جمعه 8 خرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

تا کی به دنبال خط خون و جنون؟ مسعود نقره کار

معرکه انتخابات برای چندمين بار شهادت می دهد که "گربه های مرتضی علی" عرصه سياست روی سوی هر قدرتی دارند، دخيل بر هر قدرتی می بندند، حتی قدرتی که ياران شان را ذبح کرده باشد.

حزب توده پرسش پيشاروی جنبش روشنفکری و روشنگری ميهنمان است. پرسش اين بوده و هست که حزب توده چگونه پديده ای ست؟ پديده ای ست اجتماعی، سياسی و ايدئولوژيک يا مجموعه ای ست انسانی - بيولوژيک که روابط خونی، ژنتيک، عاطفی و خانوادگی تداوم حيات اش را سبب شده اند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اين پديده ی لايتغير و قابل انتقال که با سرايت به ديگران آنان را نيز هم شکل، همفکر و منجمد در قواره ی خود می سازد، چيست؟ چرا اکثريتی ها و اهالی حزب دموکراتيک مردم ايران و تحليل گران سياسی شان با ابزار فلسفيدن و تحليل های مشعشع سرانجام در کردار سياسی تکرار حزب توده می شوند؟ اگر اين تکرار مکررات حکايت نوعی انتقال ژنی و يا نوعی رابطه ی خونی و قبيله ای و عاطفی نيست، پس چيست؟ اگر اين حزب و زوايدش فرقه، سکت و يا قبيله نيستند، پس چيستند؟ مگر می شود به عنوان يک پديده ی اجتماعی و سياسی پس از اين همه فراز و نشيب، و اين همه فاجعه، اينگونه حيرت انگيز در جا زد و هر از گاهی دست در سوراخ ماری برد که بارها نيش زهرآگين اش را در جسم و جانت نشانده باشد؟

معرکه های انتخابات حکومت اسلامی شهادت می دهند که اينان سی سال است که در عرصه سياست به لطايف الحيل از خط امام، خط خون و جنون، حمايت می کنند و مصيبت پشت مصيبت می آفرينند، سی سال است که به عنوان "حاج سيد جلال يک کلام"های عرصه سياست با حراج تحليل های تکراری، کليشه ای و فاجعه آفرين بازار ارتجاع را رونق بخشيده اند، بی آن که ذره ای تکان و موتاسيون نشان داده باشند. سی سال است منتقدين خود را تربچه های پوک و عوامل امپرياليسم خوانده اند، و يا اين سنتی ترين چپ های جهان، منتقدين خود را چپ سنتی ناميده اند.

قصد من مقايسه ی ارزيابی های امروز حزب توده و اکثريت و زوايد و تحليل گران شان با ارزيابی های سياسی اين مجموعه در سال های اول به حکومت رسيدن حاکميت اسلامی نيست، يگانگی ماهوی اين تحليل ها بر خواننده ی غيرسياسی هم آشکار است چه رسد به اهل سياست. سخن بر سر شناخت اتيولوژی يا علت شناسی و نشانه شناسی ی پديده ای به نام "حزب توده" است، پديده ای که طی سی سال گذشته ضرباتی جانکاه و کاری به جنبش روشنفکری و روشنگری ايران و جنبش چپ وارد ساخته است و در حد خود نيز سبب ساز تحکيم و تدوام سلطه ی حکومت اسلامی بر ميهنمان شده است. سخن بر سر تشخيص و تشخيص های افترافی ست! و يافتن اين که تفاوت ماهوی رهبران اين جريان ها و تحليل گران شان با موسوی و کروبی در چيست؟ چه فرقی ست ميان اين جماعت و مجاهدين انقلاب اسلامی ها و مشارکتی ها و اعتماد ملی ها و امثالهم؟

آن چه در معرکه های انتخاباتی رو شده، اين است که خط همان خط است، خط امام، و حزب توده و اکثريت و زوايدشان هم همان هستند که بودند، مجموعه ای مسلح به "مشی سنجيده"ی پيروی بی چون و چرا از خط امام. اين را اگر توده ای ها و اکثريتی ها و ديگر زوايد و تحليل گران "نحبه"شان کتمان کنند روی حرف نخست وزيران شان حرف زده اند، نخست وزيران شان ميرحسين موسوی يا شيخ کروبی بارها و بارها با صدای رسا فرياد زده اند که "آی ايهاالناس، ما پيرو خط امام راحل هستيم و ذره ای از خط امام تخطی نخواهيم کرد."

آن روزها با فلسفيدن و تحليل های مزين به " فکت"های آسمانی ترين کتاب ها تلاش می کردند ثابت کنند جنايت پيشه ترين رهبر سياسی و مذهبی تاريخمان، يعنی خمينی، ايران را به سوی آزادی و برابری و برادری، به سوی سوسياليسم می برد، و امروز نيز با راه افتادن به دنبال رهروان همان امام تراژدی را تکرار می کنند!

سقوط در مغاک دريوزگی و آستان بوسی ارتجاع نه در عرصه سياست، در پهنه ی مناسبات انسانی نيز نشانه های خود را بر پيکر زنان و مردان اين قبايل نشانده است. رهبران و اهالی اين "قبايل" چه پاسخی برای رهبران و ياران ذبح شده شان به دست خط امامی های ديروز و امروز دارند؟ امامی که با فتاوی اش صدها توده ای و اکثريتی، يعنی صدها حامی و هوادارش را، پس از وحشيانه ترين شکنجه ها تيرباران کرد و يا به دار آويخت.

می دانم کشکول اينان هميشه پر پاسخ برای هر پرسشی است، آنان که قادر باشند خط خون و جنون و جنايت را به جای راه رشد غيرسرمايه داری و آغازی برای رسيدن به سوسياليسم قالب کنند، برای سؤال های ياران قربانی شده شان نيز پاسخی خواهند يافت.

اما خانم ها و آقايان! مباد که بار ديگر به عشق قدرت، ياران خود و فريب خوردگان شعارهای تان را به مسلخ و مذبح حکومت اسلامی بکشانيد، مباد!

ــــــــــــــــــــ
* از تکرار اين "انتفاد از خود" خسته نخواهم شد که بگويم سياه ترين دوران فعاليت سياسی من دوران کوتاه هواداری ام از مشی سياسی رهبری اکثريت در ايران بود.





















Copyright: gooya.com 2016