چرا اعتراف می گيرند؟ تشفی هيولا، استيصال و تحقير، مجيد محمدی، راديو فردا
اعترافات زندانيان سياسی و عقيدتی سه ضلع دارد: اعتراف دهنده، اعتراف گيرنده و مخاطب اين اعترافات در رسانهها؛
اعتراف دهنده در زندان است و تحت انواع فشارها که حداقل آن بلاتکليفی و بیخبری است؛ اعتراف گيرنده در مقام قدرت است و می داند اين حرفهايی که اعتراف دهنده می زند نه بواسطهی اعتقاد و باور بلکه بواسطهی اعمال قدرت قاهره بر وی و انواع است؛ و مخاطبان نيز همه می دانند که اين حرفها را زندانی تحت فشار زندان و شرايط دشوار زندانی شدن می زند. اگر هر سه ضلع به اين نکات واقف هستند چرا حکومتهای ديکتاتوری به اخذ اعترافات ادامه می دهند؟ هفت علت مشخص برای اين اقدام قابل تصور است:
استيصال. هنگامی که اعتماد مردم به يک حکومت بواسطهی پنهان روشی، پرده پوشی، فريب و دروغگويی آن زائل می شود و حاکمان هيچ راهی عادی برای کسب اعتماد نمی بينند راههای غير عادی مثل اعتراف مخالفان به سلامت انتخابات يا عظمت و تدبير حاکمان يا خدمتگذاری و خوش رفتاری آنها تحت فشار و شکنجه در پيش گرفته می شود. حکومتها نيز همانند افراد در شرايط استيصال به روشهايی دست می زنند که عموم افراد بر ناکارايی و حتی مسخره و مضحک بودن آنها توافق دارند.
تشفی. به دادگاه آوردن مخالفانی که حکومت نتوانسته با آنها در صحنهی رقابت رسانهای و سياسی، حتی نوع غير آزاد و غير رقابتی و غير عادلانهی آن مقابله کند و برنامه های تلويزيونی اعتراف نوعی تشفی برای اقتدارگرايان حاکم است. در اين اعترافات بر خلاف جلسات روان درمانی، اين اعتراف گيرنده است که به دنبال درمان بيماری خودکامگی خويش است و نه اعتراف دهنده. در واقع اعتراف دهنده تحت شکنجه و فشار به اعتراف گيرنده که تحت فشار قيام مردمی است کمک می کند تا اندکی آرامش روحی پيدا کند.
هيولای قدرت با سرکوب خيابانی و شکنجه در زندانها و بازداشتگاهها (به تعبير احمدی نژاد، چسباندن سر مخالفان به سقف) به تنهايی تشفی پيدا نمی کند بلکه بايد گروهی را نيز به محاکمه کشد و به زندانهای بلند مدت محکوم کند. با ديدن صحنههای اعتراف روح و جان اين هيولا آرام می گيرد. سخنان و نوشتههای اقتدارگرايان و تماميت طلبان در روزهای پس از پخش اعترافات در روزنامهها و سايتهای حکومتی به خوبی حاکی از اين حالت روحی است. اينان از اعترافات بسيار خشنودند و آنها را واقعی و ضروری معرفی می کنند و ديگران را نيز به اعتراف می خوانند.
انتقام کشی. سالها دشمنی ميان نيروهای سياسی در نظامهای استبدادی که از مجرای گفتگو قابل کاهش يا رفع نيستند در دورههای بحرانی به صورت تلاش برای يافتن مجرای انتقام کشی راه بروز پيدا می کند. اعتراف گيری همانا انتقام گيری دشمنان ديرينه ی سياسی است تا اعتراف دهنده بواسطهی خرد شدن شخصيت ديگر نتوانند در عرصهی سياست حضور پيدا کنند. البته در اينجا اعتراف گيرنده نيز در ميان مردم اعتبار خود را از دست می دهد اما چهرههای اعتراف گيرندگان در پس چهرهی خبرنگاران رسانههای دولتی (يا بازجويان خرد) پنهان می شود.
فرافکنی. بازداشت گستردهی مخالفان و تحت فشار قرار دادن آنان بعد از اعتراضات گستردهی اجتماعی در واقع از يک حيث به اين جهت صورت می گيرد که حکومت به جای ملامت خويش برای اشتباهات گسترده و ناراضی کردن مردم، اعتراضات را به مخالفان سياسی و احزاب و گروههای منتقد و رسانهها نسبت می دهد. اين فرافکنی به حکومت امکان می دهد که با قدرت به سرکوب اعتراضات بپردازد و در ارتکاب به اعمال غير انسانی ترديد به خود راه ندهد. وجه ديگر اين فرافکنی انتساب جنبشها و اعتراضات داخلی به خارج از مرزهای کشور يا توطئه گرانی است که در همه جا و هميشه دست اندر کارند و همهی اقدامات حکومت در سرکوب آنها بیفايده بوده است.
تحقير. اعتراف گيرنده و اصولا دستگاه اعتراف گير حقير است چون می خواهد با عملی غير اخلاقی، غير قانونی و غير انسانی بری خود عظمت بخرد و طرف مقابل خود را خرد کند. اعتراف گيرنده می خواهد عدم محبوبيت و عدم مشروعيت و نگاه منفی مردم به خود را با تحقير طرف مقابل جبران کند. در فرايند اعتراف گيری همهی اضلاع ماجرا تحقير می شوند: اعتراف دهنده با بيان اموری که بدانها باور ندارد، اعتراف گيرنده با اظهار عجز از اقناع منتقد و مخالف خود در فضای عمومی و آزاد، و مخاطب با پذيرش حکومت و جامعه ای که در ان اعتراف گرفته می شود.
اعتراف گيری در جمهوری اسلامی از مدلهای کمونيستی اخذ شده است و در واقع همان انتقاد از خود برای مخالفان رژيم است. در آن نظامها نيز عموم انسانها بايد تحقير می شدند تا براحتی تحت انقياد حکومت قرار گيرند.
تقويت روحی پايگاه اجتماعی. حتی حکومتهای استبدادی و ديکتاتوری دارای يک پايگاه اجتماعی هستند که اقليت کوچکی از جامعه است. اين پايگاه با تبليغات ايدئولوژيک و تزريق منافع و امتيازات بر قرار و پشتيبان باقی می ماند. اعترافات مخالفان باورمندان به رژيم را که طعم سرکوب را نچشيدهاند و از سرکوب در زندانها بیخبرند يا اين سرکوبها را لازم می دانند قوت قلب می بخشد و می بينند که مخالفان نيز دارند آنها را تاييد می کنند. البته به هزينهی اين اعترافات و روشهای کسب آنها توجهی ندارند يا روشها را نيز تاييد می کنند.
رسالت دينی. اقتدارگرايان دينی خود را دارای رسالت اصلاح انسانها و ساختن انسان طراز مکتب می دانند. همهی انسانها بايد با اقتدا به اقتدارگرايان و تماميت طلبان دينی فکر و اعمال خود را اصلاح کنند. رسالت عمدهی حکومت دينی نيز اصلاح انسانها با توجه به الگوی "انسان طراز مکتب اقتدارگرايی دينی" است. حکومتی که علی رغم سی سال تلاش برای تغيير فکر و عمل مردم ناموفق بوده طبعا به روشهای ديگر مثل شکنجه و زندان انفرادی برای بازبينی افراد در اعمال و گفتههای خود تمسک می جويد تا آنها را با زنجير به بهشت ببرد. از نگاه اقتدارگرايان دينی اعتراف گيری و انفرادی فرصتی است برای مخالفان تا به اصلاح رفتار خود اقدام کنند. (کعبی، عضو حقوقدان شورای نگهبان، کيهان، ۱۴ مرداد ۱۳۸۸)
وارونه کردن حقايق با توجه به علل ذکر شده صورت می گيرد. اعتراف گيرندگان فضای جامعه را بسته و فضای زندان و دادگاه را فضای بازی معرفی می کنند که زندانيان به دليل قرار گرفتن در آن چشمشان به روی حقيقت باز می شود. از همين جهت ادعا می شود که "اعترافات محمد علی ابطحی و محمد عطريانفر واقعی و به دليل رهايی از فضای بسته حزبی است." (غلامرضا مصباحی مقدم، کيهان، ۱۴ مرداد ۱۳۸۸) همچنين با همين ديدگاه است که ادعا می شود خود بازداشت شدگان تقاضای مصاحبه کرده اند (همانجا) و لابد خود آنها تقاضای بازداشت خود و ماندن چندين هفته در انفرادی را داشته اند. همچنين با همين ديدگاه زندانی نمی خواهد به خانه بازگردد و زندان را ترجيح می دهد. (ادعای روزنامهی جوان در مورد سعيد حجاريان، ۲۲ تير ۱۳۸۸)