جمعه 23 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جنبش سبز و پروژه فتح خيابان‌ها: درس‌های ۲۲ بهمن ۸۸، آرش سليم

اين رژيم ماکياولی که فاقد هر گونه پرنسيب و مرز اخلاقی است و بقای‌اش را مديون نظامی‌گری است، جز زبان زور زبان ديگری نمی‌شناسد. فتح خيابان‌های تهران بهترين ابزار برای به زانو درآوردن آن و مذاکره برای نجات کشور می‌باشد. ضعف تشکيلات و سازمان‌دهی، جنبش سبز را از چنين اهرمی برای نجات کشور محروم کرده‌است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


انتظار نمی‌رفت جنبش سبز روز ٢٢ بهمن در تهران به موفقيتی استراتژيک دست يابد. اما با توجه به عدم امکان برگزاری آزاد راه‌پيمايی در ايران، می‌خواست از روز تظاهرات دولتی استفاده کند و بتواند دست‌آوردی مثبت در جهت پيروزی جنبش داشته‌باشد. مثلا اگر جنبش سبز می‌توانست يک تظاهرات چندميليونی آرام را با موفقيت برگزار کند، ممکن بود موضع رژيم را در برابر جنبش نرم‌تر کند. يا در بهترين حالت اگر جنبش سبز می‌توانست مدتی در خيابان‌های فتح شده بماند، شايد رژيم را به فکر مذاکره با جنبش می‌انداخت.

از طرف ديگر بعضی‌ها بر اين باورند که تاکتيک رفتن بی‌نشان سبزها به تظاهرات ميدان آزادی به سود رژيم تمام شد. نه تنها رژيم توانست آن تعداد نفرات جنبش سبز را به حساب خود بگذارد، که عدم حضور آن‌ها در فلکه‌ی صادقيه بر ضد شکل‌گيری احتمالی راه‌پيمايی سبزها در آن مکان عمل کرد.

بياييد بپذيريم که جنبش سبز، روز ٢٢ بهمن ماه ١٣٨٨ شکست تاکتيکی داشته‌است. اما به بررسی علت اين شکست بپردازيم.

آيا می‌شد آن را پيش‌بينی کرد؟ و اين آسيب‌شناسی در آينده چگونه به جنبش سبز کمک خواهد کرد؟

قبل از پرداختن به پرسش‌های بالا لازم به يادآوری چند نکته‌ی پايه‌ای است. به عبارت ديگر اجازه دهيد فرضيات و محدوديت‌های خود را بيان کنيم.

۱ ـ جنبش سبز در تلاش مسالمت‌آميز برای «تغيير» مرحله‌به‌مرحله‌ی رژيم ديکتاتوری ولايت فقيه به يک نظام سياسی دمکراتيک می‌باشد. به عبارت ديگر «سرنگونی» استراتژی اين تغيير نمی‌باشد.

۲ ـ اگر چه استراتژی جنبش سبز گام‌به‌گام می‌باشد اما بازی باخت-باخت-باخت (رژيم-جنبش-کشور) هم برای جنبش قابل قبول نيست. يعنی سناريويی که به فروپاشی کشور و هرج‌و‌مرج بينجامد نمی‌تواند مورد قبول فعالين جنبش سبز باشد. اما شوربختانه به علت عدم عقلانيت سياسی در تصميم‌گيران رژيم و تاکيد بر راه حل‌های نظامی و سرکوب‌گری، بازی باخت-باخت-باخت برای رژيم خواه يا ناخواه می‌تواند يک گزينه باشد.

۳ ـ کشور با مشکلات عظيمی به ويژه در حوزه‌ی اقتصاد و سياست خارجی دست به گريبان است. دولت موجود قادر به حل اين مشکلات نيست و انتظار می‌رود شرايط روزبه‌روز بحرانی‌تر و شکننده‌تر شود. لشگر بزرگ بی‌کاران و گرسنه‌گان در راه است و ممکن است اعتراضات آن‌ها مستقل از جنبش سبز باشد و با هرج‌ومرج و شورش‌های کور هم‌راه باشد.

۴ ـ با بحران کنونی در افعانستان و عراق، بی‌ثباتی ايران به نفع کشورهای بيگانه نيست. اما اگر تلاش‌های جاری (جذب طالبان و بعثی‌ها در سيستم اداری کشورشان) در جهت حل بحران در افغانستان و عراق به سمت‌وسوی مثبتی برود، بی ثبات کردن ايران می‌تواند در دستور برخی از سياست‌مداران و لابی‌های پرنفوذ بيگانه قرار گيرد.

۵ـ استراتژی تجزيه‌طلبان در ايران، سرمايه‌گذاری روی روند نزولی رو به فروپاشی جاری بر اثر اشتباهات و بی‌کفايتی‌های دولت فعلی و هم‌چنين چراغ سبز بيگانگان در بی‌ثباتی کشور می‌باشد.

۶ـ روی سخن اين يادداشت آن‌هايی نيست که به استراتژی «براندازی» باور دارند. اگرچه ادامه‌ی حيات رژيم فعلی يک روزش هم زياد است و به زيان کشور، ولی نگارنده بر اين باور است که به دلايل مختلف، از جمله نکات بالا در استراتژی «براندازی» تضمينی برای شرايط بهتر وجود ندارد. ريسک آن بالاست. نه تنها هزينه‌های بسياری را به کشور تحميل می‌کند، بلکه در آن احتمال هرج‌ومرج و تجزيه بالاست.

بر می گرديم به شکست تاکتيکی جنبش سبز در روز ٢٢ بهمن.

۱ـ فراموش نکنيم همان‌طور که در بالا گفته‌‌شد استراتژی ما سرنگونی نيست. چرا که مشاهده شده‌است به‌هنگام بررسی و تحليل تاکتيک‌ها، برخی ناخودآگاه استراتژی گذار مسالمت‌آميز به دمکراسی را با استراتژی سرنگونی اشتباه می‌گيرند. بسياری از موارد علت آن حساسيت به کلمه اصلاح‌طلبی است.

۲ـ اين واقعيت را بايد پذيرفت که جنبش سبز از نظر سازمان‌دهی و تشکيلات بسيار ضعيف است. در مقابل رژيم با کارت نظاميان‌اش بازی می‌کند که به سبب نظامی بودن‌اش دارای سازمان‌دهی و تشکيلات بسيار قوی است.

۳ـ شکل گرفتن يا نگرفتن يک راه‌پيمايی بزرگ جنبش سبز در تهران، برای رژيم به‌منزله‌ی انتخاب بين مرگ و زندگی است. آن‌ها از نارضايتی عميق اکثريت مردم به خوبی آگاه‌اند و می‌دانند که در صورت پديدارشدن افق پيروزی حتی بسياری از نيروهای داخل خود رژيم هم به مردم خواهند پيوست. بنابراين تلاش خواهند کرد هر گونه تظاهرات را در نطفه خفه کنند.

۴ـ اشتباه جنبش سبز آن جا بود که فکر می‌کرد رژيم با توجه به روز ٢٢ بهمن و سالگرد انقلاب ٥٧ و به سبب حضور خبرنگاران خارجی به مردم حمله نخواهد کرد. اظهارات برخی از افراد معتدل‌تر درون رژيم هم در اين ارزيابی اشتباه جنبش سبز بی‌تاثير نبود.

۵ـ اما استراتژی رژيم که چيزی شبيه ١٣ آبان بود، قابل پيش‌بينی بود*:

- ايزوله کردن منطقه‌ی مورد نظر (ميدان آزادی و خيابان آزادی) با کنترل ورودی‌های آن برای برگزاری تظاهرات خودی‌ها.

- سرکوب سبزها در خارج اين منطقه.

۶ـ با توجه به بحث‌های صورت‌گرفته در شبکه‌های اجتماعی، يک روز قبل از ٢٢ بهمن گزينه شروع تظاهرات سبزها در مکان‌هايی خارج از مسير دولتی اعلام شد. اما بسيار دير بود و برخی از سبزها تصميم به شرکت در مراسم ميدان آزادی را گرفته بودند.

۷ ـ خب اگر سبزها از مدت‌ها قبل تصميم به برگزاری تظاهرات در مکان‌های مشخص ديگر و به دور از تظاهرات دولتی را گرفته بودند، احتمال موفقيت چگونه می‌بود؟ با توجه به موارد بالا با اطمينان بالا می‌توان گفت باز هم سرکوب می شد، اما هزينه آن برای رژيم بالاتر می‌بود.

نتيجه:

نگارنده بر اين باور است که اين رژيم ماکياولی که فاقد هر گونه پرنسيب و مرز اخلاقی است و بقای‌اش را مديون نظامی‌گری است، جز زبان زور زبان ديگری نمی‌شناسد. فتح خيابان‌های تهران بهترين ابزار برای به زانو درآوردن آن و مذاکره برای نجات کشور می‌باشد.

ضعف تشکيلات و سازمان‌دهی، جنبش سبز را از چنين اهرمی برای نجات کشور محروم کرده‌است. اين ضعف سازمان‌دهی بيشتر به احزاب و گروه‌های لايه‌ی دو همان‌طور که در شکل زير نشان داده‌شده برمی‌گردد.


تصويری از رهبری و سازمان‌دهی جنبش سبز


تاکتيک‌های ديگر مبارزات بدون خشونت و نافرمانی مدنی را می‌بايست در دستور کار قرار داد. اما از هم‌اکنون می‌بايست روی يک پروژه‌ی قوی حضور در خيابان‌ها برای روز چهارشنبه‌سوری کار واقعا کارشناسی انجام داد.

ابتکاراتی که رهبران جنبش سبز در جهت استحکام صفوف سبزها می‌توانند به‌کار گيرند و هم‌چنين اقداماتی که می‌توان در جهت تقويت سازمان‌دهی و تشکيلات جنبش سبز انجام داد، نياز به يادداشتی جداگانه دارد.

در پايان لازم به يادآوری است که اگرچه جنبش سبزمی‌بايد از همه تجربيات مبارزات بدون خشونت استفاده‌ی لازم را ببرد، اما فراموش نکنيم شرايط کشور ما و رژيم آن تفاوت‌های بسياری با ساير کشورها و رژيم وقت آن کشورها دارد. ساده‌انديشی است اگر فکر کنيم با کپی‌برداری از مبارزات ساير کشورها می‌توانيم نسخه‌های موفق بپيچيم.

ــــــــــ
*اين کپی يادداشتی است که نگارنده شش روز قبل از ۲۲ بهمن در يکی از شبکه های اجتماعی نوشت:

"ببينيد اول صحبت بود که جلوی جايگاه توی ميدون آزادی براشون مهمه. اما الان بوش می‌آد که همه ميدون آزادی رو می‌خوان با خيابون آزادی.

چه‌طور؟ سبزها بشن جزيره‌های کوچک پراکنده داخل اونا (تازه اگه با نشان سبز بتونند جزيره‌هايی را تشکيل بدن). اونايی هم که نشان سبز ندارن که به حساب اونا ميره.

فکر کنم با کنترل مديريت‌شده‌ی ورودی‌های آزادی نذارن گروه‌های بزرگ سبز که قبلا شکل‌گرفته، به خيابون آزادی وارد شن، يا سعی کنن اونا را به صورت گروه‌های کوچک پراکنده راه بدن که در جمعيت خودشون معلوم نباشه.

يک عده از سبزها رو هم که ممکنه راه ندن و يا با درگيری پراکنده کنن.
خلاصه اين که با ايزوله‌کردن (کنترل ورودی‌ها) مساحت بزرگی هر کاری خواستن می کنن."


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016