تسلسل مرگ های مشکوک، عسگراولادی و بادامچيان سيگنال می دهند، پاسخ ما چه بايد باشد؟ محمدرضا شکوهی فرد

[email protected]

در خلال رويدادهای چند روزه گذشته به نظرم نکته ای که کمتر بدان پرداخته شد، سخنان آقايان عسگر اولادی و بادامچيان در مورد ارتباط ترور شهيد دکتر مسعود عليمحمدی با حلقه هايی از جنبش سبز و همچنين احتمال ترور رهبران جنبش، از جمله مهندس موسوی و آقای کروبی بود.

اين سخنان گرچه سابقه ای طولانی دارد و مرتبط است با تزريقاتی که از دخمه های اطلاعاتی نظام به عمل آمده و از زبان منتسبان کودتا همچون عسگر اولادی و بادامچيان ابراز می گردد، به دليل شرايط خاص زمانی و وقايعی که طی رويدادهای اخير از وقايع عاشورای ايران تا برخودهای در پی آن، و به شهادت رساندن دکتر مسعود عليمحمدی توسط عناصر متصل به ارگان های معلوم الحال داخلی، اهميتی دو چندان می يابد و به زعم من بايد با تمرکز شديد رسانه ای بر آن اهدافی را که در بطن اين اظهار نظر ها مستتر است ، عيان نموده و بستر را از تبارز عينی آرزوهای بادامچيان ها و ديگر همپالگيهای سازمان کودتا گرفت.

در حقيقت سخن آقای مذکور به صورت مشخص، يک تهديد وقيحانه و مسبوق بود که نوک پيکانش متوجه رهبران و موثرين جنبش سبز نشانه رفته بود. اما بيچارگانی چون ايشان و دوستان او در حجره های اطلاعاتی در بيت کودتا و مدرسه حقانی و وزارت افتضاحات حامی و منتسب به دولت کودتا، از ياد برده اند سوابق تاريخی اينگونه رويکردهای نخ نما را که خيلی سريع مفتضح خواهد شد.

اما واکنش ما چه بايد باشد؟

بی ترديد يکی از حوزه هايی که با تمرکز کاری شديد در آن می توان سناريوهای شيطانی کودتاچيان را نقش بر اب ساخت و به مانند ايام ماضی مفتضح نمود، فضای مجازيست.

گواه صادق اين مهم، تجربه چند ماهه اخير پس از رويدادهای پيامد کودتای انتخاباتی بود که فضای سايبری و فعاليت درخشان جوانان ايران در اين فضا جهت ارسال و مبادله حجم وسيعی از اطلاعات مربوط به وقايع چند ماهه اخير است که مثال آينه دقی شده است در مقابل ديدگان کودتاچيان و عوامل و گماردگان حقير اطلاعاتی و امنيتی شان.

با وجود اعمال همه گونه از محدوديت ها از جمله فيلترينگ سايت ها و وبلاگ ها، کاهش بی سابقه سرعت اينترنت، استراق اطلاعات و فعاليت ها در فضای مجازی، عرصه سايبری همچنان پس از گذشت ماه ها نقش موثر خود را در نشر و بسط و توسعه مبادلات فکری ميان همه اقشار و عناصر جنبش سبز در ترسيم و تدوين برنامه ها جهت تقابل با سازمان کودتا نه تنها حفظ کرده بل گسترده تر ساخته و همين حوزه بسيط تاثير است که مجلس ، وزارت اطلاعات و نيروی انتظامی را چنان عصبی کرده که در مواضع خود پيرامون آن بعضا دچار گاف هايی هيستريکی می شوند و سعی می کنند با ارعاب و منبسط کردن حوزه محدود سازی ها، نقش فضای مجازی را در هدايت شبکه ای جنبش سبز دچار انفعال و رکود کنند، که نتوانسته اند و قطعا نمی توانند.

بنابراين توضيحات، برای عقيم سازی ديگر بار سناريوهای شنيع نظام، رهروان جنبش به شکل اعم در حوزه ارتباطات شفاهی مرسوم در جامعه و به شکل اخص در حوزه فعاليت سايبری، بايد با نشر اخباری نظير سخنان مهوع جناب بادامچيان و عاليجناب عسگر اولادی که ارسال کننده سيگنالهای حساسی است، نظير احتمال گسترش حوزه ترور فيزيکی از سوی ارگان های اطلاعاتی حاکميت به سران و موثرين جنبش، بستر به فعل در آمدن چنين توطئه های خبيثانه ای را از ارگان های معلوم الحال اطلاعاتی امنيتی نظام سلب کنند.

در اين مورد خصوصا بدين سبب که حاوی نوع حاد و خطيری از حساسيت است و طبعا توجه ويژه ای را بايد به آن مبذول کرد، يعنی تهديد وقيحانه ای که از جانب افرادی نظير و عسگر اولادی و بادامچيان صورت پذيرفت ، با توجه به نشانه هايی که از شروع مرحله ای تناوبی از حذف فيزيکی افراد در رحلت مشکوک آيت ا... منتظری، آيت ا... صافی گلپايگانی و اين اواخر شهيد دکتر مسعود عليمحمدی مصور است، بايد پايوران جنبش به ويژه در عرصه مجازی نگاه و تمرکز خاص و گسترده ای را بر آن معطوف دارند تا زمينه فعليت يابی آرزوی بادامچيان ها از دخمه های اطلاعاتی کودتاچيان گرفته شود.

«توضيح: اشاره اينجانب به مرگ مشکوک آيات عظام منتظری و صافی گلپايگانی و اتصال آن با شهادت دکتر مسعود عليمحمدی، بدين دليل است که به زعم من با کمی تامل در تسلسل بی سابقه مرگ دو مرجع تقليد به فاصله چند هفته، تشابه فضايی که کودتا چيان پيش از رحلت آقای منتظری عليه ايشان راه انداخته اند با برخوردها و فضاسازی هايی که عليه آقای صانعی در جريان است، ترديدهايی که در مورد چرايی و چگونگی رحلت آقای منتظری حتی ميان اعضای بيت معظم ايشان موجود است، پيوستگی تدريجی مرحوم صافی گلپايگانی با ملت در انتقاد به سياست های دولت کودتا، و همچنين تصوير اظهر من الشمسی که در ترور ناجوانمردانه دکتر عليمحمدی از ياران صديق و آزاده ملت و جنبش سبز نمايان است، دليلی است اقلا برای اينجانب قانع کننده که صدور چنين ادعايی را از جانب خود منطقی و موجه می دانم.»