پنجشنبه 29 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

استراتژی پرهيز از خشونت يکی از مراحل گذار به دموکراسی است، گفت‌وگو با بهرام اسماعيل‌بيگی از ادوار تحکيم وحدت در باره جنبش سبز، تحول‌خواهی

با بهرام اسماعيل بيگی عضو شورای داوری سازمان دانش آموختگان ايران(ادوار تحکيم وحدت)و مسئول شعبه استان اصفهان اين سازمان پيرامون جنبش سبز به گفتگو نشستيم. وی وجود رهبری و کادر تشکيلاتی منسجم را لزوم چنين جريان گسترده و عميقی می داند. همچنين معتقد است "چگونه بايد حکومت کرد" بحث امروز جنبش است نه چه کسی بايد حکوکت کند.

به عنوان اولين سوال، وضعيت جنبش اعتراضی مردم را چگونه ارزيابی می کنيد؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ـ جنبش سبز يا به تعبيری بهتر، جنبش مدنی مردم ايران در ۷ماه گذشته آزمونهای بزرگی را پشت سر گذاشته و موفقيت هايی کسب کرده است. با توجه به فشارهای اعمال شده از سوی بخش های مختلف و همچنين خشونت بی حدو حصری که در برابر مردم صف آرايی کرده، جنبش گسترش کمی و کيفی قابل ملاحضه ی داشته چه از نظر گستردگی جغرافيايی و تراز کمی و چه از لحاظ کيفی و همراهی گروهها و گرايشات فکری مختلف و بعضا" متفاوت، حرکت و سير جنبش قابل قبول و تحسين برانگيز بوده است. اين فاکتورها در کنار پويايی و استمراری که تابه حال داشته نقاط قوت بساير بزرگی محسوب می شود.

نقش رهبری جنبش را چگونه می بينيد؟ آيا رهبری وجود داشته يا مردم به صورت خودجوش عمل کرده اند؟
قبل از جواب اين سوال بهتر است نگاهی به پيش زمينه ها و علل پيداش جنبش داشت. اينکه شروع جنبش انتخابات خردادماه و نتيجه ی آن باشد به نظر من صورت ظاهری قضيه است. در واقع تحولات خردادماه را می توان نقطه تحريک و آستانه تحمل مردم تعريف کرد. با نگاهی کلی تر می بينيم مطالبات و خواسته های امروز مردم محصول سالها خفقان و سرکوب صداهای اعتراضی و انتقادی است. انباشت مطالبات و بی پاسخ ماندن خواسته ها و انتظارات گروهها و اصناف مختلف عوامل اصلی در پيدايش جنبش اعتراضی است. مثال واضح از اين بحث و بطور خاص، جنبش دانشجويی و جنبش زنان است. محدوديت ها ، اعمال فشار، تهديد و برخوردهای امنيتی و فراقانونی در اين گروهها بعلت نمودهای ظاهری که در جامعه داشتند عريانتر و مشخص تر بوده و يا برخورد هايی که با حرکت های صنفی معلمان صورت می گيرد، ولی چيزی که مشخص است اينکه در لايه های مختلف جامعه همين وضعيت بوده و ادامه داشته است و مجموعه رويدادهای خردادماه و شايد به تعبير کلی تر شرايط ۴ سال گذشته باعث شد تا اعتراض و نا خشنودی از زمزمه ی زير لب درکنج خانه به فرياد خيابان تبديل شود.
نکته ديگر در بررسی و شناخت علل پيدايش جنبش تفاوت ماهوی و هدف گذاری جنبش امروز ايران با جنبشها و تحرکات اجتماعی مشابه است. در چندين سال گذشته دهها نمونه از جنبش های اجتماعی و مدنی در نقاط مختلف دنيا وجود داشته و تقريبا" تمامی آنها پس از يک رويداد انتخاباتی و در اعتراض به نتيجه حاصل از آن بوجود آمده اند طبيعتا" هدف اين جنبش ها نيز تغيير در نتيجه انتخابات با توجه به سازوکارهای خاص خودشان بوده است ولی امروز شاهديم جنبش اعتراضی ايران فراتر از نتيجه انتخابات مطالبات عميق تری را مطرح می کند و همين موضوع نشان از عمق نارضايتی مردم دارد.
اما در مورد رهبری جنبش، به نظر من نقش رهبری و کادر راهبردی تا بدين مرحله فاکتور غالبی نبوده و لی در استمرار و انسجام جنبش عامل مهم و تعيين کننده ای بوده. من نقش آقايان موسوی و کروبی از دو ديدگاه بررسی می کنم. از يک منظر که با توجه به سوال اول شما از کارکردها و موفقيت های جنبش محسوب می شود همراهی عناصری از درون نظام با خود است و اين محصول اتخاذ روشهای مبتنی بر عقلانيت و استراتژی مطالبه محوری مردم است. از منظر ديگر همراهی و همگامی اين دو بزرگوار بی نظير و بی سابقه بوده. حضور آقای کروبی در ميان مردم و در مناسبت های خاص عامل موثری در تداوم ايستادگی و مقاومت است و يا جايگاه آقای موسوی در ميان اقشار جامعه با خواستگاههای فکری مختلف عاملی جهت گسترش و انسجام بيشتر، به بيان کلی تر، مردم بصورت خودجوش عمل کرده اند ولی همواره نيم نگاهی نيز به بالا داشته اند.

آيا به طور کلی لزومی جهت وجود کادر رهبری و فرماندهی می بينيد؟
ـ بدلايل محتلف و با توجه به شرايط و ماهيت جنبش نياز به رهبری و کادر فرماندهی کاملا" احساس می شود. يکی از اين دلايل که اشاره ای هم به آن داشتم وجود طيف های مختلف فکری و عقيدتی است. گروههايی که بعضا" تفاوت های قابل ملاحضه ای دارند، وجود کادر رهبری و تشکيلاتی منسجم نياز چنين جريان ناهمگونی است. بيانيه آخر آقای موسوی لزوم وجود يک خواستگاه معتدل و مدبر را کاملا" نشان داد. من حتی از نگاه عميقتری قضيه را دنبال می کنم، فردای پيروزی ناهمگونی تفاوت های فکری تظاهر بيشتری خواهد داشت، کنترل و مديريت اين ناهمگونی و تفاوت های فکری تنها در سايه کادر تشکيلاتی قوی قابل گذار است.

به بيانيه آقای موسوی اشاره کرديد، نظر شما در اين رابطه چيست؟
ـ آقای موسوی با انتشار اين بيانيه ی نسبتا" متفاوت با قبل کار هوشمندانه و به موقعی انجام دادند. به همان دلايلی که در سوال قبل بحث شد اين بيانيه يک نقطه اتکاء و يک محوريت معقول و گسترده را در شرايط خاص و بحرانی بر عهده گرفت که هم راه را نشان داد و هم با روشن ساختن زنجيره ای از مشترکات رهروان اين جنبش و مشخص کردن نسبی مطالبات و اهداف مسير مشخصی را برای آينده جنبش ترسيم کرد. صدور اين بيانيه يک نقطه تحول در سير حرکت جنبش بود و نشان از تغيير فاز جنبش و برداشتن گامی بزرگ روبه جلو بود.

بعد از صدور بيانيه صحبتهای زيادی پيرامون چگونگی ادامه جنبش مطرح شد، بحث مسالمت آميز بودن جنبش ، نظر شما در اين رابطه چيست؟
ـ بايد دقت داشته باشيم که هدف ما «شرايطی بهتر از حال حاضر» است ولی گاهی دچار شبهه هدف «تغيير شرايط حال حاضر» می شويم به تعبير روشن تر، ما دنبال «هرآنچه غير از اين» نيستيم بلکه خواست و مقصود ما «هر آنچه بهتر از اين» است که اين امر با توجه به برآيندی از مطالبات امروز جامعه جز در سايه ی روشهای مسالمت آميز حاصل نمی شود. اتخاذ روشهای خارج از توان کنترلی جنبش و همچنين روشهای نامنطبق با علت و عوامل بروز جنبش و ناسازگار با هدف ممکن است ما را به «هرآنچه غير از اين» برساند. استراتژی مناسب برای شرايط و هدف امروز نافرمانی مدنی به اشکال و انحاء مختلف است. جنبش سبز در استفاده از اين استراتژی گاهی ابتکار عملی از خود نشان داده که در دنيا نه کم نظير بلکه بی نظير بوده. اگر روزی با انقلاب الگويی برای دنيا شديم امروز با جنبش مقاومت مدنی، پختگی، بلوغ فکری و بينش و آگاهی سياسی را به دنيا نشان می دهيم. ما اگر در حصول اهداف انقلاب نا موفق بوديم و يا بطور تمام و کمال به مقصود نرسيديم، امروز استقلال و آزادی را بينش و آگاهی، با صدای مردم، متمدنانه و مسالمت آميز فرياد می زنيم و همين خود يکی از مراحل گذار به دموکراسی و جامعه مدنی است.

در واقع شما پيروزی جنبش سبز را در اتخاذ شيوه های مسالمت آميز و به دور از خشونت می بينيد؟
ـ دقيقا". جبهه روبرو هم در برابر عدم خشونت نا توان تر است. ابزارهای خشونت آميز و رفتارهای نامعقول و غير انسانی در برابر اين مقاومت و ايستادگی عريان تر و شکننده تر است. اگر امروز از گوشه کنار دنيا گروهها و فعالين مختلفی اعلام همبستگی و حمايت از جنبش سبز ايران را می کنند بدليل مدنيت و عمق آگاهی جنبش است. خوشبختانه شاهد يک پراگماتيسم سبز هستيم و اين اراده و تصميم مبتنی بر پراتيک با يک غنای تئوريک و با يک برآيند جهان شمول قابل اتکاء و اميد بخش است. همانطور که اشاره کردم همه چيز در اين حنبش بايد منطبق و سازگار با هدف طراحی شود. غايت هدف ما دموکراسی و دموکراتيزه کردن مجموعه مديريتی کشور است. من از منظر فرهنگی مقوله دموکراسی را بررسی می کنم، نسل ما، نسل قانع و سربزيری بود، نسل پذيرفتن هرآنچه در اطرافمان است، نسل خفقان خود خواسته شايد.ما اعتراض را هم دير آموختيم و هم تا حدی خوب نياموختيم. نسل امروز اعتراض را آموخته و با عدم سکوت در برابر ناخق بزرگ می شود، اين نسل اگر خشونت را هم بياموزد آينده فاجعه است. نسل آينده نه می خواهد و نه ميتواند در فراگرد جهانی شدن اينگونه بماند. گاندی معتقد بود برای رسيدن به هدف مقدس وسيله هم بايد مقدس باشد.
جدای از اينها، جنبش سبز مخلوق و محصول حرکت مدنی و متمدنانه است. ماهيت اين جنبش مقاومت، پايداری و پرهيز از خشونت است. هدف نهايی جنبش دموکراسی و حقوق بشر است، خروجی و نتيجه ی حاصل وابسته به فاکتورهای تغذيه کننده ی آن است. نمی توان با خشونت فرهنگ مدارا و صلح طلبی را نهادينه کرد. خشونت محصول نگاه ايدئولوژيک است و جنبش مدنی فرا ايدئولوژيک.
نکته ای که خيلی روی آن تاکيد دارم و در بحث رهبری جنبش هم مطرح کردم، فردای بثمر رسيدن اين مقاومت و پايداری است. نمی توان در پروسه ی استقرار دموکراسی و حاکميت مردم محور پروژه هايی همچون «حذف رقيب» و يا «دشمن سازی» صورت بگيرد. اگر طی روند پيروزی تخم نفرت بکاريم فردای پيروزی اين محصول ببار می نشيند و طبيعتا" اتفاق امروز تکرار می شود و معتقدم اجتناب از اينچنين رخدادهايی در گرو رفتار امروز و متاثر از شيوه های مورداستفاده ی امروز جنبش است و بر همين اساس فکر می کنم استفاده از شيوه های مسالمت آميز و بدور از خشونت سرانجامی اينگونه نخواهد داشت.

صحبت از اهداف و مطالبات جنبش سبز کرديد، سطح مطالبات را چگونه می بينيد؟
ـ بدليل همان غالب نبودن فاکتور رهبری و بحث گستردگی و نا همگونی در بافت فکری و عقيدتی جنبش گاهی شاهد مطالبات متفاوت و بعضا ايده آليستی بوديم.که بعد از بيانيه آقای موسوی همگونی و تراز معقولتری پيدا کرد.من در راستای برآيند مطالبه محوری و بطور عام استناد ميکنم به کارل پوپر; که بحث امروز بشر چه کسی بايد حکومت کند نيست ، چگونه بايد حکومت کند است!
روند مطالبات در عمر کوتاهی که از جنبش سبز گذشته در واقع از چه کسی حکومت کند و بطور خاص نتيجه انتخابات به چگونه بايد حکومت کرد رسيده است و اين قابل تحسين و اميدوارانه است در جاهايی سطح مطالبات تغييراتی داشت ولی امروز به نسبت به يک ميزان قابل دست يابی و معقولی رسيده است.
البته بحث ديگری که اعتقاد دارم بايد در جمع بندی و بررسی مطالبات مورد توجه قرار بگيرد، موقعيت جنبش در مختصات جغرافيايی کشور است. همانطوری که بحث شد امروز به تراز نسبتا" معقول و راضی کننده ای از مطالبات رسيده ايم ولی اين برآيند نگاه به اصطلاح ناحيه ايست، در مناطق مختلف کشور و در ميان قوميت ها نگاه به جنبش و فاکتورهای درخواستی و مطالباتی همراه با ترديد و دودلی است و من معتقدم جنبش در اين زمينه کم کاری هايی داشته چه در بدنه چه در راس.

يعنی شما معتقديد اين خواسته ها و مطالبات مطرح شده کلی نيست و سطح راضی کننده برای همه مردم کشور نمی تواند باشد؟
ـ فکر می کنم بايد با يک نگاه تاريخی به وضعيت قوميت ها و خواسته ها و انتظارات آنها سطح مطالبات را تعيين کرد. حقوقی از آنها پيوسته پايمال شده و حاصل اين دلسردی و سرخوردگی، عدم اطمينانی ست که ريشه در خيلی از وقايع و رويدادها دارد. شايد کمی حق داشته باشند با ترديد جريان را پيگيری کنند.
معتقدم جمع بندی و ترسيم مطالبات بدون حضور و مشارکت قوميت ها، فرهنگ ها و حتی اديان نتيجه مطلوبی نخواهد داشت و چه بسا حرکت در لبه ی تيغ باشد چرا که عدم نگاه کلی و اکتفاء به جمع بندی و برآيند محدود و انحصاری می تواند فردای تحقق مطالبات را تلخ کند و غفلت از اين موضوع به نظر من اشتباه بزرگی ست که عواقب خطرناکی خواهد داشت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016