جمعه 7 اسفند 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اين "فتنه" نمی‌خوابد! الاهه بقراط

کيهان لندن ۲۵ فوريه ۲۰۱۰
www.alefbe.com
www.kayhanlondon.com

در عصر ارتباطات انبوه، رسانه‌ها به اندازه‌ای نقش تعيين‌کننده بازی می‌کنند که اگر خبری بازتاب رسانه‌ای پيدا نکند، گويا اساسا آن «خبر» روی نداده است! اين بزرگترين نقطه ضعف رابطه بين رسانه‌ها و مخاطبان آنهاست. نقطه ضعفی که رژيم‌هايی مانند جمهوری اسلامی از آن بهترين استفاده را می‌برند البته بدون آنکه به يک نکته مهم توجه کنند: می‌توان با بازتاب ندادن يک خبر اين گونه وانمود کرد که اتفاق مربوط به آن خبر اساسا روی نداده است. ليکن از يک سو به کسانی که در آن رويداد حضور داشته‌اند چه می‌توان گفت و از سوی ديگر، چگونه می‌توان به مقابله با پيامد رويدادی رفت که وقوعش انکار شده است؟!



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


فاصله دور
ژورناليسم و سياست در عين اينکه به يکديگر نياز حياتی دارند، گاه با به کار گرفتن ابزار يکديگر، به شدت به يکديگر شبيه می‌شوند به ويژه در آنجا که از جنبه‌های منفی يکديگر الهام می‌گيرند! در جمهوری اسلامی اما اين دو چنان بر هم منطبق می‌شوند که به سختی می‌توان ژورناليسم وابسته و سرسپرده را از سياست حاکم جدا کرد. «انکار» ستون اصلی هر دو است: خبری در رسانه‌ها نيست، پس چيزی هم روی نداده است! جمهوری اسلامی البته فراتر از اين می‌رود: خبری که سياست تنظيم کرده است، در رسانه‌ها غوغا می‌کند، پس حتما روی نيز داده است! اين طنابی است که رژيم‌های خودکامه با آن چنان به چاه خودفريبی فرو می‌روند که لحظات پايان خود را در نمی‌يابند.
در هشت ماه گذشته، دو بار اين خودفريبی به نقطه اوج خود رسيد و هر بار به ترجيع‌بند سخنان «رهبر» و مداحانش تبديل شد: يکی در ۲۲ خرداد و مشارکت ۸۵ درصدی مردم در «انتخابات» و ديگری در ۲۲ بهمن و مشارکت «پنجاه ميليونی» مردم در سالگرد انقلاب شکوهمند اسلامی! يکی در سايه توهم «تغيير» که در سراسر ايران گسترده شده بود و ديگری زير سايه سرنيزه. دومی پيامد ناگزير اولی بود. اگرچه رژيم در هر دو به حضور مردم نياز داشت بدون آنکه اين هر دو نقشی بيش از يک دستاويز برای جنبش اجتماعی‌ای داشته باشد که به اين يا آن شکل خود را بروز می‌دهد، فقط بستگی به اين دارد که تاريخ چه فرصتی را در اختيارش بنهد. اگر آدمها می‌توانستند مسير تاريخ و واکنش‌های اجتماعی را پيش‌بينی کنند و يا آن را به اراده خود تغيير دهند، آنگاه بايد مطمئن می‌بوديم که همه چيز به گونه‌ای ديگر روی می‌داد و نه آن گونه که تا کنون روی داده و تاريخ را ساخته است.
نقش انسان در تغيير و تحولات اجتماعی نه پيشگويی و يا آرزوی تحميل اراده خود بر آن، بلکه ديدن، سنجيدن و تشخيص است. آن هم از دو فاصله: يکی، فاصله‌ای دور که بر مبنای تجربه تاريخی و تطبيقی نسبت به رويدادها می‌بايد داشت. ديگری، فاصله‌ نزديک که همزمان و يا بلافاصله پس از يک رويداد می‌بايست نسبت به آن قرار گرفت. به عنوان نمونه ۲۲ خرداد ۸۸ را در نظر بگيريد. حفظ فاصله دور نسبت به آن از اين نظر لازم بود که بدون آنکه در فضای شور و شادی جوانانی غرق شد که در فرصتی که به آنها داده شده بود تا جمهوری اسلامی يک «انتخابات پرشور و شاداب و با نشاط» برگزار کند، دلی از عزا در آورده و به رقص و پايکوبی می‌پرداختند، هرگز اين حقيقت را فراموش نکرد که اين يک انتخابات غيرآزاد، غيردمکراتيک، با نظارت استصوابی، برای حفظ نظام و توسط نهادهايی صورت می‌گيرد که طی چهار سال گذشته جابجايی‌های گسترده را در سراسر کشور پيش برده‌اند تا دست کم چهار سال ديگر در مقام خود بمانند. به ويژه اگر به سخن مشهور خامنه‌ای مبنی بر ادامه کار اين دولت در چهار سال ديگر و هم چنين مطالب کيهان تهران و تيتر «ملت کار را تمام خواهد کرد» حساسيت مناسب نشان داده می‌شد. تيتر بزرگ کيهان تهران چهار سال پيش از آن در سال ۸۴ و پس از آنکه احمدی‌نژاد از صندوق آرا بيرون آمد چنين بود: ملت کار را تمام کرد!
اين فاصله دور نسبت به رأی‌گيری ۲۲ خرداد از سوی بسياری از تحليل‌گران و ناظران سياسی ايرانی و خارجی رعايت نشد. «شور» انتخاباتی که انتخابات نبود، چشم آنان را نيز کور کرد به طوری که حاضر نبودند از تحليل صددرصدی خود اندکی کوتاه بيايند و حتی فرض کنند که شايد آنچه بشود که به نظر آنان نبايد می‌شد! که شد!

فاصله نزديک
شعار انتخاباتی احمدی‌نژاد در سال ۸۴ «می‌شود و می‌توانيم» بود. از همين رو فاصله نزديک در ۲۲ خرداد ۸۸ بايد بلافاصله از ساعت هشت و نه شب که نخستين نتايج شمارش آرا اعلام گشت، شروع می‌شد. بايد ديده می‌شد که تيتر کيهان تهران هم در سال ۸۴ و هم در سال ۸۸ مبنی بر «تمام کردن کار» جدی بود. بايد ديده می‌شد که خامنه‌ای، اگرچه بلافاصله تکذيب کردند، ولی نه تنها حرف دل بلکه برنامه «تمام کردن کار» از دهانش پريده بود وقتی گفت اين دولت بايد طوری کار کند که انگار چهار سال ديگر هم بر سر کار است.
اگر آن فاصله دور رعايت می‌شد و توهم «تغيير» توسط اين «انتخابات» چنان همه را در خود غرق نمی‌کرد، آنگاه می‌شد دريافت خيزی که سپاه پاسداران برای قبضه کردن منابع سياسی و اقتصادی برداشته بود، کشور را به سويی می‌برد که امروز هيلاری کلينتون، وزير امور خارجه آمريکا، از آن به نام «ديکتاتوری نظامی» ياد می‌کند.
خوب است آنهايی که در همان «انتخابات» سال ۸۴ بلافاصله از حکومت «طالبانی» و «پادگانی» سخن گفتند، کمی در خود و شيوه سياسی خويش بازنگری کنند. سخنی که می‌گفتند، درست بود. نادرستی در اين بود که اين همه را به مثابه تبليغات سياسی و برای رو کم کنی از رقيب استفاده می‌کردند و نه به عنوان يک خطر جدی که کشور را تهديد می‌کند. آنها دچار اين توهم بودند که اين حکومت «طالبانی» و «پادگانی» دمار از روزگار مردم در می‌آورد، بعد فصل «انتخابات» می‌رسد و مردم به جای «طالبان» و «پادگان» به «اصلاح‌طلبان» رأی می‌دهند! همه از کيسه مردم خرج می‌کنند! چرا، چرا نتوانستند ببينند آنها نيامده‌اند که بروند؟! چرا هم در چهار پنج سال گذشته و هم در خرداد ۸۸ به اين نينديشيدند که حکومت «پادگانی» که تمامی منابع سياسی و اقتصادی کشور را در دست خود قبضه کرده است، هرگز حاضر نخواهد شد اين همه را با يک «انتخابات» از دست بدهد و آزاد گذاشتن موسوی و کروبی برای سر دادن شعار «تغيير» تنها برای گرم کردن بازار رأی‌گيری بوده است و نه اينکه آنها «انتخاب» شوند و شعار «تغيير» را تحقق بخشند! بگذريم از اينکه اگر «انتخاب» هم می‌شدند، با اين «رهبر» و اين نهادهای سرسپرده، انسدادشان حتی بيشتر از دوران خاتمی می‌شد! شايد هم به اين خيال بودند که حکومت «پادگانی» خوان يغما را با آنها تقسيم می‌کند.
حکومت «پادگانی» اما با تثبيت دوباره خود در ۲۲ خرداد به حکومت «کودتا» تبديل شد بدون آنکه بتواند واکنش مردم را در برابر نتيجه «انتخابات» پيش‌بينی کند. چرخ تاريخ شتاب گرفت. ورق برگشت. عقده سی ساله فشار و سرکوب به ناگهان دهان باز کرد و به سرعت از «رأی من کو؟» که هيچ معنايی جز «قدرت من کو؟» ندارد، به فرياد «مرگ بر ديکتاتور» تبديل شد.
اين تنها يک تغيير شعار نيست. تغيير کيفيت است. تغيير رهبری است. تغيير مسير خونين و راکد جمهوری اسلامی است. اگر «رأی من کو؟» به اين معنی بود که رأی‌دهندگان که قصد داشتند به قدرت رأی خود شخص ديگری را در رأس قوه مجريه بنشانند، از همين حکومت می‌خواستند رأی آنها را پس بدهد تا يکی از همان‌هايی که از صافی حکومت رد شده است در مقامی قرار بگيرد که «شايد» بتواند به مطالبات آنها پاسخ بگويد، در «مرگ بر ديکتاتور» اما ديگر از اين خبرها نيست. هيچ کدام از آن کانديداها نمی‌توانند در اين شعار با مردم همراهی کنند. کدام ديکتاتور؟ آنها نيز خوب می‌دانند موضوع بر سر شخص احمدی‌نژاد و يا شخص خامنه‌ای نيست. موضوع بر سر استبداد و نظام استبداد دينی است. نظامی که مرجع همه آنها، آيت‌الله خمينی، بنيانش گذاشت.
در اينجا دوباره بايد فاصله را زياد کرد. بايد از همه فاصله گرفت: از نظام، از مردم و از موسوی و کروبی. بايد فاصله گرفت تا ديد تنها نيرويی می‌تواند جامعه را از يک نظام استبدادی رها سازد که خود هيچ گونه وابستگی و دلبستگی به اين نظام استبدادی نداشته باشد. تنها نيرويی می‌تواند مطالبات دمکراتيک جامعه را پاسخ گويد که خود دمکرات باشد. جنبش دمکراسی‌خواهی به رهبران دمکرات نياز دارد. جدايی دين و دولت که به خواست جنبش اجتماعی ايران تبديل شده است تا جايی که نظام دينی را به واکنش واداشته است، به رهبرانی نياز دارد که خود به آن اعتقاد داشته باشند.
بعد دوباره بايد فاصله را نزديک کرد: به نظام، به مردم، به موسوی و کروبی. نظام را ديد که حاضر نيست مطلقا يک گام پس بنهد. مردم را ديد که آزادی را بر بامها فرياد می‌کنند، با کندن تابلوی يک خيابان که بر آن «جمهوری اسلامی» نقش بسته است، هلهله می‌کنند، شعار «رفراندوم» سر می‌دهند، نان و کار می‌خواهند، لحظه‌ای عليه قوانين ضدانسانی، از قانون ضدخانواده تا اعدام، ساکت نمی‌نشينند و آنگاه به دقت به سخنان موسوی و کروبی گوش داد تا دريافت «سران جنبش سبز»
و «راه سبز اميد» تا کجا با نظام و تا کجا با مردم هستند. چه دلايل و انگيزه‌هايی برای ماندن با نظام و چه امکاناتی برای همراهی با مردم دارند و اين دوگانگی را چگونه حل می‌کنند. پاسخ هر چه باشد، حقيقت اين است که با آنها يا بدون آنها، اين «فتنه» نمی‌خوابد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016