گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
24 اسفند» نظری کوتاه به نامه جامعه جهانی بهائی به حاکمان اسلامی، ناصر مستشار21 اسفند» رموز بقای ايران؟ ناصر مستشار 18 اسفند» آيا تهديد موشکی آغاز يک جنگ تمام عيار نيست؟ ناصر مستشار 9 اسفند» شاپور بختيار يا مبارزه با فاشيسم، از نورنبرگ و پاريس تا تهران (بخش اول)، ع. ش. زند 29 بهمن» فلسطين يا پلشت؟ ناصر مستشار
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! رديه ائی بر ادعاهای دکتر دلخواسته! ناصر مستشارآقای دکتر محمود دلخواسته ادعا کرده اند که دکتر شاپور بختيار در تاريخ «هفتم شهريور ماه ۵۶ به آيت الله خمينی نامه ائی نوشته اند.(اين نامه فاش می گويد که وی در آن برهه خمينی را رهبر حرکت بر ضد استبداد شاه می دانسته است، وگرنه نامه نوشتن و او را اينگونه مورد خطاب قرار دادن کاملا بی وجه بود. ديگر اينکه آقای بختيار از آقای خمينی تقاضای «هدايت و حمايت» می کند. يعنی نه تنها به او اعتماد دارد بلکه برای او، مقام رهبری جنبش را قائل است.) نامه زنده ياد شاپور بختيار به خمينی که توسط آقايان دلخواسته و بنی صدر عنوان شده است کاملا دروغ هست ، چرا؟آقای دلخواسته و بنی صدر با ارائه ديرهنگام نامه ياد شده می خواهند ثابت نمايند که تنها او آنها نبوده اند که رهبری خمينی را پذيرفته اند بلکه پيش از او دکتر بختيار نيز به رهبری خمينی گردن نهاده بود! چرا اين نامه پس از ۳۰ سال علنی شده است ودر دوران حيات زنده ياد شاپور بختيار مطرح نشده است که صحت و دروغ آن از جانب دکتر بختيار تائيد ويا رد گردد.اگر چنين نامه ائی وجود خارجی می داشت ،مطمئنا رژيم اسلامی نيزازدرون آرشيو های انقلاب اسلامی و صحيفه خمينی آنرا بيرون می آورد و منتشر می ساخت تا به عظمت وشکوه رهبری خمينی در هدايت انقلاب ۵۷ بيفزايند. به ادعای دکتر دلخواسته اين نامه با اطلاع آقايان ، داريوش فروهر و کريم سنجانی توسط دکتر بختيار نوشته شده است که اينک هر دو نفر آنها در قيد حيات نمی باشند تا درمورد آن اظهار نمايند. ـ من کپی نامه را در مقاله آقای دلخواسته در سايت خبری گويا نيوز ديدم که بسيار ابتدائی و مانند يک چک نويس بی ارزش بنظر می رسيد تا يک نامه سياسی؟ که غلط املائی زير را نيز به همراه داشت "باسلام و تهيت [تحيت]، ارادتمند شاپور بختيار.» (۳۷)متن نامه ای که آقای بختيار برای آقای خمينی فرستادند به اين شرح است: ۲. شاپور بختياری که از حکومت دينی می هراسيد و دائما اخطار می کرد که صدای پای ديکتاتوری نعلين از چکمه بدتر است لهذا لو نمی توانسته است که يک سال واندی قبل از آن ، آن نامه را برای خمينی نوشته باشد؟ در ضمن از گذشته فعاليت سياسی چنين بر می آيد که راه و روش سياسی دکتر بختيار و خمينی ـ کاملا تفاوت آشکاری داشته است. بختيار بدنبال رفرم و اصلاح حکومت شاه واجرای دقيق قانون اساسی مبنی بر سلطنت کردن شاه نه حکومت او بوده است اما خمينی طرفدار انقراض حکومت شاه بود. ۳. تهمت زدن به بختيار و خود را منزه کردن وبی گناه نشان دادن هم اندازه ائی دارد و اگر کسی شجاعت دارد به اشتباهتش در سال ۵۷ انگشت بگذارد تا نزد مردم آبرومند شود. بنی صدر خود کيست؟که اينهمه عليه بختيار تبليغ می کند. آقای بنی صدر نيز مانند ديگر گروههای سياسی وشخصيت ها اصلی در به قدرت رساندن خمينی مقصر است!بنی صدر در کار دولت موقت بازرگان اشکال تراشی می کرد تا آنجائيکه موقع کودتا عليه ايشان حتی نيروهای ملی و نهضت آزادی وديگران از بنی صدر حمايت جدی بعمل نياوردند.آقای بنی صدر قبل از انقلاب کتاب کيش شخصيت را نوشته بودند اما بيشترين کيش شخصيت را خود ايشان در نهاد خود داشتند. بنی صدر در بدو ورود به ايران و حاکميت به سراغ ستيز با چپ و نيروهای سکولار و لائيک رفت و در مجلس خبرگانی که قانون اساسی ارتجاعی و اسلامی ولايت فقيه از آن بيرون آمد شرکت داشت. بنی صدر به رهبران چريکها قول داد که از جان رهبران خلق ترکمن حمايت کند اما آن وعده را بر آورده نکرد و همه آنها توسط عمال رژيم کشته شدند. بنی صدر تا مقطع انتخابات رياست جمهوری چهارصد ساعت سخنرانی و مباحثه راديوئی و تلوزيونی داشت و با دادن وام بانکی بی بهره برای خريد مسکن توانست برای خود محبوبيت کسب کند.شاپور بختيار می خواست در سال ۵۷با خمينی ملاقت کند تا شايد اورا مهار کند اما بنی صدر مانع شد تا مبادا پروژه رئيس جمهور شدن خودش ازبين برود؟ "ما برای شما اسلام نوين می آوريم، اقتصاد مال خراست ، اقتصاد ميخواهيم چه کنيم؟ دانشگاه های ما علوم و فرهنگ جاری زمان را تدريس ميکنند، دانشگاه ميخواهيم چه کنيم. دانشگاه ها را بطريق جديد ، اسلامی خواهيم نمود .اگر اقتصاد و دانشگاه خوب ميخواستيم که شاه خائن بما داده بود . شما اسلام نوين ميخواستيد وما هم برايتان آورديم . دلخوش نباشيد که فقط برايتان مسکن بسازيم ، ما آب وبرق واتوبوس را مجانی ميکنيم . روحيات شما را پرورش ميدهيم - هم دنيا را آباد ميکنيم وهم آخرت شما را - دارايی دولت طاغوتی، غنيمت اسلام است و اسلام را جهانی خواهيم کرد" گفته های بالا از خمينی هست! در همان روزهائی که خمينی اين حرفها را در ميان مردم ناگاه ترويج می داد ،آقای بنی صدر سخت در تلاش بود تا تئوری اقتصاد توحيدی خود را در مقابل کمونيستها مطرح نمايد تا جايگاهی برای تئوريهای خود بيابد . آقای بنی صدر در مقابل حرفهای ضد علمی خمينی هيچگونه موضعی نگرفت و حتی سعی نکرد تا به خمينی بفهماند که طبق تئوری ايشان اقتصاد از توحيد می آيدو دارای اسلوب و فرمول هائی است واقتصاد برای الاغ نيست! روشنفکر مذهبی وغير مذهبی ايران زمين و بخش وسيعی از کمونيست ها و بازاری ها همه بر حرفهای خمينی صحه گذاشتند و باور نمودند که اقتصاد مال الاغ است! آری ما مملکتی داريم که وقتی مردمش وروشنفکرش می خواهد رهبر انتخاب کند از عصرحجر رهبر کشف می نمايد و هنگامی که آن رهبر چرندياتی اينچنين برزبان می آورد ،کسی همچون دکتر بنی صدر که خود را صاحب انديشه وتئوری اقتصاد توحيدی و تحصيل کرده فرانسه هم می داند کاملا محتاطانه در مقابل اراجيف خمينی سکوت اختيار می کند تا رابطه اش با رهبر بحرانی نگردد تا پست رياست جمهوری را کسب نمايد؟ مردمی که همه دستاوردهای نيم بند مدنيش از جمله آزادی پوشاک ، عدم حجاب اجباری، تک همسری وعدم تعدد زوجات، حقوق مساوی نسبی زنان ومردان را که در دوران شاه بدست آورده بود آشکارا در انقلاب ارتجاعی واسلامی بدست خودش از دست می دهد واينک مدت۳۰ سال هست که می خواهد همان حقوق مدنی دوره شاه را باز ستاند اما به شدت سرکوب می شود. آنهائی که بدون برو برگرد به انقلاب اسلامی التزام دارند، چاره ای جز حمله و اتهام زدن به زنده ياد بختيار را ندارند. اگر خمينی فرشته از آب در می آمد و پيش بينی به موقع دکتر بختيار غلط از آب در می آمد؛ آن موقع حق با طرفداران انقلاب اسلامی بود که عليه دکتر بختيار تبليغات نمايند اما حالا که همه پيش بينی های بختيار درست از کار در آمده چرا بايد هنوز به او تاخت. شايد هنوز ريگی در کفش مانده است و يا شايد هنوز مهر خمينی در قلب آن دسته از مخالفان بختيار مشعشع مانده است؟ Copyright: gooya.com 2016
|