گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
28 اسفند» روحانيت شيعه در "سال سبزی" که گذشت، مجید محمدی، راديو فردا26 اسفند» ققنوس "جنبش سبز" از خاکسترهای چهارشنبهسوری سر برآورد، مجيد محمدی، راديو فردا 18 اسفند» برچسبزنی و اتهام: مهمترين توليد ماشين سرکوب، مجيد محمدی، راديو فردا 14 اسفند» بدفهمیها در مواجهه با ماجرای اتمی ايران، مجيد محمدی، راديو فردا 5 اسفند» هشت تحليل غلط؛ پيش و پس از انتخابات رياست جمهوری، مجيد محمدی، راديو فردا
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ادبیات جنبش سبز: شعارها، شعرها و قطعات، مجید محمدی، راديو فرداهنر و ادبیات جنبش سبز پس از حدود نه ماه که از ابتدای آن می گذرد همچنان سرزنده و پویاست. لحظهها و احساسات و عواطف و حیرتهای به جای مانده از رخدادها و برنامههای جنبش و سرکوب حکومتی آن قدر قدرتمند و تاثیر گذار بودهاند که حتی پس از سال ها بیان آنها در قالبهای مختلف هنری به جامعه عرضه خواهند شد. در این میان ملتی که با ادبیات و کلام زندگی کرده و تاریخ فرهنگ آن مملو از انواع شعر و نثر است از این قالب برای بیان ما فی الضمیرش بهره گرفته و خواهد گرفت. ادبیات جنبش سبز تا کنون در کدام مسیرها حرکت کرده و دستاوردهای آن چه بوده است؟ طنز سیاسی فضای سیاسی در دوران حکومت احمدی نژاد با حاکمیت تامه دروغ، تقلب، سرقت علمی و فنی، چپاول، لات بازی، پرده پوشی و فریبکاری مسئولان حکومتی از دورههای پیشین در جمهوری اسلامی فاصله گرفت و بسیاری از نویسندگان و حتی شاعران برای تبیین فضا چارهای بجز تمسک به طنز نداشتند. در دوره انتخابات با عرضه بیش از پیش مشخصات حاکمان به مردم این فضا غلبه بیشتری یافت و نویسندگان در داخل و خارج طنز سیاسی را به بخشی از فرهنگ سیاسی تبدیل کردند تا آنجا که گاه یک صفحه روزنامه های اصلاح طلب مثل اعتماد ملی با مطالب طنز پر می شد. این نوشتهها با شلیک مستقیم به اصل موضوع، موجز، با نثری روان و عامه فهم، همراه با زهر خند و تلخ خند بودند. طنز سیاسی عامه پسند گاه در قالب شعر ریخته شده یا همراه با موسیقی فولکلور ایرانی عرضه شده است. قطعه "دمتا بذار رو کولت" که در قالب موسیقی محلی عرضه شد و اشعار فکاهی "دکتر خیالی" و "محمود آبروت رفت" که در دوران انتخابات عرضه شدند نمونههایی قابل توجه در فرهنگ عامه هستند. داستان و قطعات کوتاه هنوز فرصت رمان نویسی برای سبزها فراهم نشده است اما صدها قطعه کوتاه ادبی، خاطره و داستان کوتاه توسط آنها به رشته تحریر در آمده است. این قطعات عمدتا روزهای آتش و خون، روزهای همبستگی و همصدایی، و روزهای سرکوب و خشونت را روایت می کنند. این قطعات آنچه را در فیلم های کوتاه سل فونها به طور گذرا دیدهایم با جزئیات بیشتر در برابرمان قرار می دهند. برخی از این قطعات و داستانهای کوتاه تجربههای زندان و شکنجه و تجاوز را باز می نمایانند. از ماندگارترین قطعات روزهای پس از انتخابات قطعهای بود با صدای دختر جوانی که به هنگام شب در اوج احساس تنهایی از صدای الله اکبر مردم سخن می گوید. متن با اعلام زمان گفتار آغاز می شود: "جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸" روز قبل از تظاهرات مردم در ۳۰ خرداد علی رغم تهدیدات ولی فقیه در نماز جمعه، و همه می دانند که رژیم خون خواهد ریخت. صدای پس زمینه، الله اکبر بالای پشت بامهاست. اکثر جملات با "اینجا کجاست" آغاز می شود، مثل این که "اینجا کجاست که مردم فقط دارند خدا رو صدا می زنند، ... اینجا کجاست که کسی مارو یاری نمی کنه، ... " در میانه قطعه، صدای راوی می شکند و گریه آغاز می شود. پس از چند لحظه صدای تیر اندازی نیز به صدای الله اکبر اضافه می شود. و در نهایت پاسخ به سوال مکرر "اینجا کجاست؟" آن است که "اینجا ایرانه، سرزمین من و توئه." نامه های عاشقانه زنان زندانیان سیاسی را نیز که در تاریخ ادبیات سیاسی ایران کم نظیر است می توان در مقوله نثر یا قطعات ادبی جنبش سبز مقوله بندی کرد. در این نامهها تابوی اظهار عشق و بیان احساسات که در میان نیروهای مذهبی همواره غلبه داشته به کناری رفته و عباراتی مثل "دوستت دارم" خود نمایی می کنند. شعارها شعارها که همان اشعار تک بیتی و کوتاه هستند نیز در مقوله شعر جای می گیرند. شعارها که افشاگر دروغها، تقلبها، فریبکاریها و جنایات حکومت بودند یا مطالبات را عرضه می کردند به رسانهای موثر در برابر رسانههای انحصاری دولتی تبدیل شدند و بر تراکتها، اسکناسها و دیوارهای خیابانها نقش بستند. شعارها که توسط مردم عادی ساخته و پرداخته شدند نمونه اعلای هنر مردمی یا هنر عامه به شمار می آیند. شعارها به خوبی در برابر تبلیغات رژیم به مقابله برمی خاستند. شعارها رهبری را هدف قرار می دادند (مثل "ما اهل کوفه نیستیم، حسین تنها بماند" در برابر شعار ولایتگرایان که این شعار را برای علی خامنهای می دادند)، حقوق نقض شده را مطالبه می کردند (رای منو پس بده)، علیه استبداد موضع می گرفتند (مرگ بر دیکتاتور، چه شاه باشه چه دکتر)، با طنز به نقد حکومت می پرداختند (هاله ی نور را دیده، رأی ما را ندیده)، به تحقیر حکومت پاسخ می دادند (خس و خاشاک توئی/ دشمن این خاک توئی)، تداوم جنبش را اعلام می کردند (تا خون در رگ ماست، این کار هر شب ماست)، رهبری و خانواده وی را به خاطر جنایات و امیالش خطاب قرار می دهند (مجتبى بميرى، رهبرى را نبينى)، به توهینهای بسیجیها پاسخ می دادند (بسیجی بی غیرت، دشمن خون ملت)، از بسیج یا روحانیت حکومتی موجود سلب مشروعیت می کردند (بسیجی واقعی، همت بود و باکری) و شهدای جنبش را گرامی می داشتند (ندای ما نمرده، ولایته که مرده). شعر شعر فارسی همواره محملی برای بیان نمادین اعتراض در شرایط استبدادی بوده و همه جنبشهای اجتماعی از عصر مشروطیت تا جنبش سبز شعر خاص خود را داشتهاند. در ماههای پس از انتخابات صدها شعر در قالب های مختلف مثل مثنوی و قصیده و دو بیتی به جامعه عرضه شدند. علی رغم سبقت موسیقی و فیلم در برابر شعر در هنر و ادبیات معاصر ایران، شعر همچنان یکی از فرمهای موثر ارتباطی در ایران است. مضامین اصلی در اشعار دوره اوج جنبش ابزار واقع شدن دین، اصرار بر حقوق مردم از جمله حق رای و آزادی (صدیقه وسمقی)، صلح طلبی و مهرورزی (موعود ما، فاطمه راکعی)، خودکامگی مذهبی (فقیه خوشگله، محسن نامجو) و بر باد رفتن دین توسط حکومت دینی (سجاده، فرش عنف و تجاوز، سیمین بهبهانی) هستند. بسیاری از اشعار این دوره به زندانیان سیاسی تقدیم شدهاند. فضای ارعاب باعث شد که بسیاری از اشعار بدون نام عرضه شوند. مجموعهها و گاهنامههای ادبی (مثل غریو) مجموعهای از این نوع اشعار را در دنیای مجازی عرضه کردهاند. ذیلا انواع شعر سبز را با نمونه هایی عرضه می کنم: سجاده فرش عنف و تجاوز، ای داعیان شرع خدا را! یک نمونه دیگر از مرثیه سبز، شعر محمد رضا عالی پیام است که ظاهرا در یک انجمن شعر در ایران قرائت شده است. وی با توصیف مردم به صورت ساقههای درخت میهن، سبزها را نشانه رویش این درخت گرفته و استبداد را عنصری ضد طبیعت معرفی می کند که کارش کندن این برگهای سبز است: "ناله پر شرار مرغ سحر، معنیاش ارتداد و بی دینی است ساقههایی که سبز تر بودند، سرخ گشته به خاک غلتیدند حماسه. ایستادگی و استقامت، و شجاعت و جوانمردی از مولفههایی هستند که در اشعار حماسی ایران به چشم می خورند. شاعران ایرانی معاصر با الهام از شرایط پر التهاب و جنگ حکومت علیه معترضان به این نوع شعر برای وصف حال زمانه تمسک کردهاند. یک نمونه از این نوع شعر، شعری از فاطمه راکعی برای زنان شهید جنبش سبز با عنوان "حماسه وطن من" است: حماسه است، حماسه، حماسه در وطن من چه می کنند پلیدان، به خاک پاک من، ایران؟ بگو به تیر زنندم به سر، ز پا فکنندم از این حماسه اگر چه به لکنتاند قلمها چه راه بکر بلندی! چه عزتی است خدایا! چراغ راه دلیران! ز تیغ و دشنه دیوان شعر حماسی تا آن حد در فرهنگ سیاسی جنبش سبز اهمیت یافت که یکی از اتهامات بهمن احمدی امویی، روزنامهنگار و کنشگر اجتماعی، استفاده از شعر حماسی فردوسی در سایت خرداد نو بوده است. از نگاه قاضی انتشار شعرحماسی فردوسی جهت تهییج و تحریک مردم به اغتشاش و تبلیغ علیه نظام بوده است. در سایت کزبور قطعهای از شعر فردوسی تحت عنوان «حال ما از زبان حکیم ابولقاسم فردوسی بود: بر یزید خون از پی خواسته / شود روزگار مهان کاسته/ همانا که آمد شما را خبر / که ما را چه آمد ز اختر به سر." هجویه. نمونههای هجویه نیز در اشعار جنبش سبز بیشمارند. یکی از نمونههای جالب آن با اسم مستعار "جهان آزاد" منتشر شده و احمدی نژاد را خطاب قرار می دهد. این شعر به بسیاری از موضوعات مطرح در جامعه پیرامون احمدی نژاد با زبانی فاخر اشاره می کند. بی آبرو و لاف زنی؛ احمدی نژاد ای نام مستعار تو " تير خلاص زن " گر اصل مرشد تو به تمساح می رسد گر رهبر تو تالی حجاج يوسف است در بيت گاو بازی آن رهبر عليل آسيمه سار و خيره به هر سوی می دوی از جاهلان سفله فراز آوريده ای در شهر ؛ جمله را به شراکت گرفته ای انبوهه ی رذالت و انبانه ی فساد از مکر و از رذيلت تو خلق در شگفت نوع بشر بياد ندارد به سان تو صورت مپرس؛ غبطه بوزينگان هند با هاله عظيم بلاهت به گرد خويش برگ هزار شعبده داری در آستين پوشانده ای به هيکل منحوس خويشتن وقتی که صحبت از خس و خاشاک می کنی بگذار تا به گوش تو خوانم دوباره باز کشتار بی دريغ؛ ترا چاره ساز نيست هر لحظه در طراوت اين دشت می دمد در خاک سرخ خون " ندا " جلوه می کند اين شعر بازتاب صدای" ترانه" هاست آه ای نماد واره اسلام راستين بس دور نيست ساعت سعدی که دست خلق هجویهای دیگر با الهام از شعر "اهل کاشانم" اثر سهراب سپری از شاعری ناشناس به دوستداران شعر فارسی عرضه شده است. اهل گرمسارم اهل گرمسارم من مسلمانم اهل گرمسارم *** تنوع و خلاقیتهای مشهود در ادبیات جنبش اعتراضی نمایانگر عمق این جنبش در جامعه و فرهنگ ایرانی است. همچنین انواع این فرمهای ادبی نمایانگر انواع واکنشهای فعالان جنبش در برابر رفتارهای رژیم هستند: مرثیه برای بر خاک افتادگان، هجویه برای رهبران رژیم، و حماسه برای فعالان جنبش. آنجا که پیامهای کوتاه باید داده می شده شعارها خلق شدهاند و آنجا که ماجرایی باید روایت می شده، از قالب داستان کوتاه استفاده شده است. چنین جنبشی با چنین ظرفیتی یک روزه خلق نشده است تا یک روزه از دنیا برود. Copyright: gooya.com 2016
|