جمعه 23 مرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

"داد"گاه، اعتراف کودتاگران به جنایت! علی کشتگر

050809-001.jpg
اگر این "برادران" بازجو تا به این حد در اثبات حقایق قدرت استدلال دارند، که می توانند همه این انسانهای سرشناس رامجذوب نظرات خود سازند، حیف نیست که از آنها فقط در سلولهای انفرادی استفاده می شود؟ چرا یکی از آنها در"رسانه ملی" حاضر نمی شود و چشم در چشم مردم با منطق جذاب خود میلیونها معترض انتخابات را قانع نمی کند؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اگر این " برادران " بازجو تا به این حد در اثبات حقایق قدرت استدلال دارند، که می توانند همه این انسانهای سرشناس رامجذوب نظرات خود سازند، حیف نیست که از آنها فقط در سلولهای انفرادی استفاده می شود؟ چرا یکی از آنها در"رسانه ملی" حاضر نمی شود و چشم در چشم مردم با منطق جذاب خود میلیونها معترض انتخابات را قانع نمی کند؟

در چند دهه گذشته، شاهد دهها نمایش اعتراف گیری از زندانیان بوده ایم. ندامت های دسته جمعی توابان و اعترافات چهره های سرشناس در رسانه های عمومی.نادمان هرباردراین نمایش ها اعلام کرده اند که نه تحت فشار بلکه به میل خود و پس از گفتگو با برادران بازجو چشمانشان به حقایق باز شده و نظرات پیش از زندان خود را انحرافی دانسته اند.

آیت اله شریعتمداری، صادق قطب زاده، نورالدین کیانوری، احسان طبری، محمد علی عموئی، م.به آذین، حسین روحانی، سعیدی سیرجانی، مهندس عزت اله سحابی، فرج سرکوهی، ابراهیم نبوی وعباس عبدی نمونه هایی از تاریخ ننگین اعتراف گیری در جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشته اند. اگر " برادران " بازجو تا به این حد در اثبات حقایق قدرت استدلال دارند، که می توانند همه این انسانهای سرشناس را مجذوب نظرات خود سازند، حیف نیست که از آنها فقط در سلولهای انفرادی استفاده می شود؟ چرا یکی از آنها در سیمای جمهوری اسلامی حاضر نمی شود و چشم در چشم مردم با منطق جذاب خود میلیونها معترض انتخابات را قانع نمی کند؟ این چه منطقی است که فقط در زندان معجزه می کند؟

واما انقلاب مخملی که کیفرخواستهای دادستانی به عنوان پروژه اصلاح طلبان از آن حرف می زند، تا به امروز در چه نظام هائی اتفاق افتاده است؟ تا آنجا که من می دانم، فقط در نظام ها ی دیکتاتوری یا تمامیت گرا (توتالیتر)، آنهم زمانی که پایگاه اجتماعی این نظام ها به حداقل خود رسیده بوده است. آیا سخنگویان رژیم می توانند برای نمونه فقط یک نظام مردم سالار و یا حتی یک رژیم دیکتاتوری که تا اندازه ای از حمایت مردم خود برخوردار بوده است را نشان دهند که با انقلاب مخملی سربه نیست شده باشد.

اگر کودتاگران آن چنان که مدعی هستند از رای اکثریت قاطع ملت برخوردارند و 25 میلیون از 40 میلیون رای را در حمایت از خود دارند، چه دلیلی دارد که تا این حد از انقلاب مخملی بترسند؟ مگر می شود پس از "چنین پیروزی شکوهمندی" آنهم برای حاکمیتی که همه اهرم های قدرت، همه رسانه های دولتی و منابع عظیم اقتصادی را در اختیار دارد، عده ای ناراضی و اغتشاشگر خطر براندازی " نرم " و " مخملی " ایجاد کنند؟ حکومتی که از پایگاه عظیم توده ای برخوردار باشد و درانتخابات هم به پیروزی بزرگی رسیده باشد چه نیازی دارد به گروگان گرفتن اصلاح طلبانی که به نتیجه انتخابات اعتراض کرده اند ؟ چه نیازی به گروگان گرفتن چند شهروند خارجی بی گناه و این گونه نمایش های حقیر دارد؟ اینها چه نیازی به این دارند که زندانیان اسیر بپذیرند که تقلبی صورت نگرفته است؟ پاسخ این پرسش ها البته هم برای ما و هم برای ایادی کودتا روشن است.

نگرانی خامنه ای و ایادی او از انقلاب مخملی و " براندازی نرم " که همانا نام مستعار پیروزی جناح رقیب در انتخابات است، از هنگامی آغاز شد که فهمیدند دیگر در هیچ رقابت انتخاباتی بخت پیروزی بر اصلاح طلبان و یا هر جریان دیگری که در برابر آنان فرصت رقابت پیدا کند، ندارند.

بنابراین وحشت کودتاگران از انقلاب مخملی وروی آوردن آنان به سرکوب و شکنجه وحشیانه اعتراف به چهار مساله زیر است:

حکومت آنان دیکتاتوری است. پایگاه اجتماعی آنان به شدت ضعیف شده است. درهیچ گونه انتخاباتی بخت برنده شدن ندارند.جامعه آماده طغیان و پیوستن به حرکات اعتراضی است.

از مدتها پیش از انتخابات 22 خرداد، احساس می شد که جناح اقتدارگرای حاکم فعالیت های اصلاح طلبان برای پیروزی در انتخابات را " انقلاب مخملی" و "براندازی نرم" می داند. تیمسار جعفری و برخی از دیگر سرداران سپاه به همراه روزنامه کیهان و نشریه جوان ( ارگان سپاه ) در روزهای پیش از انتخابات بارها نسبت به تدارک انقلاب مخملی هشدار دادند. حتی برخی از فرماندهان نیروهای مسلح هشدار دادند که هرگونه تلاش برای انقلاب مخملی را در نطفه خفه خواهند کرد. همین خط و نشان کشیدن های پیش از انتخابات که با سازماندهی جهت دار وزارت کشور و شورای نگهبان و نیز محروم کردن شدید رقبای احمدی نژاد از امکانات رسانه ای همراه بود سبب شد که اصلاح طبان نسبت به سلامت انتخابات نگران شوند. داستان شکل گیری کمیته صیانت از آرای مردم و کوشش های دیگری که در این زمینه صورت گرفت را همه می دانیم.

پس نتیجه می گیریم که، از نظر خامنه ای و ایادی وی پیروزی میرحسین موسوی در انتخابات 22 خرداد پیروزی انقلاب مخملی (براندازی نرم) بود که باید در نطفه خفه می شد.با این حساب دزدیدن رای ملت و دستگیری ها و سرکوب های خونین پس از آن، همراه با پروژه اعتراف گیری در دادگاههای نمایشی چیزی نیست، مگر اقدامات حاکمیت در خفه کردن توطئه انقلاب مخملی.

سرکوب های خونین بعد از کودتا و دادگاه نمایشی زندانیانی که پس از پنجاه روز شکنجه های وحشیانه در سلول های انفرادی آغاز شده، همگی اجزاء پروژه ای هستند که برای نابودی مطلق وجه جمهوریت نظام که بستر " براندازی نرم " دانسته می شود، به اجرا گذاشته شده اند. در هر دو بخش از کیفرخواست دادگاه، که آسمان و ریسمان را به هم دوخته اند تا مدرکی و سندی برای توجیه دستگیری زندانیان و محاکمه آنان دست و پا کنند یک مورد حرف و مدعا ی مستند که بتواند حاکی از اقدامی غیرقانونی و ارتکاب جرمی از سوی زندانیان باشد وجود ندارد.

کیفرخواست فعالیت های "مسالمت آمیز" و "پروژه دموکراسی سازی" را توطئه حساب شده انگلیس و آمریکا وانمود کرده است. اما آنها چنان در اثبات مدعای خود با فقر سند و مدرک دست به گریبان بوده اند که به سندسازی های مضحکی متوسل شده اند:

یکی از کارمندان ایرانی سفارت بریتانیا، را گرفته اند و وی را مجبور به اعتراف کرده اند، اما این اعتراف چیست:

او می گوید به کار تحلیل های سیاسی برای وزارت خارجه بریتانیا مشغول بوده و وزارت خارجه از این تحلیل ها برای شبکه بی بی سی استفاده می کرده است. در حالی که همه می دانند که اولا مطابق قوانین بریتانیا بی بی سی از دولت و وزارت خارجه این کشور کاملا مستقل است. و ثانیا تحلیل از اوضاع ایران چه ربطی به جاسوسی دارد؟

دادستان برای جعل سند و مدرک به سراغ مسافرت 7 سال پیش هابرماس به ایران رفته و مدعی شده است که نواندیشان دینی در آن زمان این فیلسوف آلمانی را به ایران دعوت کردند تا درباره پروژه سکولاریزاسیون با او مشورت کنند.

مجتهد شبستری نواندیش مذهبی در پاسخ به این بخش از کیفرخواست چنین می گوید:

" نویسندگان کیفرخواست دادگاه مضحک، تلخ و تاسف بار و فاقد اعتبار دو روز قبل که با هدف جرم سازی علیه عده ای از رجال سیاسی شریف این کشور تهیه دیده در کنار آسمان و ریسمان برهم بافتن های متعدد، از سفر یورگن هابرماس فیلسوف نامدار آلمانی به ایران نیز سخن به میان آورده اند و پای افرادی را به میان کشیده اند و چنین گفته اند:

" دعوت از هابرماس به ایران در سال 81 نیز با همین هدف (حاکم کردن سکولاریسم در ایران) صورت می پذیرد و در جلسه ای محرمانه در منزل آقای کدیور با حضور افرادی مانند حجاریان و محمد مجتهد شبستری تشکیل شد به دقت روند سکولاریزاسیون در ایران مورد بحث و بررسی قرار می گیرد و راهکارهای جدید ارائه می شود..." (1).

" درخبر فوق سه کذب محض وجود دارد. اولا جلسه منزل دوست گرامی ام آقای کدیور بهیچوجه محرمانه نبود. آقای هابرماس اظهار علاقه کرده بود با پاره ای از نواندیشان دینی ایران دیدار و گفتگو کند و آقای کدیور هم محل این ملاقات را منزل خودشان قرار دادند. ثانیا در آن جلسه ما به آقای هابرماس توضیح دادیم که ما، هم به مدرنیته انتقاد داریم و هم به ایدئولوژی و عملکرد حکومت در ایران ولی نمی خواهیم فرهنگ غربی یکسره بر ایران مسلط گردد. من به ایشان گفتم کوشش من این است که با طرح مسائل هرمنوتیک قاعده مند فلسفی تفسیرهای بی ضابطه و سلیقه ای از متون نخستین دینی اسلامی کنار گذاشته شود و تفسیرهای این متون با روش های عقلانی قابل دفاع انجام گیرد و کثرت قرائت های ممکن به رسمیت شناخته شود. موضوع آن جلسه بهیچوجه بررسی روند سکولاریزاسیون در ایران نبود. ثالثا درباره هیچ راهکار جدیدی سخنی به میان نیامد و گفتگوئی صورت نگرفت.

این یادداشت را نه از این بابت می نویسم که خود را ازجرمی تبرئه کنم. اگر در آن جلسه درباره روند سکولاریزاسیون در ایران هم صحبت شده بود هیچ جرمی اتفاق نیفتاده بود. اهل نظر حق دارند درباره هر موضوع نظری با یکدیگر تبادل نظر کنند و به گفتگو بنشینند. این یادداشت را می نویسم تا شهادت دهم که فرازهای گوناگون این کیفرخواست چنان براساس صدق و حقیقت کامل تنظیم شده که ذره ای گرد تشکیک و تردید بر دامن پاک ان نمی نشیند و این دادگاهها آن چنان صالح و عادل اند که برای جمهوری اسلامی ایران افتخار جاودان خواهند آفرید!! "

یکی دیگر از اسناد مضحک دخالت بریتانیا برگزاری آزمون زبان انگلیسی است. اگر شرکت در این گونه آزمون ها جرم تلقی شود، لابد می شود در گام بعدی فراگیری زبان انگلیسی را نیز جرم تلقی نمود!

تلاش برای چیدن طرفداران مبارزه مسلحانه در کنار معتقدان جنبش مسالمت آمیز و یا مخلوط کردن سلطنت طلبی با جمهوریخواهی از ابتکارات مضحک دیگر دادگاه نمایشی است.

افشای موارد نقض حقوق بشر" در ایران و "حمایت ریاکارانه از حقوق بشر و دموکراسی در ایران" از جمله مصادیق دخالت کشورهای غربی و در نتیجه وابسته دانستن جنبش های اعتراضی مردم به بیگانه، معرفی شده است.

حضور دختر 23 ساله فرانسوی در حاشیه تظاهرات و ارسال ای میل از تصاویر اعتراضات مردم از دیگر دلایل وابستگی اعتراضات مردم به بیگانگان دانسته شده است.

همین مورد کلوتیلد رایس که گناهش ارسال ای میل از تصاویر تظاهرات خیابانی مردم است، برای جهانیان کافی است تا ماهیت دادگاه نمایشی را بهتر بشناسند. و به عقل و کفایت خامنه ای و ایادی او بخندند! برگزاری دادگاه نمایشی و کیفرخواستهای قرائت شده در آن حالا خود سند گویای دیگری شده است که جهانیان ماهیت دولت کودتا را بشناسند.همه رسانه های جهانی از نیویورک تایمز، واشنگتن پست و لوموند و لیبراسیون گرفته تا سی ان ان و رادیو تلویزیون های اروپائی و تقریبا سخنگویان همه دولت های بزرگ اروپائی و اکثریت قریب به اتفاق ناظران و تحلیل گران و سیاستمداران جهانی حالا با مشاهده این دادگاه مضحک و کیفرخواستهای مضحک تر از آن بیش از پیش و بهتر از قبل دریافته اند که احمدی نژاد بازنده انتخابات 22 خرداد بوده و در یک کودتای از پیش طراحی شده علیه برنده انتخابات (میرحسین موسوی) در قدرت مانده است. که حکومت کودتا جنایتکار است.

ali.keshtgar@yahoo.fr


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016