شنبه 9 آبان 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کورش، تو به ما آموختی چگونه ايرانی باشيم! متن سخنرانی کورش زعيم که ماموران امنيتی مانع از برگزاری آن در پاسارگاد شدند

توضيح: ماموران امنيتی از ورود به پاسارگاد و ايراد سخنرانی جلوگيری کردند

در اين پنجمين سال برپايی روز جهانی کورش و سومين سال بنيانگذاری اين روز بنام روز ملی ايران، من ايرانی بودن شما را در اين روز خجسته شادباش می گويم. بيشتر ما که در اينجا گرد آمده ايم و اين روز فرخنده ملی را بزرگ می داريم، در اين پندار هستيم که کورش فردی استثنايی و بی همتا در جامعه ايرانی بوده است. در صورتيکه اينجور نيست. کورش يک ايرانی راستين بود، زيرا در خانواده و جامعه ايرانی پرورش يافته و آموزش ديده بود.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


در آن زمان، هزاران هزار کورش در ايران می زيستند که ما يکی از آنان را که بخت پادشاهی و جاودانگی يافتن در تاريخ را پيدا کرد می شناسيم. در آن زمان جامعه ايرانی کورش می پروراند. پدر او کورش بود، دوستانش کورش بودند، مربيانش کورش بودند، مادرش کورش بود، همسرش کورش بود و فرماندهانش همه کورش. ما صدها سال است که بعلت تحميل انديشه ها، گفتار و کردار ناايرانی، از آن فرهنگ زيبای آدم ساز درست انديشی، راستگويی، گفتار و کردار نيک فاصله گرفته ايم و ديگر ايرانی راستين نيستيم. اينکه ما کورش را اينگونه گرامی می داريم، نشانگر آن خواهش و آرزوی درونی ماست که دوباره ايرانی باشيم.
در آن دوران، يک دولتمرد هرگز دروغ نمی گفت، در اين دوران هرگز راست نمی گويد. در آن دوران، سردمدارن کشور نه تنها به خزانه ملت دست دراز نمی کردند، بلکه به خزانه کشورهای بيگانه تسخير شده هم دست دراز نمی کردند؛ در اين دوران نه تنها خزانه ملت را تهی می کنند، بلکه کشورهای بيگانه هم خزانه ملت ما را تهی می کنند. در آن دوران، هر ديوانسالاری که دروغ می گفت يا به مردم خشونت می کرد يا به حقوق مردم تجاوز می نمود، بی درنگ نکوهش و از کار برکنار می شد؛ در اين دوران، ارتقای درجه می يابد. در آن دوران، همه مردم فرهيخته جهان متمدن می خواستند از کشور خود بگريزند و در ايران زندگی کنند؛ در اين زمان، همه ايرانيان فرهيخته ميخواهند از ايران بگريزند و در کشورهای ديگر زندگی کنند. در آن زمان، حاکميت ايران پيشاهنگ حقوق بشر و نوعدوستی بود؛ در اين دوران، حاکميت ايران به تنها چيزی که تن در نمی دهد حقوق بشر و نوعدوستی است. در آن زمان، همه مردم جهان متمدن، ايران را دوست و ايرانی را گرامی می داشتند؛ در اين زمان، همه مردم جهان متمدن از ايران گريزانند و به ايرانی بدگمان. در آن زمان، ملت ايران داراترين و آسوده زی ترين مردم جهان بودند؛ در اين زمان يکی از فقيرترين و پريشان زی ترين.
اکنون ما ايرانيان بخود آمده ايم، از خواب چند صدساله بيدار شده ايم، خود را در آينه ديده ايم و به وحشت افتاده ايم که اين ما نيستيم. ما ايرانی بوده ايم و ايرانی زيسته ايم، و می خواهيم دوباره ايرانی زندگی کنيم؛ ... و اين خواهد شد.
اين شيرملت ايران است که از خواست ما پشتيبانی خواهد کرد و خورشيد مهر ايران را دوباره بر پشت خود بر اين سرزمين و سراسر جهان خواهد تاباند. ما به آنان که سده هاست ملت ما را در بند انديشه های ناسازنده و ناپذيرفتنی خود گرفتار کرده اند می گوييم: برو به پيشه خود برس که پيشه ملت ايران آزادی و آزادگی است.
اين سبز ايران سبز شادمانی و پيشرفت و آبادانی است و بازيچه دست هيچ کس و گروه نيست. اين
سپيد ايران سپيد آشتی و دوستی ملت ايران با همه ملت های جهان است و ما دست همزيستی و دوستی و همکاری را به سوی همه مردم جهان دراز خواهيم کرد؛ که ايرانی نه تنها مرگ کسی را خواهان نيست بلکه سربلندی همه ملت ها را خواهان است. ما فقط اگر بتوانيم در ميان همه ملتهای پيشرو و سربلند جهان بدرخشيم و سربلند باشيم ملت ايران هستيم. و اين سرخ ايران نشان تهديد و جنگ خواهی و خونريزی نيست، نشانه عشق و شادابی و انرژِی زندگی است. ما اين عشق و انرژی را به ملتمان باز خواهيم گرداند.
ای تويی که خورشيد من ايرانی را گرفتی تا در تاريکی و ايستايی ذهن تو تصور تنهايی کنم، بدان که من ذهن مرده تو را آنقدر با جنبش آزادگی خود تکان خواهم داد تا زنده و پويا گردد. من دل تاريک تو را با فرهنگ جهان بين ايرانيم روشن خواهم کرد تا از تاريکخانه خود بيرون آيی.
تو تاريکی انديشه خود را بر من تحميل کردی، ولی من تو را به روشنايی ايرانی بودن خواهم کشاند و ستم تو را با مهربانی خود درهم خواهم شکست. من ايرانی تا تو را انسان نکنم از پای نخواهم نشست و لذت و افتخار ايرانی بودن را به تو خواهم چشاند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016