مسکو، تهران و جنبش سبز، مرتضی کاظميان
[email protected]
«مسکو» همچنان از موضع بالا و متکبرانه، سياستهای ويژهی خود را در عرصههای مختلف، با «تهران» پیمیگيرد. مقامات جمهوری اسلامی نيز، بیتوجه به خلف وعدهها و «بازی»های مقامات کرملين، میکوشند اين همسايهی شمالی و مهمترين دولت همراه با تهران را برای روزهای سختتر، حفظ کنند. قابل توجه آنکه خط مشی جمهوری اسلامی در قبال روسيه با وجود عدم اقبال عمومی به روسها پيگيری میشود و ادامه میيابد.
چندی پيش، نتايج قابل تامل چند نظرسنجی در اختيار علاقهمندان قرار گرفت. اين نظرسنجی در سه نوبت توسط خبرگزاری روسی ريانووستی و در بخش فارسی آن که مخاطبانش عمدتاً ايرانی هستند، انجام شده است. هرچند نتايج نظرسنجی مزبور را بايد به اجمال مورد توجه قرار داد، ولی اين دادهها بهمثابهی «مشت نمونهی خروار» تاملبرانگيزاند.
در نظرسنجیای که در نيمهی نخست شهريورماه ۸۸ انجام شده، بيش از ۸۸ درصد مخاطبان در پاسخ به اين پرسش که « آيا شما روسيه را در رويدادهای اخير ايران دخيل می دانيد؟»، گزينهی «بله» را انتخاب کردهاند. ۳/۹ درصد پاسخ منفی دادهاند و ۵/۲ درصد گفتهاند که «نمیتوانم پاسخ مشخصی بدهم». قابل اشاره آنکه ۳۶۴۲ نفر در اين نظرسنجی شرکت کرده بودند. (۳۱/۸/۲۰۰۹).
در نظرسنجی ديگری که همين خبرگزاری روسی (ريانووستی) انجام داده، در پاسخ به اين پرسش که « نظر شما در مورد چهره روسيه چيست؟» ، ۹۳ درصد گزينهی «بد»، و الباقی گزينههای «خوب» و «نظری ندارم» را انتخاب کردهاند. اين نظرسنجی در انتهای مهرماه گذشته و با مشارکت ۲۰۵۵ نفر انجام شده است (۱۹/۱۰/۲۰۰۹).
مستقل از حوادث پس از انتخابات، نتايج اين نظرسنجی و آنچه در تجمعات اعتراضی روز قدس و ۱۳ آبان ابراز شد، آشکارا نشانگر افزايش بیاعتمادی و نارضايتی ايرانيان به دولت روسيه است.
مسئولان ارشد دستگاه ديپلماسی و سياستگذاران نظام در حالی در سالهای اخير بسط و تعميق مناسبات تهران _مسکو را در دستور کار خود قرار دادهاند که تجربيات و خاطرات تلخ و ناگوار مردم ايران را از روسها، از گذشته تاکنون، به کنار مینهند. اين تجربيات و خاطرات تلخ و ناگوار در مروری اجمالی از دوران صفويه تاکنون، چنيناند:
چالش دو کشور ايران و روسيه در دوره شاه عباس دوم بهدنبال دستبردها و شبيخونهای قزاقهای روس در مرزهای ايران. بعدتر،و در دوران سلطنت محمود افغان در سال ۱۱۰۲ حمله و تجاوز سپاهيان پتر کبير به ايران و اشغال بخشهايی از از کشورمان.
حافظه تاريخی ايرانيان بهويژه از زمان روی کارآمدن سلسله قاجار تصوری مثبت از روابط کشورمان با روسيه ندارد؛ خاطرات تلخی از سلطهی استعماری و تلاشی که سياستمداران روسی برای دستاندازی هر چه بيشتر بر منابع اقتصادی ايران بهکار بستند در ذهن جامعه ايرانی باقی مانده است.
در طول قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، روسيه با تمام امکانات خود تلاش میکرد با حفظ برتری اقتصادی، نفوذ سياسی خود را نيز در ايران گسترش دهد تا به قلب تجارت و ثروت عظيم خليجفارس و اقيانوس هند دست يابد و سيطرهی خود را در منطقهی قفقاز تثبيت نمايد. سلسله جنگهای ايران و روسيه (از ۱۱۷۵ تا ۱۲۰۰ هجری شمسی، در چند نوبت و مرحله و منطقه) در دورهی فتحعلیشاه قاجار که منجر به تحميل عهدنامههای گلستان (۱۱۸۵ه.ش) و ترکمانچای (۱۲۰۰ ه.ش) به ايران و از دست دادن بخش قابل توجهی از کشور شد، بزرگترين ضربه نظامی، اقتصادی و سياسی را در قرن نوزدهم بر استقلال و تماميت ارضی و وجهه بينالمللی ايران وارد کرد.
ضربههای ناشی از اين دو قرارداد بر استقلال ايران، فرصت لازم را برای سوءاستفاده انگلستان نيز فراهم ساخت. تحميل قراردادهای گلستان و ترکمانچای توسط روسيه و قرارداد ۱۸۵۷ پاريس توسط انگليس به ايران، عملاً دولتهای روسيه و انگليس را به حاکمان بلامنازع در سرنوشت سياسی و اقتصادی ايران تبديل کرد. در نيمه دوم قرن نوزدهم، انگليس و روسيه برای کسب امتيازات بيشتر از شاه قاجار با يکديگر رقابت داشتند. در پايان قرن نوزدهم، سلطهی روسها بيش از پيش گرديد؛ آنها نهتنها با تصرف اراضی ايران و ضميمهساختن آن به خاک خود، مرزهايشان را گسترش میدادند، بلکه شاه ايران را با دادن وامهای سنگين، در عمل به خود وابسته میکردند.
از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسيه، سياست خارجی اين کشور، دوران جديدی را تجربه کرد. اما با وجود اين، مناسبات با ايران، دچار افت و خيزهای خاص خود بود. روابط ايران و اتحاد جماهير شوروی در دوران پهلوی اول و دوم نيز، بهتدريج ذيل مناسبات سياسی _نظامی تهران با غرب تعريف شد.
در مواجهه با انقلاب ۵۷، سياستمداران شوروی موضعی محتاطانه در قبال پيروزی جنبش مردمی و اسلامی ايران برگزيدند. تهاجم نظامی ارتش شوروی به افغانستان، واکنش تند رهبر فقير جمهوری اسلامی به اين تجاوز، و بازداشت سران حزب توده و برخوردهای قضايی _امنيتی با اين حزب، روابط تهران_مسکو را کمرنگتر و سردتر از پيش ساخت. حمايت آشکار شوروی از عراق و رژيم بعثی در تجاوز به ايران، از ديگر خاطرات تلخ در خاطرهی ايرانيان است. گو اينکه حمايت کرملين از بغداد، زير سايهی فضای ضدآمريکايی در ايران و تبليغات رسمی عليه غرب، بهحاشيه رفت. در همين مقطع و هنگامه بود که مسکو، کارشناسان خود را به بهانهی عدم امنيت ناشی از جنگ شهرها در بهمن ۱۳۶۴ از ايران خارج کرد. در اقدامی ديگر در جريان رایگيری در مورد قطعنامه ۵۹۸ ، اتحاد جماهير شوروی با رای مثبت خود به ديگراعضای شورای امنيت پيوست.
روابط تهران_مسکو از انتهای دههی ۸۰ ميلادی و در پی پيامهای متقابل گورباچف و آيتالله خمينی، وارد فاز جديدی شد و روند رو به گسترشی را در روابط سياسی، اقتصادی، و نظامی_امنيتی کليد زد. با وجود اين _و بهرغم فاصله گرفتن تهران از غرب و بهويژه آمريکا_ مسکو سياستهای «يک بام و دو هوا»ی خود را در قبال ايران ادامه داده است. از سويی خود را همراه و همسايهی مشفق ايرانيان معرفی میکند، و از سويی ديگر، هر کجا که منافعاش اقتضا کند، جانب کشورهای رقيب ايران و حتی غرب را میگيرد و جمهوری اسلامی را بهخود وامینهد. رفتار روسيه در گفتوگوهای کشورهای حاشيهی دريای خزر، يک شاهد مهم در اين سالهاست. بحث به تعويق افتادن مکرر راهاندازی نيروگاه اتمی بوشهر و اين روزها، تاخير در تحويل سامانه موشکی اس-۳۰۰ نيز بهقدر لازم شهره شده است.
مناسبات و روابط نزديک تهران_مسکو، و رفتار غريب و بیتعهدیها و بداخلاقیهای روسها، چنان از نظر شهروندان آگاه ايران مورد نقد و انتقاد قرار گرفته است که خود را بهگونهای محسوس در نتايج دو نظرسنجی که در ابتدای يادداشت به آنها اشاره شد، متبلور میسازد و بازتاب میدهد. آنان از يکسو میکوشند جمهوری اسلامی را از منظر پايگاهی در برابر بسط نفوذ غرب (و ايالات متحده) در منطقه برای خود حفظ و تقويت کنند، و از سوی ديگر، منافع اقتصادی و مناسبات تجاری و تعاملات امنيتی کلان خود را با جهان غرب، پيوسته در ياد دارند و برای تامين آن، حاضر به هر زد و بند و معاملهای نشان میدهند. نکتهای مهم که متاسفانه در چشم مسئولان ارشد ديپلماسی جمهوری اسلامی، چندان برجسته نمینمايد.
در اين ميان، آشکار است که «سبزها» آزادی و دموکراسی و استقلال را همزمان میخواهند و اين سه را در کنار روابط پاياپای با ديگر دولتها و توام با احترام و اعتماد متقابل و نيز از دل گفتوگوهای شفاف و مبتنی بر منافع دو طرف (برد_برد) میخواهند و میجويند؛ و نه شکل يافتن مناسباتی که حقوق اساسی ملتها را ناديده بيانگارد، منافع حکومتها را در صدر بنشاند، و بهگونهای غيرشفاف و سودجويانه، منافع ديرپای ملتها و مناسبات احترامآميز را به منافع کوتاهمدت و بداخلاقیهای غيرقابل اغماض، سوق دهد. بلند شدن صدای «مرگ بر روسيه» در برابر شعارهايی که از تريبونهای رسمی در نماز جمعه مشهور به امامت هاشمی رفسنجانی يا روز قدس و ۱۳ آبان بيان میشد، نه تنها برای صاحبان قدرت در تهران، که برای سياستمداران مسکو نيز بايد واجد معنا باشد.
«جنبش سبز» ، آزادی، دموکراسی، استقلال، تماميت ارضی و منافع ملی ايران را همزمان میجويد.