سه شنبه 12 خرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مردم اين بار "تحريم انتخابات" را "تحريم" کرده اند! بابک داد

بابک داد
خوشبختانه برای عموم مردم، حساسيت "اين مقطع تاريخی" کاملا" مشخص شده و به رغم انتقاداتی که از "روند انتتخابات" در کشور هست و بسياری از تحليلگران مستقل و خيرخواه کشور بارها بر نقص های قانون انتخابات تأکيد کرده و آن را به مسئولان گوشزد نموده اند؛ اما شهروندان و نامزدها با شناخت همين "قواعد"، برای "تغيير گام به گام" در عرصه انتخابات حضور يافته اند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


قصد نداشتم در پاسخ به «پريشان» نويسی های افرادی که اين روزها بر طبل «تحريم انتخابات» می کوبند، چيزی بنويسم. چون بخصوص در اين «دوره» بسياری از آنها را «نيروهای مشکوکی» می دانم که در اين «بزنگاه حساس»، مانند تاول های چرکين بيرون ريخته اند و کمترين خيانت شان، «گمراه کردن اذهان» و «نااميد ساختن» اين مردم ستمديده است. و نسخه «تحريم» آنان، نتيجه ای به غير از «تمديد اين دولت» و ادامه اين شرايط دشوار و ناگوار در پی ندارد.
اما تعدی و توهين و گزافه نويسی اخير يکی از اين هرزنامه نويسان به چهره های محترم هنری و ادبی کشور و «تأکيد بر تحريم!» باعث شد چند نکته را بنويسم. زيرا توهين و اساعه ادب آن هم به هنرمندانی که با احساس وظيفه برای «خروج از شرايط موجود» از عافيت شخصی خود دست کشيده و برای کشاندن مردم به عرصه حساسی که «سرنوشت» تقسيم می کنند، تلاش می کنند و برای اين مهم، به ناچار وارد عرصه «بی آبروی سياست» شده اند؛ بسيار بر من سخت آمد.

اول: بر خلاف پريشان نويسانی که نه نامشان واقعی است و نه هويت شان حقيقی است و نه نشانی دارند؛ «هنرمندان مسئولی» مثل پوراحمد و دولت آبادی و انتظامی و مهرجويی و ديگران، در همين کشور و در کنار همين مردم روزگار می گذرانند و دست کم در برخوردهای روزمره، از دردهای اين مردم آگاه می شوند. اما هرزنامه نويسان «مجهول الهويه ای» که در بزنگاههای حساس و با هدفهای مشکوک به صحنه می آيند و جز لکه دار کردن حيثيت آبرومندان و نااميد کردن مردم کاری نمی کنند، خوب است اگر شجاعت نوشتن هرزنامه با «هويت حقيقی خود» را ندارند،
و اگر شجاعت پيرمرد محترمی مثل دولت آبادی را ندارند که هنوز فرياد آزادی سر می دهد.
و اگر جسارت پوراحمد را ندارند که اعتقاد سياسی خود را «پوستر» می کند و علنا" بر دو دستش می گيرد و به دنيا نشان می دهد.
و اگر «مسئوليت پذيری» محسن مخملباف را ندارند که در خارج کشور هم برای سرنوشت مردمش دل می سوزاند و آنها را به «بودن» در صحنه «تقسيم سرنوشت» تشويق می کند... لااقل سکوت اختيار کنند و آب را گل آلوده نسازند!

دوم: من اعتقاد ندارم «خارج نشينی» معادل «بی دردی يا ناآگاهی» از وضع مردم داخل است. برعکس معتقدم بعضی از دوستان خارج نشين، که به اجبار و يا برای تحصيل و زندگی ترک وطن کرده اند، اوضاع داخل را با دقت و دلسوزی «رصد» می کنند و تحليل های واقع بينانه ای هم از اوضاع داخل و شرايط مردم دارند.نامه محسن مخملباف گواه عينی اين مدعاست. اما متأسفانه برخی از خارج نشنينان نه تنها همدرد مردم داخل نيستند، بلکه گويی «مأموريت» دارند مردم را از هر «قدم مثبتی» به سوی «بهبود اوضاع» نااميد و منصرف و دلزده نمايند. طرفه آنکه هيچ گاه «نسخه عملی» برای «بهبود وضعيت» مردم و کشور ندارند و «نتيجه» اظهارات و تحريم هايشان، فقط «نااميد کردن مردم» و «سم پاشيدن» بر بذرهای نونهال «اميد به تغييرات سازنده و ممکن» است! اينجاست که علاوه بر هويت ناشناخته شخصی، بايد بر«هويت سياسی» چنين افرادی ترديد جدی وارد کرد.اينان براستی کيستند که «سم» نوميدی و یأس می پراکنند و از هر قدمی که اين ملت برای «بهبود وضع خويش» بر می دارد، چنين در هول و هراس و وحشت می افتند؟

سوم: انتخابات در جمهوری اسلامی، «قواعد مشخصی» دارد که خواه موافق آن باشيم يا مخالف آن، «دهمين دوره» انتخابات رياست جمهوری آن «در حال برگزاری» است و جای تعجب است «فهم» اين نکته ساده برای برخی از نيروهای «اپوزيسيون!» تا اين اندازه دشوار است که تنها کسی که از «تحريم انتخابات» سود می برند، «نامزد» دولت فعلی است که به قول آقای محسن رضايی، کشور را به لبه پرتگاه برده است! اگر اين «اپوزيسيون!» واقعا" برای سرنوشت ملت و کشور دل می سوزاند، چرا با کوفتن بر طبل تحريم انتخابات، عملا" به «تمديد دولت فعلی» و لاجرم «تمديد اين بحرانها» کمک می کند؟ آيا در «تاکتيک سياسی!» اينان و تحريم انتخابات، هيچ نشانی از صداقت و صفا و دلسوزی برای آينده کشور و ملت ديده می شود؟ خوشبختانه برای عموم مردم، حساسيت «اين مقطع تاريخی» کاملا" مشخص شده و به رغم انتقاداتی که از «روند انتتخابات» در کشور هست و بسياری از تحليلگران مستقل و خيرخواه کشور بارها بر نقص های قانون انتخابات تأکيد کرده و آن را به مسئولان گوشزد نموده اند؛ اما شهروندان و نامزدها با شناخت همين «قواعد»، برای «تغيير گام به گام» در عرصه انتخابات حضور يافته اند. مردم ما اين بار «تحريم کنندگان» را «تحريم» کرده اند و تصميم گرفته اند در اقدامی «عملگرايانه» برای «برون رفت از اين شرايط» و در چارچوب همين شرايط، با «حضور حداکثری» در انتخابات شرکت کنند و به کسی رأی دهند که بيشترين خدمت را با کمترين هزينه برای کشور انجام دهد. همه تلاشگران و کنشگران اين «هدف عملگرايانه»، بايسته تکريم و شايسته احترام هستند.هم هنرمندان، هم روزنامه نگاران، هم اديبان و شاعران. امروز کسانی همچون عزت الله انتظامی و کيومرث پوراحمد و محمود دولت آبادی و ديگران، بدليل آنکه ملت را در برداشتن همين «گامهای کوچک ولی ممکن» به سوی «بهبودی»، کمک و همراهی می کنند، «روسفيد» هستند و «روسياهی» همچنان برای کسانی است که در اين بزنگاه های حساس، گرد و خاک تصنعی به راه می اندازند تا هر «اميد مردم» را با پريشان گويی های خود «نااميد» سازند.
«خبر بد و ناگوار» برای اين گروهها و اشخاص مشکوک اينکه؛ مردم روز به روز آگاه تر شده اند و فارغ از هياهوی ساختگی «تحريم کنندگان»؛ دارند با طمأنينه و صلابت و «قدم به قدم» به سوی ايجاد جامعه مدنی و قانونمند و عبور از اين شرايط بحرانی حرکت می کنند.

چهارم: شرکت در اين دوره انتخابات و مخالفت با «تحريم» البته به معنای تأييد «روند انتخابات» و مثلا" «نظارت استصوابی» نيست. کمااينکه برخی از نامزدها صراحتا" از روند انتخابات انتقاد کرده اند و تحليلگران واقع بين و تحول خواهان واقعگرا، بر رفع عيوب قوانين انتخاباتی کشور تأکيد دارند. «خبر خوب» اينکه خوشبختانه اين روزها در بدنه نخبگان، دانشجويان، معلمان و کارگران و در عامه مردم، تحريم انتخابات «تحريم» شده و هر تلاش دلسوزانه و صادقانه برای«چاره يابی واقع بينانه» به منظور رفع مشکلات عينی مردم، به خوبی «فهم» می شود و «عزم مردم» برای حضور در انتخابات و «تحريم تحريم کنندگان» موجب اميدواری برای ادامه دادن به تلاشهای روشنگرانه است.

پنجم: برخی از تحليلگران افسرده حال(!) و فعالان سياسی(!) منفعل که «خارج از گود» نشسته اند و مدام بر «بی عملی و تحريم» انتخابات تأکيد می کنند، لازم است همچون آن «سردار سپه جنگی» به اجبار «پای شکسته اش»، مدتی در گوشه ای از مخروبه ای به «سکوت» بنشينند و «زبان به کام» بگيرند و فقط در کار مورچه ها بنگرند و بينديشند! شايد رازهای ايجاد يک «جامعه مدنی حقيقی» را در دنيای مورچه ها ببينند و بشناسند.مورچه ها هر کدام «مسئولانه» در يک «تلاش جمعی و مدنی» برای بقای زندگی خويش شرکت می کنند، «بی ادعا» از کنار هم می گذرند و «دانه ی» خود را مسئولانه حمل می کنند و به شکاف ديواری می برند. آنها؛ يک «کوه گندم» را «جابجا» می کنند، ولی «دانه» به «دانه»! و«گام به گام»! و «اميد» و «تلاش و پشتکار» تنها چيزهای ارزشمندی است که دارند.
مردم ما برای خروج از اين شرايط ناگوار، «دانه رأی» خود را در روز ۲۲ خرداد به صندوقهای رأی می ريزند تا سهم خود را برای «جابجا کردن» اين شرايط که به «کوهی صعب» شبيه است، بپردازند. آنها از «مصادره» حضور حداکثری خود در انتخابات هراسی ندارند و اجازه آن را هم نخواهند داد. مردم بيشتر از اين بيمناکند که در روز «تقسيم سرنوشت»، در صحنه «غايب» باشند و باز هم «سرنوشت» اکثريت آنان، توسط «اقليت» مصادره شود! و کشور در آن «لبه پرتگاه» به سوی ويرانی و سقوط پيش برود. که چنان مباد.
مردم اين بار، «تحريم کردن انتخابات» را «تحريم» کرده اند! اين پيام را بشنويد.

[فرصت نوشتن، وبلاگ بابک داد]





















Copyright: gooya.com 2016