پنجشنبه 24 اردیبهشت 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامزدهای انتخاباتی که روشنفکر دينی نيستند، علی اکرمی

aakrami@hotmail.com

محمد قوچانی در مقاله ای به بهانه حمايت دکتر سروش از شيخ مهدی کروبی مباحثی را در چند بند قلمی کرده بود و بحث جذاب سروش را شرح کشافی داده بود.

فارغ از محتوای شرح ايشان بر بحث اوليه دکتر سروش اشتباهی به نظر قلمی در آن مقاله رفته بود که لازم ديدم توضيحی در مورد آن ارسال نمايم و اميدوارم که دوستان عزير آقای مهندس موسوی اين تذکر را تخريب نامزد مورد حمايتشان برداشت نکنند که اين تذکر فقط من باب غيرت بر هويت جمعی است که سال هاست دعوی ادعايی را دارند و همچنين اصلاح سهو رو به رواجی که اين روزها در تعاريف مطرح می شود.

در مقاله ياد شده آقای قوچانی يکی از نامزدهای اين دوره و يکی از نامزدهای دوره قبل را منتسب به روشنفکری دينی دانسته بودند و از حمايت دکتر سروش به عنوان يکی از بزرگان اين نحله از نامزدی ديگر که هنوز قبای سنت گرايان را بر تن دارد تعجب کرده بودند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


و متاسفانه روز بعد مشاهده شد که آقای جلايی پور نيز از اين اشتباه استفاده نابجايی نموده اند و صراحتاً مدعی شده اند که آقای موسوی روشنفکر دينی هستند و بر خلاف سنت عالمان برای اثبات مدعای خود نه دلايل علمی که دلايل فقهی آورده اند و با قال العلوی تبار و قال التوسلی اثبات روشنفکر دينی بودن نامزد محبوبشان را کرده اند.

گمان می رود پس از سال ها بحث و جدل در مورد تعاريف روشنفکری دينی امروز تعريفی که از اين عبارت بيشتر مورد پذيرش است تعبير آن به يک رابطه صفت و موصوفی است نه يک عبارت قيدی و به عبارت ساده تر دينی صفتی برای موصوف روشنفکری است و نه قيدی بر آن.

با اين تعريف "نه هر که سر بتراشد قلندری داند" و نه هر عزيزی که در جلسات حسينيه ارشاد شرکت نمود در حلقه روشنفکران دينی قرار می گيرد. بلکه برای ورود به اين منزل افراد بايد ابتدا بديهيات روشنفکری را به تصديق بنشينند :
اصرار و يا حداقل اجمال به پذيرش دنيای مدرن و خرد مدرن به عنوان مبنای آن و پذيرش الزامات آن يعنی تقدم عقل بر فقه و يا هر متن و عرف مستقل از عقل.

امروز اگر چه نامزدهای انتخاباتی که در طيف اصلاح طلبان قرار می گيرند رابطه و همزيستی مسالمت آميزی با روشنفکران دينی داشته باشند اما به اين معنی هيچ کدام از ايشان در زمره روشنفکر و به تبع آن روشنفکر دينی قرار نمی گيرند.

از ديد روشنفکر هر متنی فارغ از اين که از سوی چه مرجعی امضا و تائيد شده باشد لايق نقد و قابل تغيير است و ترديدی در اين نيست که هر قانونی می تواند بازنويسی شده و بهبود يابد و اين باور در مورد قانون اساسی نيز ساری است.

در آزمون خرد روشنفکران دينی وابستگی و نزديکی افراد به ايشان اهميتی کم تر از جامعه و اصول دارد و در نتيجه اين دستگاه تصميم گيری بود که نهضت آزادی ايران در نخستين انتخابات رياست جمهوری نه همچون روحانيت از بنی صدر حمايت نمود و نه حتی مهندس بازرگان را به عنوان نامزد برگزيد - که اگر چنين شده بود چه بسا سرنوشت انقلاب به شکلی ديگر رقم می خورد - در آن دوره حسن حبيبی نامزد مورد حمايت نهضت در انتخابات بود و شگفتا که سال بعد حاميان ديروز بنی صدر بر او حمله می کردند و اعضای نهضت آزادی از موضع اصولی حمايت از رئيس جمهور منتخب دفاع می کردند.

دوستانی که در مقاله آقای قوچانی از ايشان به عنوان روشنفکر دينی نامبرده شده بود بر اساس نوع تعامل ايشان با تجدد و مدرنيته می توان در زمره سنتی های نوگرا با پس زمينه هايی عرفانی و تفکيکی طبقه بندی نمود.

مومنينی قابل احترام که مدام در تلاش اند تا مدرنيته را به سنت خود فروکاهند و نه اين که سنت را به بلندای مدرنيته رفعت دهند.

تاکيدی چشمگير بر سنت های بومی دارند آن گونه که گمان می کنند تجدد و مدرنيته به سوی سنت ايشان حمله آورده و در جستجوی نقاط قوت سنت هستند تا بدين وسيله در مقابل هجمه تجدد از خويش دفاع کنند.

در بعد حديثی و تخصصی تر، اين منش را می توان در منش اساتيدی چون محمدرضا حکيمی، و در جلوه ملموس و اجرايی می توان آن را در قامت افرادی چون استاد عالی نسب برجسته ساخت.

اما در مقابل برای شفاف سازی بهتر تعاريف ذکر شده می توان بازرگان را به عنوان کليشه روشنفکری دينی در ايران با اين منش مقايسه نمود.

در بارگاه انديشه بازرگان دموکراسی و حتی ليبراليسم جايگاهی رفيع دارد و وی در هنگام نقد فقه سنتی هيچ ابايی از استناد به عقل مدرن ندارد. در حالی که همزمان از بسياری از سنت های ملی و باورهای دينی هم چنان دفاع می کند که فقها او را به تدين و مليون وی را به وطن دوستی تائيد می کنند.

خوشبختانه يا به طعن و يا به واقع آقای قوچانی به اين نکته اشاره کرده بود که مريدان سروش در سياست مقلد او نيستند و همين مابه التفاوت روشنفکری و نوانديشی يک سنت گراست.

در بحث روشنفکران دينی همانند عرف تمام اشکال ديگر روشنفکری پايه بر خرد فرد و خرد جمعی است و اقوال به صرف نام گوينده اعتبار نمی يابند که فقط با آزمون منطق و خرد پذيرفته می شوند.

برای روشنفکران دينی حمايت اين و آن فرد از نامزدهای انتخاباتی چندان ارزشی ندارد که بخواهند با قال الفلان به حمايت نامزدی خاص برخيزند و برای همين هم تلاش زيادی در گرد آوری اسامی حاميان نامزد مورد نظرشان نمی کنند. بلکه برنامه ها، واقعيات و سوابق عينی را به شرح و نقد می کشند.

ممکن است اشکال از قبای روشنفکری دينی باشد که تناسبی خاص می طلبد اما به هر حال اين قبا را بر هر قامتی نمی توان پوشانيد.

امروز بسياری از انديشمندان مذهبی کشور دغدغه جلوگيری از تداوم حاکميت و گسترش نفوذ بنيادگرايان در ارکان مختلف را دارند و خطر آن چنان جدی به چشم آمده که نحله های مختلف سنت گرايان دينی حتی طيف های غيرنوگرای آن با روشنفکران دينی در مورد لزوم تغيير وضع موجود هم داستان شده اند.

اما اين هم داستانی نمی تواند و نبايد به هم سانی تعبير شود که "مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لايبغيان"





















Copyright: gooya.com 2016