پنجشنبه 12 آذر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

روشن‌فکران و قدرت، نگاهی به يک تجربه، پاسخ به سوال‌های مجله آرش (بخش دوم)، مسعود نقره‌کار

مسعود نقره‌کار
بيش از ۴۰۰ روشن‌فکر فرهنگی ِ تبعيدی ِ اهل قلم، طی سی سال تبعيد نتوانسته‌ايم يک تشکل فراگير، کارآ و موثر ِ اهل قلم، آن هم در موقعيت و شرايطی که امکان‌های ارزش‌مندی برای انجام چنين کاری وجود دارد، سامان دهيم .چراغ کانون نويسندگان ايران در تبعيد و انجمن قلم ايران در تبعيد رو به خاموشی دارد. آيا ما از روشن‌فکری و روشن‌فکر تبعيدی بودن فاصله گرفته‌ايم؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


نگاهی به يک تجربه
کانون نويسندگان در ايران

نقد قدرت سياسی کار روشنفکران است اما روشنفکران کارهای مهم ديگری نيز دارند , نقد خود و نقد نقش اجتماعی خود يکی ازاين دست کارها ست . دو نهاد روشنفکری کانون نويسندگان ايران و کانون نويسندگان ايران در تبعيد تجربه های ارزشمند و گرانقدری هستند که سيمای واقعی روشنفکران و روشنفکری , به ويژه روشنفکران و روشنفکری فرهنگی ميهنمان را نقش زده اند. اين دو تجربه پاره ای از نقاط قوت و ضعف روشنفکران و روشنفکری ايران , و نيزچگونگی رابطه آن ها با قدرت سياسی را پيشارويمان گسترده است تا دقيق و ژرف کاوانه به ضرورت نقد روشنفکرو روشنفکری عمل شود .
من در مجموعه ی ۵ جلدی " بخشی از تاريخ جنبش روشنفکری ايران " با همين هدف زندگينامه اين دو تشکل , و گفتار و کردار بنيانگذاران و اعضای اين دو تشکل را در رابطه با کانون گرد آوردم .دليل انتخاب تشکل فرهنگی و هنری کانون نويسندگان برای بررسی و" کالبد شکافی" اين است که ويژگی های افراد شکل دهنده اين نهاد و نيز نهاد کانون نويسندگان به ويژگی های روشنفکر و نهاد روشنفکری نزديک ترند. سياستمداران و تشکل های سياسی ما از ويژگی های روشنفکرو روشنفکری دورند, پرداختن به نظرات روشنفکران فلسفی پيرامون روشنفکر و روشنفکری در ايران نيز به اين دليل که آموخته هايم از تاريخ انديشه و فلسفه " حرفه ای " نيست و به عنوان يک کوشنده ی سياسی و نويسنده به سراغ اين پديده ها ومفاهيم رفته ام ,برای من کار ساده ای نيست . روشنفکران فلسفی همچنين فاقد نهاد و تشکل اند , و از اين زاويه نيز بررسی و نقد نقش اجتماعی آنان به عنوان يک نهاد روشنفکری امکان پذير نيست .

کانون نويسندگان يک تشکل روشنفکری
دلايلی که با اتکا به آن ها می توان کانون نويسندگان را نهاد يا تشکل روشنفکران فرهنگی دانست اين ها هستند:
۱- بيش از ۲۵۰ روشنفکرفرهنگی وهنری ( و سياسی و فلسفی),ازهنگام تولد اين کانون تا امروز, شکل دهنده و از فعالين اين کانون بوده اند. ترديدی نيست که برخی از افراد اين جمع همه ی ويژگی های بر شمرده شده ی يک روشنفکر را نداشته اند , که اين امر را با توجه به زمانه زندگی آنان , وضعيت جامعه ی ما و سطح جنبش روشنفکری می بايد مورد بررسی و تفسير قرار داد. روشنفکری که همه ی شاخصه های ذکر شده را داشته باشد در عالم واقع , بويژه در جامعه ی ما قابل تصور نيست.
۲- اساسنامه کانون, اساسنامه ای دموکراتيک است که با اتکا به خرد جمعی اعضا در ده ها " ماده و تبصره", مسايلی همچون عضو گيری, حقوق و تکاليف اعضا, ارکان کانون و چگونگی امر انتخابات , منابع مالی و نحوه ی حيات درونی کانون را روشن کرده است . اين اساسنامه امکان پرسش اعضاء در باره فعاليت کانون و نيز پاسخ مسؤلين , و همچنين نقد و بررسی عملکرد کانون را مهيا ساخته است. کانونيان تلاش کرده اند , چه در درون کانون و چه در سطح جامعه, ديد انتقادی و پرسشگرانه در باره مسايل فرهنگی , هنری , اجتماعی و سياسی را گسترش دهند. در اين اساسنامه هيچ نوع محدوديت ايدئولوژيک و سياسی برای عضو گيری مطرح نشده است.
۳- حضور پلوراليسم فکری- فرهنگی و هنری موجود در اين تشکل , و تنوع چشمگير اعضا ی کانون .
۴- برنامه ها وهدف های کانون که در بيان نامه ها ( منشور) و سايراسناد کانون انعکاس يافته است :
الف- آزادیِ انديشه و بيان و نشر در همه‏یِ عرصه‏هایِ حياتِ فردی و اجتماعی بی هيچ حصر و استثناء حقِ همگان است. اين حق در انحصارِ هيچ فرد، گروه يا نهادی نيست و هيچ‏کس را نمی‏توان از آن محروم کرد.
ب - کانونِ نويسندگانِ ايران با هر گونه سانسورِ انديشه و بيان مخالف است و خواستارِ امحایِ همه‌یِ شيوه‌هايی است که، به صورتِ رسمی يا غيررسمی، مانعِ نشر و چاپ و پخشِ آرا و آثار می‌شوند.
ج - کانون رشد و شکوفايیِ زبان‌هایِ متنوعِ کشور را از ارکانِ اعتلایِ فرهنگی و پيوند و تفاهمِ مردمِ ايران می‌داند و با هر گونه تبعيض و حذف در عرصه‌یِ چاپ و نشر و پخشِ آثار به همه‌یِ زبان‌هایِ موجود مخالف است.
د - کانون با تک‌ صدايی بودنِ رسانه‌هایِ ديداری، شنيداری و رايانه‌يی مخالف است و خواهانِ چند‌صدايی شدنِ رسانه‌ها در عرصه‌هایِ فرهنگی است.
ذ- حقِ طبيعی و انسانی و مدنیِ نويسنده است که آثارش بی هيچ مانعی به دستِ مخاطبان برسد. بديهی است نقدِ آزادنه حقِ همگان است.
ر- پاسخ کلام با کلام است، اما در صورتِ طرحِ هر گونه دعوايی در موردِ آثار، ارايه‌یِ نظرِ کارشناسی در صحتِ ادعا از وظايفِ کانونِ نويسندگان ايران است.
ز- کانون از حقوقِ مادی و معنوی، حيثيتِ اجتماعی و امنيتِ جانی، حرفه‌يی، شغلیِ نويسندگانِ ايران دفاع می‌کند.
س - کانونِ نويسندگانِ ايران مستقل است و به هيچ‌ نهادی (جمعيت، انجمن، حزب،سازمان و ...)، دولتی يا غيرِ دولتی، وابسته نيست.
ش- هم‌کاریِ نويسندگان در کانون با حفظِ استقلالِ فردیِ آنان بر اساسِ اهدافِ اين منشور است.
و- کانونِ نويسندگانِ ايران با اشخاص و نهادهايی که هم‌کاری با آن‌ها با اصول و مواضعِ کانون مغاير نباشد در
زمينه‌یِ حقوق، اهداف و آرمان‌هایِ مندرج در اين منشور هم‌کاری می‌کند.
۵- تلاش اين تشکل , و تک تک اعضايش, کار فکری و قلمی برای درک و شناخت مقوله ی آزادی , و برداشتن گام های عملی در راه تحقق و نهادی کردن خواست های بر شمرده بوده است.
۶- و پاره ای از اسناد کانون به ويژه متن " ما نويسنده ايم" , به عنوان يکی از متين ترين ,سنجيده ترين و جسورانه ترين اسناد تاريخ جنبش روشنفکری ايران , دريکی از خفقان آورترين شرايط سياسی و اجتماعی ست . در اين متن برای نخستين بار بخشی از روشنفکران ميهنمان همراه با ارائه تعريف دقيق از خود و مشخص کردن حوزه فعاليت های شان خواست های شان را طلب کردند .

کانون نويسندگان و قدرت
زندگی چهل ساله کانون نويسندگان در ايران نشان می دهد کانون در رابطه با دولت و نظام سياسی ,و يا قدرت سياسی نقش روشنفکری اش را ايفا کرده است . اين کانون از خواست های آزاد انديشانه و آزاديخواهانه ی خود در بر خورد با قدرت های سياسی حاکم دست بر نداشته است و از همين زاويه قدرت های سياسی را به نقد و پرسش کشانده است . کانون مستقل ازدو حکومت شاهنشاهی و اسلامی, در تمامی دوران فعاليت اش وابستگی سياسی , فرهنگی , هنری و مالی به اين دو حاکميت مستبد نداشته است. کانون نويسندگان به قيمت جان اعضاء اش در برابر قلم شکنی و آزادی ستيزی اين قدرت ها ايستاده است , و به همين دليل نيز دولت ها تلاش کرده اند به اشکال مختلف مانع فعاليت های اين تشکل روشنفکری شوند. نه فقط در برابر قدرت های سياسی , کانون در برابرقدرت های سياسی و تشکيلاتی احزاب و سازمان های سياسی تاحد توان اش از معيار های روشنفکری دفاع کرده است.

روشنفکران کانون نويسندگان
کانون نويسندگان ايران کانون روشنفکران فرهنگی ست که برخی اعضای آن از روشنفکران فلسفی و سياسی نيز بوده اند. زندگی چهل ساله ی کانون , به عنوان يک جمع , چه در رابطه با قدرت سياسی و چه فعاليت های مرامنامه ای که به آن اشاره شد , دستاورد های ارزشمندی داشته است که بارها در باره ی اين دستاوردها نوشته شده است . اين مقاله اشاره به ضعف ها و لغزش های کانونيان به عنوان بخشی از روشنفکران فرهنگی ميهنمان دارد. در اين ميان آنچه به عنوان يک تناقض پيشاروی ماست تابلوی ضعف ها و لغزش های اعضای اين کانون در مناسبات درون کانونی و اساسنامه ای ( و گاه مرامنامه ای) است . تناقض اين است : نهاد و تشکل روشنفکران فرهنگی کار کردی روشنفکرانه و دموکراتيک دارد اما آنجا که افراد اين جمع به عنوان يک فرد در اين نهاد و تشکل عمل می کنند ويژگی ها و پيامد های متفاوتی از خود بروز می دهند. با حضور جان سخت اين تناقض به نظر می رسد در عرصه توليد و خلق آثار ادبی و هنری , و نيز در پهنه ی ايفای نقش روشنفکری تقدير اين است که ما , روشنفکران عرصه ادب و هنر در تبعيد , نادرستی نظر ريچارد رورتی در باره نقش پر اهميت ادب و هنر را رقم بزنيم و با کردار خود نظر او راکه " فيلسوفان رفته رفته جای خود را به هنرمندان و روشنفکران عرصه ادب و هنر , می دهند." باطل اعلام کنيم !
می دانيم منشاء ضعف ها و لغزش ها تاريخی , وناشی ازحضور تاثير گذار نهاد مذهب , نهاد پادشاهی , موقعيت جغرافيايی ايران , برخی ايدئولوژی های وارداتی و نحوه ی بر داشت از آن ها , روشنفکر ستيزی مردم و برخی از " روشنفکران"و..... هستند, اما همه ی ضعف ها و لغزش ها ی کانونيان را نمی توان به عوامل ذکر شده نسبت داد . پاره ای از ضعف ها و لغزش ها پيامد ويژگی های روانی و رفتاری روشنفکران عضو کانون است که جدا از تاثير پذيری از عوامل گفته شده بازتاب شخصيت ,منش و روش آن ها است.
روانشناسی ی نحله ها و تيپ های مختلف روشنفکری متفاوت اند.جهان سياست از جنس جهان فلسفه و فرهنگ نيست. روشنفکر سياسی توانايی ساده و عملی کردن انديشه های پيچيده فلسفی, سياسی و فرهنگی , و نيز توان کاربرد آن ها در امر مديريت اجتماعی و تنظيم روابط انسان ها با يکديگر و يا نهاد های سياسی و اجتماعی و فرهنگی را داراست. روشنفکر سياسی به ديگران ,و به مردم نياز دارد. کار و فعاليت روشنفکر فلسفی و فرهنگی اما به طور عمده فردی ست , روشنفکر فلسفی و فرهنگی – بويژه شاعر و نويسنده که کارش به " ساحتی مستقل و خود فرمان" بدل شده است - نيازی به ديگران و جمع ندارد, و به همين خاطر با کوچکترين ناملايمتی از سوی جمع , جمع را کنار می گذارد. اين ويژگی همراه با دانش گسترده و توانايی ذهنی ی اهل فلسفه و فرهنگ زمينه های شکل گيری " منيت", خود شيفتگی و خود بزرگ پنداری را سبب می شوند. کانون نويسندگان ايران و کانون نويسندگان ايران در تبعيد مرکز تجمع بسياری از اين دست روشنفکران بوده و هست.
عليرغم آنچه در مرامنامه و اساسنامه کانون آمده است , و عليرغم انبوهی شعر و داستان و تحقيق در ستايش ويژگی های که برای روشنفکر بر شمرده شده است , در مناسبات اعضا کانون با يکديگر بی تعادلی , حس ممتاز بودن, خود محوری و خود خواهی ,خود حق بينی ,کم دقتی در فهم و درک مفاهيم و مقوله هايی همچون آزادی, استقلال,حزب, تشکل صنفی و دموکراتيک, يکجانبه نگری,التقاط, شبيه سازی و کليشه برداری و" ذهنيت عقل تابع و متصل ",و نيز ناهمخوانی گفتار و کردار مشهود وچشمگير بوده است. روشنفکران فرهنگی عضو کانون عليرغم تاکيد بر اهميت "تحمل دگرانديشی " بار ها ويژگی غير روشنفکرانه ی عدم تحمل مخالفان خود در کانون را به نمايش گذاشته اند. جدايی ها و اخراج ها حکايت اين نابردباری ها ست که از هر دو سو , يعنی از سوی دبيران کانون و بعضی از اعضا ی کانون و نيزجدا شدگان وانشعاب کنندگان اعمال شده است.
نمونه های مشخص اين دست ضعف ها و لغزش ها را می توانيد در مجموعه ۵ جلدی بخشی از تاريخ جنبش روشنفکری ايران و نيز ساير کتاب هايی که اعضا کانون نويسندگان در باره کانون و نقش خويش در اين کانون نوشته اند , ملاحظه کنيد.
در جلد ۵ از مجموعه ی جنبش روشنفکری ايران مصاحبه با بيش از ۴۰ تن از اعضای کانون درج شده است.
حکايت تهيه و انتشار اين مصاحبه ها, و يا نحوه برخورد متفرعنانه ی برخی از کانونيان و دلايل آن ها برای رد درخواست مصاحبه , تجربه ای تلخ و ناباورانه برای من بود, باورم نمی شد که روشنفکران فرهنگی ما , به ويژه آنانی که استاد ويا دوست خود می پنداشتم , اين حد از ويژگی های روشنفکری و ادعا های کاغذی شان فاصله داشته باشند.
در ميان عزيزان مصاحبه شونده تعدای از بنيانگذاران کانون نيز حضور دارند. خواندن مجموعه ی اين مصاحبه ها و مقايسه ی آن ها با يکديگر تا حدودی وضعيت روشنفکران و روشنفکری ايران را برابرمان قرار می دهد.
برای نمونه: در باره چرايی و چگونگی شکل گيری کانون نويسندگان در اين مصاحبه ها هرکس روايت خود از شکل گيری کانونی که در بنيانگذاری اش حضور داشت نقل می کند. در ميان روايت ها, روايت مشابه به ندرت يافت می شود, و خواننده می ماند که براستی کدام يک از اين روايت ها به واقعيت نزديک ترند.
در اين مجموعه ۵ جلدی بسيارند کسانی که می خواهند بگويند آنان نقش تعيين کننده در شکل گيری کانون نويسندگان, فعاليت ها و ادامه حيات اش داشته و دارند . نه فقط نخستين نسل کانونيان, نسل دوم و جوانترها نيزاينگونه اند ,برخی از اينان چه در اين مصاحبه ها و چه در بحث ها و جدل های شان پيرامون کانون نويسندگان و فعاليت های اش تابلوی دق نقش زده اند. و آدمی می ماند که وقتی تاريخ زنده ما اينگونه است روايت مرده تاريخ مان جز اينی که هست می توانست باشد؟
نکته ی ديگر ايدئولوژی انديشی , يا سياسی ديدن کانون در معنای ايدئولوژيک , حزبی و سازمانی است , مساله ای که با اساسنامه و مرامنامه کانون خوانايی ندارد. لغزشی که روشنفکر فرهنگی را از پذيرش اساسنامه و مرامنامه کانون دور و در چارچوب اساسنامه ها و مرامنامه های ايدئولوژيک و حزبی اسير می کند و توان نقد و پرسشگری از او می گيرد . شگفت اينکه برخی از کانونيان تا آنجا پيش رفته اند که در مواقعی نقش يک تشکل ايدئولوژيک - سياسی برای کانون قايل شده اند و خود نيزنقش کادرهای چنين تشکيلاتی را بازی کرده اند , و گاه نيز در حوزه ی فعاليت کانونی به ورطه حمايت از احزاب و سازمان های سياسی درغلطيده ا ند.
بايد توجه داشت که کانون نويسندگان ايران با توجه به حضور نظام و قدرت سياسی مستبد در جامعه مان , تفاوت هايی با ساير تشکل های صنفی و دموکراتيک پيدا کرد ه است. حرفه ی اهل قلم خلق آثار قلمی و بيانی ست, و بزرگ ترين موانع بر سر راه کار و حرفه شان , استبداد, اختناق و سانسور است. افراد اين صنف نمی توانند کارشان را بدون حضورآزادی در جامعه انجام دهند و هر نوع پيروی والتزام ذهنی و عملی , غير از پيروی و التزام به ايده های هنری ( ادبی) مانع کار افراد اين صنف می شود. به همين دليل فعاليت اش فرا تر از خواست های صنفی , فعاليت سياسی جلوه می کند. فعاليت اهل قلم در جامعه ی استبداد زده و تحت نظارت سيستم امنيتی و پليسی با چگونگی رفتار سياسی حاکميت گره می خورد, با اين حال چنين ويژگی ای توجيه کنند ه ی غلطيدن به ايدئولوژی انديشی و دفاع از نوعی ايدئولوژی و سياست در کانون نبود و نيست. با اتکا به اساسنامه و مرامنامه کانون امکان فعاليت و مبارزه روشنفکران فرهنگی - اهل قلم – برای دستابی به خواست های شان وجود داشته و دارد.

کانون نويسندگان ايران " در تبعيد"
بيش از ۴۰۰ نويسنده ,شاعر , مترجم و روزنامه نگار تبعيدی در خارج از ايران زندگی می کنيم, اين مجموعه از روشنفکران فرهنگی ( و سياسی و فلسفی) که به امر نقد و تغيير( و يا نفی) قدرت سياسی در ايران نيز مشغول ايم, طی سی سال گذشته توانايی و سعه صدر شکل دهی حتی يک تشکل فعال , کارآ و ماندگار در خارج از کشور نداشته ايم .
کانون نويسندگان ايران در تبعيد که در سال ۱۳۶۱ شکل گرفت پس از چند سال فعاليت چشمگيربتدريج قربانی عدم تحمل, دسته بند های سازمانی و سياسی, نخبه گرايی ( نحبه سالاری ) و دعوا های شخصی برخی از اعضای اين کانون شد. غير از کانون نويسندگان ايران در تبعيد تشکل ها ی ديگری از روشنفکران فرهنگی در خارج کشور شکل گرفت که عمر فعاليت موثر آن ها کوتاه تر از عمر کانون نويسندگان ايران در تبعيد بود. برای نمونه به " انجمن قلم ايران در تبعيد" می توان اشاره داشت.
تجربه کانون نويسندگان ايران" در تبعيد" نشان اين واقعيت مکرر است که عليرغم ادعا ها و انبوهی نوشته ,سروده و پژوهش در باره رواداری , تحمل , کثرت گرايی و آزادی , ما روشنفکران فرهنگی عضو کانون نويسندگان در تبعيد توانايی تحقق حرف ها و ادعا های مان را در کردار نداشته و نداريم.
اين تجربه نشان می دهد بخشی از روشنفکران فرهنگی تبعيدی , به ويژه اهل قلم تبعيدی, بی حوصله تر, زود رنج تر , متفرعن تر , خود خواه تر و فرقه گراتر از آنند که بتوانند کاری جمعی , دموکراتيک و پايدار سامان دهند . به دلايل تاريخی , ساختاری , فرهنگی و روانی چنين پديده هايی اشاره شد اما جا دارد- بی آنکه تصور آرمانی و منزه طلبانه از افراد در کار باشد- به موارد مشخص و تا حدودی قابل دستيابی نيز اشاره شود, مواردی که به فاصله گيری کانون نويسندگان در تبعيد از نقش روشنفکرانه و "شکست" تدريجی اين تجربه منجر شده اند:
۱- فقدان منش و روحيه ی دموکراتيک در ميان کانونيان , که بردباری وتحمل نمونه ايی از اين منش و روحيه اند. در کانونی که حضور گرايش های فکری , فرهنگی وهنری مختلف و متعدد می بايد از ويژگی های اش باشد,. فقدان عدم تحمل و بردباری تا حد اتهام زنی , ارعاب و حذف مخالف جايی برای اين ويژگی کليدی نگذاشته است . در اين کانون انتقاد از يکديگر آغاز حذف خود يا ديگری بوده است , و متاسفانه آغازگران حذف خود وديگران بيشتر اعضای قديمی تر کانون بوده اند . اختلاف های نظری , سياسی و شخصی دو نفره , که سرانجام خروج يا حذف يکی از طرفين را بهمراه داشت.
۲- تلاش گرايش های ايدئولوژيک و سياسی برای تبديل شدن به گرايش غالب در کانون , و بهره برداری سازمانی وسياسی از اين تشکل تا حد حذف گرايش های ديگر, و فکر و کردار ايدئولوژيک وسياسی داشتن از فعاليت های صنفی و دموکراتيک .
۳ - عدم پيوستن بخش بزرگی ازاهل قلم تبعيدی به کانون , به دليل غلبه ی گرايش فرهنگی وسياسی چپ و محفلی در کانون نويسندگان در تبعيد.
۴- غلبه روابط بر ضوابط , يا غلبه رفيق بازی بر ضوابط
۵- طولانی شدن عمر تبعيد وفقدان نسل جوانی از اهل قلم که بساط خانه تکانی در اين کانون پهن , وجايگزين اعضای کنار کشيده, شوند.
۶- نخبه گرايی و پدر خواندگی ازآغاز شکل گيری کانون نويسندگان ايران در تبعيد مانعی بزرگ در راه تداوم , گسترش فعاليت و تحکيم کانون بوده است . " نخبه گان " و " پدر خواندگان" کانون نويسندگان ايران در تبعيد را محفلی برای خود وديگرانی که نخبه می پنداشتند , می خواستند . نخبه گرايان به همراه فرقه گرايان,از درون وبيرون کانون در تبعيد, در راه کاهش بحران و مسايل ومشکلا ت درون کانون مانع ايجاد کرده اند. اينان به جای اينکه نقش خويش درتشديد بحران های کانون بجويند و ببينند ديگران را مسبب زمين گير شدن کانون قلمداد کرده اند. امروز اين افراد به جای تلاش در باز سازی و فعال کردن کانون نويسندگان ايران در تبعيد در دسته ها و محافل چند نفره در پاريس , برلين , هلند , لندن , لس آنجلس و.... فعاليت های کانون نويسندگان در تبعيد را به سطح صدور گهگاهی ی بيانيه وجمع آوری امضاء های محفلی کشانده اند.
آری , بيش از ۴۰۰ روشنفکر فرهنگی ی تبعيدی ی اهل قلم , در طی سی سال تبعيد نتوانسته ايم حتی يک تشکل کارآ و موثر, آنهم در شرايطی که امکان های واقعی برای انجام چنين کاری وجود دارد , سامان دهيم . آيا ما از روشنفکر تبعيدی بودن فاصله گرفته ايم, روشنفکری که : " به منطق مرسوم و متداول پاسخ نمی دهد اما به جسارت چالش طلبيدن لبيک می گويد ,و به دگرگونی و تغيير,و پيش رفتن و باز نماندن, از جان و دل پاسخ مثبت می دهد."


***

به بهانه ی ذکر منابع فارسی:
بيش از ۱۰۰ مقاله , گفت و گو و کتاب در باره روشنفکر , قدرت و کانون نويسندگان ايران:

۱- آشوری , داريوش : آنچه بايد در فضای روشنفکری امروز ايران ببينيم , نمی بينيم, مجله گردون , شماره ۴۳
از داريوش آشوری مقاله های " روشنفکری دست اول , روشنفکری دست دوم " , " تبارشناسی روشنفکری ما" و " فرو افتادن پايگاه روشنفکران" در تارنمای " جستار" منتشر شده است.
http://ashouri.malakut.org
۲- آشوری , داريوش : ما و مدرنيت، تهران، مؤسسه فرهنگی صراط، ۱۳۷۶.
۳- آشوری , داريوش : گفت وگو با مسعود نقره کار, جلد۵ مجموعه ی" بخشی ازتاريخ جنبش روشنفکری ايران " نشر باران , ۲۰۰۲
۴- آجودانی , ماشاءالله : مشروطه ايرانی و پيش زمينه های نظريه ولايت فقيه , انتشارات فصل کتاب ( لندن) , سال ۱۳۶۷
۵- آجودانی, ماشاءالله: چيستی مفاهيم , باز خوانی انتقادی تاريخ معاصر ايران ( گفت و گو با مسعود لقمان , روزنامک,
۶- آل احمد , جلال: در خدمت و خيانت روشنفکران, انتشارات رواق , چاپ سوم
۷- آدميت , فريدون : آشفتگی در فکر تاريخی, يادنامه جلال آل احمد , به کوشش علی دهباشی, انتشارات پاسارگاد , تهران ۱۳۶۴
۸- ارجمند راد, ايرج : جستاری در بحران عقل تابع , , تارنمای اخبار روز, سال ۲۰۰۴/
[email protected]
۹- استعدادی شاد, مهدی : قدرت و روشنفکران , مجله آرش ( پاريس) , شماره ۴۹, ارديبهشت ۱۳۷۳
۱۰- آناهيد , مردو: خود انديشی و خود ستايی روشنفکران , تارنمای اخبار روز , مارچ سال ۱۳۸۳
۱۱- امير احمدی , آريان: در باره روشنفکران آماتور, عليه دو نگاه , روزنامه اعتماد , ۳۰ آذر ۱۳۸۷
۱۲- برقعی , محمد: سکولاريزم از نظر تاعمل,نشر قطره , تهران ۱۳۸۱
۱۳- بروجردی , مهرزاد, " بومی گری" پروژه اصلی روشنفکران ايران , ايرانيان واشنگتن , شماره ۱۰ , فروردين ۱۳۷۶
۱۴- برونوفسکی , ب.مازليش , سنت روشنفکری در غرب ( از ليوناردو تا هگل ), ترجمه ليلا سازگار, نشر اگاه
۱۵- بنا,س : روشنفکريم يا سياستمدار؟ تارنمای ايران امروز , شهريور ماه ۲۰۰۴
۱۶- بهنام , جمشيد و رامين جهانبگلو( گفتگو) , تمدن و تجدد ,, تهران ,نشر مرکز , سال ۱۳۸۲
۱۷- بهار لو , محمد: روشنفکر نمی تواند المثنای ديگری باشد, تارنمای ديباچه
www.Dibache.com
۱۸- جهانبگلو , رامين : مدرنيته , دموکراسی و روشنفکران , نشر مرکز, سال۱۳۷۴
۱۹- چامسکی, نوام: روشنفکر در جا نمی زند, ترجمه علی شفيعی , آرش ( پاريس) , شماره ۸۳, بهمن ۱۳۸۶
۲۰- حقيقی , شاهرخ : گذار از مدرنيته ؟( نيچه , فوکو, ليوتار, دريدا)., نشر آگاه , ۱۳۷۹
۲۱- حقيقی, شاهرخ: قلمرو عمومی و مردمسالاری, سايت نيلگون.
www.nilgoon.org
۲۲- حنايی کاشانی , محمد سعيد, سنت روشنفکری در ايران , روزنامه ايران , ۲۳ خرداد ۱۳۸۳
۲۳- در باره روشنفکروروشنفکری , گاهنامه نقطه , شماره ۸ , پاريس
۲۴- کامپانی , دلا: فيلسوف نقابدار,گفت و گو با ميشل فوکو , ترجمه بابک احمدی, ماهنامه کلک, آبان و دی ۱۳۷۴, شماره ۷۰-۶۸
۲۵- دوستدار, آرامش : امتناع تفکر در فرهنگ دينی، انتشارات خاوران (پاريس)، خرداد ۱۳۸۳.
۲۶- دوستدار, آرامش: درخشش های تيره، انتشارات خاوران , چاپ دوم , ۱۳۷۷
۲۷- دوستدار , آرامش, روشنفکر بومی ميان غرب و شرق , مصاحبه با سايت نيلگون
www.nilgoon.org
۲۸- دباغ , سروش :روشنفکری و جهان پيرامون , گفت و گو محمد ميلانی با سروش دباغ , روزنامه اعتماد , ۳۰ آذر ماه ۱۳۸۷
۲۹- رجايی , عليرضا : روشنفکری , دموکراسی و اصلاحات , خبرگزاری دانشجويان ايران , ۲۹ خرداد ۱۳۸۱
۳۰- رحيمی , مصطفی : روشنفکر نبايد مايوس شود, مجله گردون شماره ۳۴, ۳۳
۳۱- رضايی , بيژن: ماجرای دريفوس و سلسله مراتب ارزش ها, مجله آرش ( پاريس) ۳۶-۳۷ , اسفند- فروردين ۱۳۷۳
۳۲- رضايی, بيژن: پيش در آمدی بر بحث لاييسيته, آرش (پاريس) , شماره ۶۴-۶۳, مرداد ۱۳۷۶
۳۳- روشن نگری چيست؟( مجموعه مقالات از کانت , هردر و.....) , ترجمه سيروس آرين پور , نشر آگاه
۳۴- ريچارد رورتی : اولويت هنر و ادبيات بر فلسفه , گفت و گو با علی اصغر سيد آبادی ,سايت امروز / گويا ۷ تير۱۳۸۳
۳۵- روشنفکران و انقلاب , نشست احمد شاملو, باقر پرهام, خسرو قايد, خسرو شاکری و فريدون آدميت, کتاب جمعه شماره ۵ , شهريور ۱۳۵۸
۳۶- پست مدرنيسم ( مابعد مدرنيسم), زيتلا کيهان , آرش ( پاريس) , شماره ۱۷ , خرداد ۱۳۷۱
۳۷- سارتر,ژان پل : روشنفکر کيست و روشنفکری چيست؟ , ترجمه رضا سيد حسينی , نقد آگاه ۱۳۶۲
۳۸- سعيد, ادوارد : , نشانه های روشنفکری, ترجمه محمد افتخاری ,نشر آ گه , بهار ۱۳۸۲
۳۹- سعيد , ادوارد, حکايت هميشگی روشنفکران و قدرت , ترجمه ناصر اعتمادی , مجله آرش ( پاريس) شماره ۵۸ , مهر- آبان ۱۳۷۵
۴۰- سيف , اسد : روشنفکر و روشنگر, از مجموعه مقاله " زمينه و پيشينه انديشه ستيزی در ايران ",انتشارات فروغ , آلمان , ۱۳۸۳
۴۱- ضميران , محمد: روشنفکر , قدرت و مهاجرت , گفت و گو با علی اصغر سيد آبادی , ياس نو , آذر ماه ۱۳۸۲
۴۲- عضدانلو, حميد : از روشنگری تا روشنفکری , ماهنامه جامعه سالم, شماره ۱۲ , سال ۱۳۷۴
۴۳ – فکوهی , ناصر: روشنفکری و قدرت , تارنمای روشنگری ,۲۵/ ۴/ ۲۰۰۴
۴۴- احمد فعال , پايان روشنفکری ؟ , و ساير مقاله های احمد فعال در باره روشنفکری دينی و روشنفکر و روشنفکری را در تارنمای احمد فعال و تارنمای گويا بخوانيد.
۴۵- کانت , امانويل: پاسخ به پرسش: روشنگری چيست ؟ترجمه يدالله موقن, تارنمای نيلگون ,
www.nilgoon.org
۴۶- کاخساز, ناصر: جنبش روشنفکری و کتاب " درخدمت و خيانت روشنفکران " , ماهنامه علم و جامعه, شماره ۱۷, سال ۱۳۷۳
۴۷- گودرزی ,محمود : نوزايی ضد روشنفکری , شهروند, ۹ دی ماه ۱۳۷۹ , شماره ۴۹۳
۴۸- گلدمن, لوسين : فلسفه روشنگری( بورژوازی مسيحی و روشنگری), ترجمه شيوا کاويانی,انتشارات فکر روز سال ۱۳۷۵
۴۹ – ماکياوللی ,نيکولو: شهريار , ترجمه داريوش آشوری ,کتاب پرواز , سال ۱۳۶۶
۵۰- مدد پور , محمد: آزادی برای روشنفکران از نان شب هم واجب تر است, خبرگزاری دانشجويان ايران, خرداد ۱۳۸۱
- مددپور،محمد :خودآگاهی تاريخی: تفکر آگاه‏گر معنوی در شرق و غرب، جلد دوم، تهران: انتشارات تربيت، ۱۳۸۰.
۵۱- مرديها, مرتضی : روشنفکری از نوع امريکايی , ترکيبی متناقض, روزنامه همشهری , ۷/۶/۱۳۸۱
۵۲- مختاری,محمد: دفع ونفی روشنفکران, ماهنامه فرهنگ و توسعه, ش ۲۴ , سال ۱۳۷۵
۵۳- مختاری,محمد: انسان در شعر معاصر ,انتشارات طوس, ۱۳۷۲
۵۴- موقن, يدالله : اسطوره , ايديولوژی و روشنفکری ما , در گفت و گو با محمد رضا ارشاد , گستره اسطوره ,انتشارات هرمس , ۱۳۸۲
۵۵- هابر ماس, يورگن:هاينريش هاينه والگوی روشنفکری در آلمان , ترجمه شاهرخ حقيقی,پويشگران, شماره ۸و۹- امريکا , خرداد ۱۳۷۴
۵۶- بشيريه , حسين : آموزش دانش سياسی ( مبانی علم سياست نظری) ,ناشر نگاه معاصر , سال ۱۳۸۰
۵۷- تافلر, الوين , جابجايی در قدرت ( جلد اول), ترجمه شهيندخت خوارزمی ,نشر نو , سال۱۳۷۰
۵۸- حيدريان, محسن : مردم سالاری چالش سرنوشت ساز ايران,نشر فصل سبز, ۱۳۸۱
۵۹- رييس دانا,فريبرز: نقش روشنفکران در فرايند توسعه سياسی و اجتماعی ايران ,نشريه مهرگان , سال هشتم , شماره ۲و۳ , تابستان و پاييز ۱۳۷۸
۶۰- قاضی مرادی , حسن: تأملی بر عقب ماندگی ما (نگاهی به کتاب ديباچه ای بر نظريه انحطاط ايران، از دکتر جواد طباطبائی)، نشر اختران، چاپ اول، ۱۳۸۲.
(از قاضی مرادی دو کتاب ديگر منتشر شده است: در پيرامون خودمداری ايرانيان و استبداد در ايران)
۶۱- قصيم ,کريم : خشونت و قدرت در فلسفه سياسی هانا آرنت, نقد اگاه , ناشر انتشارات آگاه, سال۶۲ ۱۳
۶۲-کديور , محسن: "خلافت مردم با نظارت مرجعيت" در دين و حکومت , رسا , تهران ۱۳۷۸
۶۳- احمدی, رامين: آسيب شناسی روشنفکری دينی, گويا نيوز , آبان ماه ۱۳۸۶
۶۴- علوی تبار, عليرضا : روشنفکری دينی ضروری ترين پروژه برای جامعه ی در حال گذار ايران است" , ايسنا , يکشنبه , ۱۰ آبانماه ۱۳۸۳ / تارنمای گويا نيوز
۶۵ - رحمانی , تقی : مقدمه ای بر روشنفکری مذهبی در ايران , روز نامه شرق , ۷ خرداد ۱۳۸۳, شماره ۲۰۰
۶۶- رييس دانا, فريبرز: انگاره" روشنفکری دينی", نشريه مهرگان , سال دوازدهم , شماره ۱و۲, بهار و تابستان ۱۳۸۲
۶۷- روشنفکری دينی , از وبلاگ الهيات دينی , مندرج در تارنمای اخبار روز , جون سال ۱۳۸۲
۶۸- ساز گارا, محسن: سخنرانی در انجمن سخن – لندن , گوهر آزادی و روشنفکری دينی , شنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۸۳/ ۲۴ آوريل ( تارنمای ايران امروز , سه شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۳ –
www.forum-iran.org
۶۹- سروش,عبدالکريم: روشنفکری دينی , سخنرانی در امپريال کالج دانشگاه لندن, خرداد ۱۳۷۵
۷۰- شريعتی ,احسان: شريعتی يک روشنفکر ناشناخته است , ايسنا , سه شنبه ۸ شهريور ۱۳۸۴
۷۱- شريعتی , علی: , روشنفکر و مسؤليت های او , بدون ناشر
۷۲- «غسل تعميد جريان روشنفکری دينی» و نيز«پس روی روشن فکری دينی» گفتگو با مراد فرهادپور، شهروند امروز شماره ۴۸،
۷۳- فراست خواه , مقصود: ,سه نسل روشنفکر دينی : ايمان, ايدئولوژی , فرهنگ, مديريت اجتماعی,مجله ايران فردا ,شماره ۳, سال ۱۳۷۳
۷۴- گنجی ,اکبر: مجمع الجزاير زندان گونه , انتشارات طرح نو , تهران , ۱۳۸۱
۷۵- گنجی , اکبر: روشنفکری فقيهانه, گويا نيوز, پنجشنبه۲۳ اسفند ماه۷ ۱۳۸
۷۶- نوحی , سيد حميد : روشنفکران و عبور از مرز, مجله ايران فردا ,شماره ۳, سال ۱۳۷۳
۷۷- " در باره پلوراليسم دينی " , مناظره سروش و کديور , انتشارات روزنامه سلام , ۱۳۷۸
********
۷۸- آل احمد , جلال : ياد نامه به کوشش علی دهباشی , نشر به ديد ( تهران) , سال ۱۳۷۸
۷۹- آل احمد, شمس : از چشم برادر( در باره جلال آل احمد) , يادداشت های روزانه, انتشارات کتاب سعدی ,قم , تابستان ۱۳۶۹
۸۰- انديشه آزاد ,( نشريه کانون نويسندگان ايران ) شماره های منتشره در سا لهای ۱۳۵۸و۱۳۵۹
۸۱- براهنی, رضا : تاريخ کانون نويسندگان ( روايتی ديگر) کلک, شماره ۶, شهريور ۱۳۶۹
۸۲- براهنی ,رضا : ظل الله, شعر های زندان, چاپ اول, چاپ ابجد, نيويورک ۱۳۵۴
۸۳- به آدين, م.ا : از هر دری ... , انتشارات جامی, تهران ۱۳۷۰
۸۴- م.ا. به آذين , گفت و گو با بهزاد موسايی , فرهنگ و توسعه , شماره ۵۱, سال ۱۳۸۰
۸۵- بولتن( های) خبری کانون نويسندگان ايران , بهمن ۱۳۵۶
۸۶- پاکدامن, ناصر و محسن يلفانی, بررسی و ارز يابی يک تجربه , سخنرانی در نشست همگانی کانون نويسندگان ايران در تبعيد, پاريس , دی ماه ۱۳۶۷
۸۷ – بالايی ,کريستف: از کنگره تا کنگره ای ديگر, ترجمه شهين سراج, ماهنامه فرهنگی و هنری کلک, آبان –دی ۱۳۷۴ , شماره ۷۰-۶۸
۸۸- پرهام ,باقر: نگاهی به جنبش روشنفکران ايران , کتاب جمعه , آبان ماه ۱۳۵۸
۸۹- پرهام , باقر: کانون نويسندگان و نقش روشنفکران در تحولات ايران معاصر , گردون , شماره ۶۰و ۶۱ , بهار ۱۳۷۸
۹۰- پرهام باقر:, حزب توده و کانون نويسندگان ايران ,کتاب جمعه, شماره ۲۵, ۲۶ , ۲۷ , ۲۸ , بهمن و اسفند ۱۳۵۸
۹۱- پرهام ,باقر: تجارب گذشته کانون نويسندگان ايران,و ضرورت های کنونی, پاريس ۲۹ آدر ماه ۱۹۸۹
۹۲- پيام دانشجو , نشريه " کميته برای آزادی هنر و انديشه در ايران ( کيفی ) – امريکا- شماره های متعدد
۹۳-خبر نامه کانون نويسندگان ايران, شماره های ۱و۲و۳( سال ۱۳۵۸)
۹۴- ده شب ( شب های شاعران و نويسندگان در انجمن فرهنگی ايران و آلمان ), انتشارات امير کبير, ۱۳۵۶
۹۵- ساعدی,غلامحسين: تاريخ شفاهی ايران, مصاحبه دانشگاه هاروارد با دکتر ساعدی , الفبا, شماره ۷, ۵ آوريل ۱۸۴۹, مصاحبه کننده: ضيا صدقی
۹۶- سپانلو,محمدعلی: " سرگذشت کانون نويسندگان ايران , نشر باران ,سوئد, سال ۲۰۰۲
۹۰- سپانلو, محمدعلی: خاطراتی از فصل اول کانون نويسندگان ايران ۴۹- ۱۳۴۶, کلک, شماره ۴ , تيرماه ۱۳۶۹
۹۷- سرکوهی , فرج : ياس و داس , بيست سال روشنفکری و امنيتی ها , نشر باران , سال ۲۰۰۲
۹۸-سيف, اسد: تاريخ کانون نويسندگان ايران به روايت سپانلو,مجموعه مقاله های " زمينه و پيشينه انديشه ستيزی در ايران ",مرکز پخش انتشارات فروغ , آلمان۱۳۸۳
۹۹- شب ياد بود نيمايوشيج , گفت و گوی جلال آل احمد , نامه کانون نويسندگان , سال ۱۳۵۸
۱۰۰- شمس لنگرودی , تاريخ تحليلی شعر نو ,تاسيس کانون نويسندگان ايران ,جلد سوم ۱۳۴۹-۱۳۴۱ نشر مرکز,
۱۳۷۷
۱۰۱- طاهباز,سيروس: يادنامه در ماهنامه پاياب , سال اول , شماره ۲, دی ماه ۱۳۷۸
۱۰۲- کاظميه, اسلام : در باره يک ضرورت , آرش , شماره ۱۷ , فروردين و ارديبهشت ۱۳۴۷
۱۰۳- کاظميه , اسلام : کفت و گو باسيروس نشواد ( ما فرياد يک ملتيم), ديدار , شماره ۲, سال اول ص۶.
۱۰۴- کوشان , منصور: حديث تشنه و آب, روايت کامل از سايه روشن های کانون نويسندگان ايران , نشر باران
۱۰۵- مومنی ,باقر: از يک در به صد در, آدينه , شماره ۸۹,
۱۰۶- مومنی ,باقر: درد اهل قلم, انتشارات توکا, سال ۱۳۵۶
۱۰۷- نادر پور, نادر پور: گفت و گو با محمود خوشنام, " من در آوردی به جای نو آوری", کيهان ( چاپ لندن), شماره ۶۶۱ ژوين ۱۹۹۷
۱۰۸- نامه کانون نويسندگان, ازشماره ۱ تا شماره ۵ ( سال های ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹)
۱۰۹- اسماعيل نوری علاء, کانون نويسندگان ورويارويی بادولت ها, نشريه ايرانيان واشنگتن, شماره ۷۹, جمعه ۲۶ آذرماه ۱۳۷۸
۱۱۰- مسعود نقره کار , بخشی از تاريخ جنبش روشنفکری ايران , بررسی تاريخی - تحليلی کانون نويسندگان ايران و کانون نويسندگان ايران در تبعيد , ۵ جلد,نشر باران ,سوئد, سال ۲۰۰۲
- جلد اول : دوره اول فعاليت کانون , سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۹
- جلد دوم : دوره دوم فعالت کانون, سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۰
- جلدسوم: دوره سوم فعاليت کانون , ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۰
- جلد چهارم : کانون نويسندگان ايران در تبعيد و انجمن قلم ايران در تبعيد
- جلد پنجم : مصاحبه با اعضاء کانون نويسندگان ايران


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016