دوشنبه 17 اسفند 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

تلاش بيش از ۳۰ سال فعالان جنبش زنان برای احقاق حق مبارک باد! مينو مرتاضی لنگرودی، مدرسه فمينيستی

مينو مرتاضی لنگرودی
روز ۱۶ اسفندماه، مراسمی به‌مناسبت ۸ مارس، روز جهانی زن در تهران برگزار شد. در اين مراسم گروه‌های مختلف فکری جنبش زنان شرکت داشتند. اولين سخنران اين مراسم مينو مرتاضی بود که متن تحريرشده‌ی سخنرانی ايشان در اين مراسم را می‌خوانيد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


به نام خدا، فرا رسيدن روز جهانی زن را خدمت مردم ايران و حضار محترم تبريک عرض می کنم. و تبريکات ويژه ای برای فعالان جنبش زنان دارم. همان ها که پيشتاز طرح و بيان مطالبات حقوقی و انسانی زنان در جامعه بودند و بيش از سی سال است که نهان و آشکار با پرداخت هزينه های فراوان مادی و معنوی از اين روز تريبونی ساخته اند تا زنان و مردان ايران را متوجه وضعيت و موقعيت خويش سازند. تبريک به فعالانی که با پافشاری و پيگيری مجدانه مطالبات زنان را در سطح گسترده ای از جامعه پراکندند.

چنين پيگيری ها و چنان مبارزات و تلاشهايی سبب شد تا مسائل و مشکلات زنان در ايران به سطح مسائل زنانه تقليل پيدا نکند، که ان هم در نوعی مصادره به مطلوب توسط دولت، در روزی به نام روز مادر از زن و دکتر در مقام مادر، به صورت فله ای و با اهدای شاخه ای گل و يا سکه ای خرد از آنان به خاطر زحماتی که می کشند و فداکاريهايی که می کنند قدردانی شود تا سال بعد ...!

امروز و در اين گردهمايی شاهديم که در جريان فعاليت های فعالان جنبش زنان «که به واقع يکی از عمده ترين سهم ها در بستر سازی جنبش مدنی سبز اخير ايران دانسته اند» گروه ها و طيف های بی شماری از زنان از قيد جهل نسبت به وضعيت و موقعيت و هويت خويش رها شده اند و به آگاهی های جنسيتی و حقوقی قابل توجهی دست يافته اند که آنها را در کنار و دوشادوش فعالان جنبش زنان برای کسب مطالبات زنان قرار داده است. از اين رو با استفاده از فرصتی که اين روز در اختيارم گذاشته است. با زنان فرهيخته و انديشمند ايرانی و به ويژه با فعالان نخبه جنبش زنان سخنی کوتاه دارم و قطعاً مخاطب اين سخن و پيشنهاد تنها زنان نيستند بلکه مردان نخبه و فرهيخته را نيز دربر می گيرد.

نکته ای که می خواهم توجهتان را جلب کنم و خدمتتان عرض می کنم اين است شايد برای يک يا دو نسل پيش تر از ما عدم وجود موضوعات نو در آثار و انديشه های زنان که بتوانند خود را در توليد علم وخلق فناوری همدوش و برابر با مردان نشان دهد مشکل عمده و بزرگی محسوب می شد.

اما امروزه با پيشرفت چشمگير فناوری و حسابگری فوق تصور نظام سرمايه و سود ،اختراعات و اکتشافات علمی از محدوده های تبعيضات جنسيتی و تفاوتهای بيولوژيک عبور کرده اند که اين عبور باعث شد زنان بتوانند برخی مفاهيم بکرعلمی وفلسفی را در آثار و انديشه هايشان بروز دهند که به آنان اجازه داده تا بتوانند پايه گذار جهان بينی نوينی شوند و هستی شناسی انسانی را ابعاد گسترده تری ببخشند که نمونه هايش را در فلسفه و نگرش فمينيستی در اکولوژی، زبان شناسی، تاريخ و الهيات فمينيستی می توانيم مشاهده کنيم. اما به نظر من مشکل عمده ای که همچنان در نظام انديشگی زنان وجود دارد که خود را در آثار آنان نمايش می دهد، اين است که زنان نيز چون مردان هنوز نتوانسته اند مبانی تفکر خود را از چارچوب معنای اعتباری «خصوصيات ذاتی» و تفاوتهای بيولوژيک رها سازند. اين يعنی چه؟ يعنی اين که می خواهم بگويم زنان نتوانسته اند خود را از قيد معانی مردانه حاکم بر مفاهيم کهن (که براساس خصوصيات ذاتی وتفاتهای بيولوژيک و تقسيم جهان به دو دنيای مردانه و زنانه و سلطه فرادستانه مردانه بر زن و جهان، اعتبار می يابند) برهانند و از دريچه چشم انسان به اين مفاهيم بنگرند و برای آنها معانی بکر و تازه ای متناسب با وضعيت و موقعيت فعلی انسان در جهان پيدا کنند. تا بتوانند بر پايه آن معانی در نظام هستی شناسی و معرفتی تبعيض آميز و مسلط مردانه در جهان تغييرات ژرف تری به نفع انسان ايجاد نمايند.هر چند تا زمانی که مفاهيم کهنی چون قدرت، سياست، حکومت، سرمايه، دموکراسی، عدالت، عقل، آزادی، و ... حتی عشق در چارچوب برداشت های مردانه و تحت سيطره «خصوصيات ذاتی» تفکر و تاريخ مذکر قرار دارند،چه بسا زنان ناگزير از اين باشند که در واکنش نسبت به نظام سلطه مردانه بر خصوصيات ذاتی وويژگی های زنان تاکيد کنند.من معتقدم شايسته تر انستکه زنان رفتار واکنشی را تبديل به کنشی اگاهانه وموثر در سرنوشت بشر نمايند.

مثلاً تعريف مردان از مفهوم دموکراسی؛ برابری و برادری است. بديهی است وقتی مردان با شوريدن عليه نظام کهن توانسته اند خود را از سلطه حاکميت مطلق پادشاهان و فرمانروايی کليسائيان که خود را ذاتاً متفاوت و برتر از ديگران می پنداشتند رها سازند و دوران نوينی را پديد آورند که ظاهراً در آن رابطه فرماندهی و فرمانبری به صورت خصوصيات ذاتی و ازلی ابدی از ميان برداشته شده باشد. تعريف شان از مفهوم دموکراسی، برابری محدود به رابطه برادران می باشد. آنها هرگز معنای دموکراسی را تا آنجا گسترش نداد ه ند که نظام حاکميت مردانه و تمکين و فرمانبری زنان در جهان را ابطال سازد.

از اين رو تا وقتی زنان نتوانند مفاهيمی چون دموکراسی، قدرت، سياست، عدالت، آزادی، مدنيت، حکومت و حتی عشق را از معنای اعتباری که براساس تفاوتهای بيولوژيک و خصوصيات ذاتی به آنها بخشيده می شود، رها سازند، و به آنها معانی نوينی خارج از چارچوب خصوصيات ذاتی، «معانی انسانی و فرا جنسيتی» ببخشند، نمی توانندبه تحقق برابری اميدوار باشند. اين مفاهيم تا وقتی در محدوده های جنسيتی حبس باشند حتی اگر براساس خصوصيات ذاتی زنانه بازتعريف شوندمی توانند بازتوليد کننده ی تبعيض، بی عدالتی، سلطه، فريب و خشونت و خدعه شوند. معانی اعتباری با استناد به خصوصيات ذاتی به جای تکيه به ابعاد گسترده درک و شعور انسانی بر ويژگی های جنسيتی و تفاوتهای جنسی بنا ميشوند . که چون تکيه گاه های لق قابليت اتکا برای انسان توسعه يافته ندارند. زيرا معانی اعتباری با استناد به خصوصيات جنسی و جنسيتی ذاتی می توانند در فرايند اجتماعی شدن ودر اعماق مبانی فکری و نظام انديشگی دختربچه و پسربچه نگرش تبعيض آميز و نابرابر را وارد سازند.

و جامعه را متقاعد کنند که مردان به استناد خصوصيات ذاتی شان از زنان قوی تر،عاقل تر، فلذا برترند و زنان به استناد خصوصيات ذاتی شان از مردان عاطفی تر، ضعيف تر و فرودست ترند.

همچنانکه شاهان و اربابان کليسا و موبدان دوران کهن در توجيه قدرت مطلقه و برتری و سلطه خويش در رابطه با مردم که رعايا و بردگان خطايشان می کردند به خصوصيات و برتری ذاتی خويش استناد می جستند. جنسيت بخشيدن به مفاهيم براساس خصوصيات ذاتی به تحکيم هر چه بيشتر نگرش و جهان بينی می پردازد که در آن بردگی و فرودستی و تبعيض ميان بی قدرتان به ويژه زنان دائماً در اشکال جديد و ابعاد پيچيده تر بازتوليد می گردد.

از اين رو من باور دارم و پيشنهاد می کنم که زنان و مردان انديشمند همت خويش را مصروف بخشيدن معانی انسانی فارغ از روابط سلطه و کليشه های خصوصيات ذاتی مردانه و زنانه به مفاهيم کهن کنند تا بتوانند بينش و نگرشی فراجنسيتی پديد آورند که انسانها بتوانند از دريچه آن به خويش و روابط انسانی خويش بنگرند و راه های نويی برايآينده ای روشن جستجو کنند. بديهی است براساس قاعده ای که می گويد هيچ چيز از هيچ زاده نمی شود دستيابی به چنان بينش ونگرشی محتاج مرور دقيق، موشکافانه و نقادانه تاريخ، فرهنگ و سنت های حاکم برماست.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016