شنبه 27 تیر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

هاشمی صلاحیت رهبر را زیر سئوال برد! علی کشتگر

علی کشتگر
خامنه ای هرچه بیشتر بر حمایت از دولت احمدی نژاد پافشاری کند خود او و حتی نظام حاکم بیشتر در معرض فروپاشی قرار خواهد گرفت

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


رفسنجانی در سخنان امروز خود به رهبرجمهوری اسلامی غیرمستقیم هشدار داد که او باید تا دیر نشده حساب خود را از دولت احمدی نژاد جدا کند. شواهد زیادی نشان می دهند که مواضع و سخنان امروز هاشمی رفسنجانی حرف دل بخش بزرگی از نظام حاکم از جمله بدنه نیروهای مسلح است که خامنه ای با تکیه به آن به جمهوریت نظام تجاوز کرده است.

از 22 خرداد به این سو شرایط سیاسی جدیدی در ایران پدید آمده است. برای نخستین بار در تاریخ 30 ساله حیات جمهوری اسلامی اتوریته رهبر در درون نظام نه فقط در میان اصلاح طلبان و یا میانه روها که در میان تندروهای موسوم به اصول گرا زیر سئوال رفته است. برای نخستین بار بسیاری از روحانیون و کادرهای اصول گرا مستقیم و یا غیرمستقیم به سرزنش و انتقاد از ولی فقیه برخاسته اند.

همه می دانند که تقلب انتخاباتی و خیانت به آرای مردم را خود رهبر مهندسی و هدایت کرده است. همه می دانند که رهبر پس از تقلب به مردم دروغ گفته و پس از دروغ ملت را به سرکوب تهدید کرده و پس از آن به فرمان او اعتراضات میلیونی رای دهندگانی که به نحوی مسالمت آمیز به تقلب انتخاباتی اعتراض داشتند به خاک و خون کشیده شده است.

در گذشته حرف رهبر فصل الخطاب بود و امر او از طرف همه جناحها و مسئوولان حکم حکومتی تلقی می شد که اگر هم کسانی با آن مخالف بودند در سکوت آنها اوامر رهبری به اجرا گذاشته می شد. این بار اما دست کم نیمی از روحانیون بلند پایه، نمایندگان مجلس، اعضای مجلس خبرگان و امامان جمعه علنا انتخاباتی که رهبر آن را سالم و مایه افتخار اعلام کرده را مخدوش می دانند و دولتی که او خود را به آن نزدیک اعلام کرده نامشروع می شمرند.

البته مدتها است که نگهدارنده و تکیه گاه اصلی خامنه ای نه روحانیت و مدیران و کارگزاران بدنه نظام حاکم بلکه نیروهای نظامی و امنیتی هستند. اما دست کم تا پیش از 22 خرداد 88 خامنه ای با تکیه به نیروهای نظامی و امنیتی، ناراضیان درونی و پیرامونی نظام را مرعوب و ساکت می کرد. حالا اما بسیاری ازآنان زبان به سرزنش و انتقاد گشوده اند.

البته تقلب و دست کاری در گذشته نیز وجود داشت و حتی می دانیم که در انتخابات دور نهم که برای نخستین بار احمدی نژاد انتخاب شد، هم مهدی کروبی و هم هاشمی رفسنجانی به نتیجه انتخابات معترض بودند. اما دامنه تقلب و ابعاد خیانت به آرای مردم این بار با هیچ زمان دیگری قابل مقایسه نیست. این بار برخلاف دوره پیشین مردم باردیگر مثل دوم خرداد برآن شدند که چنان سیل آسا به سوی صندوق ها هجوم برند و کاندیدای رهبر را شکست دهند که حاکمیت مجبور شود به رای ملت گردن بگذارد. اما رهبر نیز از قبل تصمیم گرفته بود که اگر ملت کاری هم کردند، برخلاف دوم خرداد 76 زیربار رای ملت نرود. حالا مردم از این خیانت بزرگ شب و روز به خود می پیچند و به شدت خشم گین اند. احساس غبن و نارضایتی عمیق میلیونها رای دهنده ای که می دانند به موسوی رای داده اند، اما رای آنها برای احمدی نژاد به حساب آورده اند جامعه ایران را در آستانه یک انفجار مهیب قرار داده است. انفجاری که بدون تردید اگر با سرکوب شدید و بی رحمانه در تهران و شهرهای بزرگ کشور همراه نمی شد به یک قیام ملی علیه استبداد دینی می انجامید و تخت خامنه ای را زیرورو می کرد. و حالا نیز هرلحظه می تواند به یک طغیان بزرگ و غیرقابل کنترل تبدیل شود. خامنه ای و ایادی او که این خیانت بزرگ را مرتکب شده اند، این را می دانند و حالا با وجود آن که زمام نیروهای مسلح را دردست دارند، به شدت نگران اند. در واقع علی خامنه ای با اجرای این کودتای انتخاباتی مشروعیت خود را به عنوان رهبر نظام حاکم نه فقط در میان اکثریت عظیم ملت بلکه در درون نظام نیز از دست داده است. او نه فقط از مقام رهبر همه جناح ها به سطح سردسته یکی از جناح ها تنزل کرده بلکه از این هم بدتر مخالفان احمدی نژاد در نظام حاکم که طیف گسترده ای را درهمه سطوح تشکیل می دهند، رهبر را غیرعادل، متقلب و دروغگو یافته اند. بسیاری از آنها بر آن هستند که مردم به آسانی زیر بار این تقلب بزرگ نمی روند و اگر بر درستی انتخابات و ادامه دولت احمدی نژاد اصرار شود، موجودیت خود نظام مورد مخاطره قرار می گیرد. به همین دلیل نیز بسیاری از آنها اصرار دارند که مخالفت با رهبر و احمدی نژاد را علنی کنند تا در روزمبادا که احتمال دارد اعتراضات مردم به مرزهای غیرقابل کنترل برسد آنان در انظار مردم از اعتبار کافی برخوردار باشند و بتوانند نظام را نجات دهند.

علنی شدن مخالفت های درونی نظام، توده های عظیم ناراضی و برافروخته را به ادامه اعتراضات ترغیب می کند و طبعا گسترش و تعمیق نارضایتی های مردم از رهبر و دولت دست نشانده وی نیز به نوبه خود ناراضیان درونی نظام را در ادامه مخالفت راسخ تر می کند.

می شود گفت که از 22 خرداد 88 به این سو، بی اعتمادی میان ملت و حاکمیت و تضادهای درون نظام حاکم روبه وخامت بی سابقه ای گذاشته است و اوضاع دیگر به این آسانی به حال سابق باز نمی گردد. به سخن دیگر 30 سال پس از روی کارآمدن جمهوری اسلامی این نظام با بحران سیاسی همه جانبه ای دست به گریبان است و مشروعیت رهبر نظام از بیرون و درون زیر سئوال رفته است.

از این پس ادامه اعتراضات مردم واختلافات درونی نظام و به موازات آن مخالفت علنی با شخص رهبر و یا دست کم دولت مورد حمایت وی می تواند به درون نیروهای مسلح امتداد یابد.

نمی توان گفت که تقلب آشکار انتخاباتی و آن همه مخالفت های روحانیون بلند پایه و پایداری میرحسین موسوی و مهدی کروبی در درون نیروهای مسلح و درمیان فرماندهان بلند پایه و یا رده های میانی بی تاثیر است. بویژه آن که بسیاری از آنان سرکوب خونین اعتراضات مسالمت آمیز را محکوم کرده اند و آن را برای اعتبار نیروهای مسلح و امنیت کشور خطرناک دانسته اند.

و اتفاقا چشم اسفندیار سران کودتا نیز در همین جا است. الان در ایران شرایطی پدید آمده که از برخی جوانب به سالهای 56 و 57 و ماههای پیش از انقلاب بهمن شباهت دارد.

نگارنده به عنوان یکی از آکتورهای فعال صحنه آن روزگار به یاد دارم که بسیاری از فرماندهان ارتش و سخنگویان نظام پیشین مدعی بودند که ارتش نیرومند ایران که آن را پنجمین ارتش جهان قلمداد می کردند و سازمان ساواک همراه با رسانه های دولتی می توانند با سرکوب اعتراضات غائله را خاتمه دهند. نه فقط آنها بلکه از میان مردم و چهره های سرشناس معترض نیز کم نبودند( می توانم نام ببرم) که امید چندانی نداشتند و بر این باور بودند که شاه و فرماندهان گوش به فرمان او در ارتش و دستگاه ساواک هرگاه بخواهند می توانند جنبش اعتراضی را خفه کنند. به همین دلیل نیز برخی از کسانی که پس از نابودی رژیم پیشین به صفوف انقلابیون مذهبی و یا چپ پیوستند و شماری از آنان حالا در جمهوری اسلامی مصدر امور هستند تا روز انقلاب از پیوستن علنی به اعتراضات مردم خودداری می کردند.

وقتی ارتش به اصرار تیمسار اویسی که فرماندار حکومت نظامی بود گردهمایی مردم را در هفده شهریور به گلوله بست و صدها نفر را در خون خود غلتاند من در آنجا بودم. زخمی ها را می دیدم که چگونه روی زمین به خود می پیچند، مردم را می دیدم که چگونه فرار می کنند، سربازان و درجه داران بیرحمی را می دیدم که چگونه در میدان 17 شهریور و کوچه ها و خیابانهای اطراف آن زن و مرد را به رگبار می بندند...

پس از هفده شهریور خیلی ها فکر می کردند کار جنبش تمام شد. اما چنین نشد مردم ناراضی تا مدتی در خیابانها راهپیمائی نکردند. اما دوباره حرکت های اعتراضی مردم از تهران و شهرهای بزرگ مثل تبریز، اصفهان، مشهد، آبادان و غیره شروع شد. هرگز یادم نمی رود که در جریان تشییع جنازه استاد نجات الهی که از بیمارستان خمینی(پهلوی آن روز) به سمت میدان انقلاب (24 اسفند آن روز) شروع شد در کنار آیت اله طالقانی و شهید فروهر و محمد درخشش در صف نخست و پشت جنازه راه می رفتیم که شعارهای مرگ بر دیکتاتور مردم همراه شد با صدای رگبارها و دهها نفر در خون غلتیدند و هرکس به سمتی گریخت اما از فردای آن روز احساس می کردم که سربازان بسیاری و درجه داران و افراد پلیس در به گلوله بستن مردم دچار تردیدند و میل ندارند دستشان به خون کسانی آلوده شود که در اعتراضات مسالمت آمیز آزادی طلب می کنند، مرگ بر دیکتاتور و مرگ برشاه می گویند، اما دست به خشونت نمی زنند. و همین سرآغاز فرو ریختن بنایی بود که آن نه بر اعتماد ملت بلکه برارعاب و سرکوب بنا شده بود.

من این همه را نوشتم تا ادعا کنم که اعتراضات علیه دولتی که با خیانت به آرای مردم روی کار آمده ادامه خواهد یافت. که این بار خامنه ای نمی تواند جنبش اعتراضی گسترده مردم را با گلوله خاموش کند. که سخنان مهم امروز هاشمی رفسنجانی نشانه عمق نارضایتی درونی نظام از رهبر جمهوری اسلامی است.

رفسنجانی در سخنان امروز خود به رهبرجمهوری اسلامی هشدار داد که او باید تا دیر نشده حساب خود را از دولت احمدی نژاد جدا کند. از مردم به خاطر سرکوب و خونریزی مغدرت خواهی کند و فکر نابودی جمهوریت نظام را از سربه در کند.او یادآور شد که جمهوری اسلامی بدون بازگرداندن اعتماد رای دهندگان نمی تواند به حیات خود ادامه دهد.البته کف خواست مردم معترض ابطال انتخابات و استعفای دولت احمدی نژاد است که رفسنجانی به آن اشاره ای نداشت.

او که درهردو خطبه، حتی یکبار هم سخنی در حمایت از رهبر جمهوری اسلامی به زبان نیاورد، چندین بار با اشارات و عبارات متفاوت تاکید کرد که حکومت محمد نیز بدون حمایت مردم امکانپذیر نبود و حتی پیامبر اسلام نیز در مورد خطاهایی که صورت می گرفت از مردم عذرخواهی می کرد.

مواضع و سخنان امروز هاشمی رفسنجانی حرف دل بخش بزرگی از نظام حاکم از جمله بدنه نیروهای مسلح است که خامنه ای با تکیه به آن به جمهوریت نظام تجاوز کرده است. در گذشته بارها شنیده بودیم که بدنه سپاه درانتخابات های پیشین اکثرا به خاتمی رای می دهند. آیا همین بدنه که تافته ای جدا بافته از جامعه نیست نمی تواند تحت تاثیر اعتراضات مردم و انتقادات درونی نظام به رهبر قرار گیرد و شکافهای درونی نظام در آن امتداد پیدا کند؟ و دراین صورت آیا خامنه ای می تواند هم چنان با سرکوب و کشتار به ولایت خود ادامه دهد؟

به باورمن حالا تنها راه نجات خامنه ای – اگر دیر نشده باشد- آن است که هرچه زودتر حساب خود را از دولت احمدی نژاد جدا کند. چرا که درصوت ادامه دولت برآمده از تقلب و کودتا نه مردم دست از اعتراضات برمی دارند و نه اختلافات عمیقی که نظام حاکم را به دوپاره تقسیم کرده است ترمیم خواهد شد. خامنه ای هرچه بیشتر بر حمایت از دولت احمدی نژاد پافشاری کند خود او و حتی نظام حاکم بیشتر در معرض فروپاشی قرار خواهد گرفت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016