً اجتناب ورزند» http://news.gooya.com/politics/archives/2009/03/084781.php (قسمتی از نامه جامعه جهانی بهائيت به دری نجف آبادی که در آن هيچ گونه اعتراض جدی به رژيم اسلامی يافت نمی شود)



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


جامعه بهائی در ايران در ۳۰ سال گذشته ۳۰۰ اعدامی بدست رژيم اسلامی داشته اند اما در دوره شاه يکنفر اعدامی به جرم بهائی بودن وجود نداشت.
زندانهای جمهوری اسلامی در ۳۰ سال گذشته مملو از زندانيان بهائی بوده و آنها به اشکال گوناگون مورد اذيت و آزار قرار گرفته اند اما آنها در زمان شاه با چنين وضعی روبرو نبودند. اما در بالا مشاهده می کنيم که چگونه جامعه جهانی بهائی از سرکوب وخشونت ساواک بی رحم عليه بهائيان به دری نجف آبادی دادستان کل کشور جمهوری اسلامی شکايت برده است!
جامعه بهائی ايران که اينک سالهاست زير سلطه حکومت اسلامی همه حقوق ابتدائی شهروندی خود را از دست داده است اما در دوره قبل از انقلاب از همه حقوق شهروندی مانند ديگر ايرانی ها برخوردار بودند و توانسته بودند تا بالاترين سطوح وزرات ،مدارج علمی دانشگاهی درسطوح اساتيد و غيره بدست آورد که اينک داشتن همه آن حقوق ها به يک رويا تبديل گشته است.
نامه جامعه جهانی بهائيت به مقامات جمهوری اسلامی از ظلم و بيرحمی که در حق بهائی صورت گرفته است به روشنی سخن نگفته است اما از کلمه بيرحمی ساواک عليه رژيم پيشين سود برده است تا به آخوندها نشان داده شود که آنها نيز در حکومت شاه زير ستم بوده اند!نامه جامعه جهانی بهائيان می بايست به دستگاه قضائی جمهوری اسلامی جنبه شکايت آميز به خود می گرفت اما آنقدر اداری و محترمانه و بی ضرر نوشته شده است که هيچگاه نمی تواند دادخواهی بهائيان زير ستم ايران را نمايندگی نمايد؟
اگر نامه جامعه بهائی از بی رحمی ساواک به بهائيان سخن می گويد ،اشاره به اقدام وحشيانه در ويرانی زيارتگاههای بهائيان است که توسط تيمور بختيار بنيانگذار سازمان ساواک پس از کودتای ۲۸ امرداد سال ۳۲ جهت خشنودی روحانيونی است که در کودتا همکاری کرده بودند حکايت می کند اما بعدها مناصب فوق امنيتی سازمان ساواک از آن خود بهائی ها شد که جامعه جهانی بهائی از آن سخن نمی گويد؟
عليرغم اينکه دين بهائيت به معتقدين دين بهائی توصيه می نمايد تا از دخالت درسياست خود داری نمايند و شرکت در مسائل سياسی را بکلی منع می سازد اما بعضی از بهائی ها تحصيل کرده ومتخصص در زمان شاه ـ توانسته بودند در مدارج بالای تصميم گيری سياسی آن دوره شرکت نمايند و بربخش وسيعی از عرصه های سياسی تاتير گذاشته بودند که همين باعث شده بود تا از آنها بعنوان حاکمان سياسی ياد گردد.
مبارزه خمينی وجريانات مذهبی مانند حجتيه با جامعه بهائيت وحمايت ضمنی وغير آشکاربرخی از نيروهای سياسی در آن راستا با خمينی که مجموعه اعتراضات نيروهای سياسی در آن دوره را نيز در بر می گرفت از حضور مقامات بهائی در راس حکومت ناشی ميشد.خمينی و نيروهای سياسی معتقد بودند که بهائی ها در دستگاههای امنيتی و نظامی و سياسی و اقتصادی و فرهنگی شاه ـ بيش اندازه نفوذ کرده اند و شاه به آنها موقعيت ويژه ائی داده است. درآغاز انقلاب اسلامی در سال ۵۷ ابتدا به تاسيسا ت و کارخانجات وبانکهای متعلق به بهائی های از جانب نيروهای مذهبی حمله ميشد که ازقبل حرکت آنها توسط سازمان سراسری حجتيه به رسميت و مشروعيت شناخته شده بود و آنها برابر دستورات مذهبی در دفاع از مذهب شيعه که معتقد به ظهور امام دوازدهم بودند اجازه می يافتند تا به مراکز بهائی هاکه اعتقاد دارند که امام زمان يعنی همان حضرت باب بوده و ظهور کرده است گه همين باعث ميشد تا نيروهای مذهبی به اماکن شناخته شده بهائی ها حمله نمايند. و در آن روزهادولت حاکم هيچ مخالفتی نمی توانست بدان حملات نشان دهد، چرا که شاه خود را طبق قانون اساسی حافظ مذهب اثنی عشری می دانست و عاقبت ديديم که شاه باضعفی که از خود نشان داد ، دراواخر سال ۵۷ برای رضايت روحانيون ـ هويدا را به جرم های مختلف و از جمله بهائی بودن روانه زندان نمود.
جريانات مذهبی به لحاظ اصول شيعه با بهائی ها در تضاد بودند که به اعتقاد آنها امام زمان يعنی همان حضرت باب است که ظهور کرده است و نيازی به انتظارآمدن دوباره ايشان وجود ندارد که آخوندها با پذيرش و به رسميت شناختن اين تئوری ،عملا قتدار و نفوذ تمام حوزه های مذهبی و دستگاه روحانيت را برای هميشه از دست ميداند.اما نيروهای سياسی غير مذهبی از زاويه ديگر و ضد امپرياليستی با بهائی هاضديت نشان می دادند و آنها را دست ساخته استعمار و اسرائيل تلقی می کردند وهيچگاه هيچ اعتراضی به ظلمی که به آنها به عنوان اقليت مذهبی ميشد هرگز واکنشی از خود نشان ندادند و نابودی تاسيسات و سرمايه های بهائی ها در ايران را مساوی با نابودی پايگاه های امپرياليست ها تلقی می کردند.
از نظر نيروهای سياسی ، افسران عالی رتبه ارتش وساواک مانند ارتشبد نصيری و سرهنگ ايادی پزشک مخصوص شاه وديگران که بهائی بودند، قدرتی بيکران در دستگاه شاه برای خود بوجود آورده بودند ـ که به همين دليل جامعه بهائی را در کنار رژيم شاه قرار داده بود. درهمين راستا شاه نيز خود را قربانی ميدان دادن بيش از اندازه به بهائی ها گردانيد و پس از انتقاد های بی شمار عليه او در همين زمينه ـ عاقبت او در انقلاب ۵۷ سرنگون گرديد. اما برهمگان روشن و آشکار است که جامعه بهائی ا يران نيز از کارگران و کشاورزان و کارمندان زحمتکشی برخوردار بوده است که هيچگاه در رژيم شاه وارد نشدند ومانند ديگر شهروندان به زندگی معمولی و شرافتمند مشغول بوده اند . بخشی از بهائيان ايران در سايه حکومت شاه در بهترين موقعيت اقتصادی نيز قرار گرفته بودند که هژبر يزدانی ها و ثابت پاسال ها از جمله آنها بودند که در همين زمينه بيشتر بازاريان که زير سيطره روحانيون بسر می بردند به نفوذ بهائی ها در اقتصاد ايران اعتراض داشتند که همه اينها به مجموعه اعتراضاتی که از ريشه مذهبی برخوردار بودند تبديل گرديدند تا انقلاب سال ۵۷ را به يک حرکت ضد بهائيت تبديل نمايد که آن روند تا کنون در نظامی که از آن انقلاب بر آمده است ادامه دارد.





















Copyright: gooya.com 2016