سه شنبه 31 فروردین 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

صبا واصفی: هيچ دليل قانونی برای اخراج من از دانشگاه وجود ندارد، هيچ توضيحی هم به من ندادند، گفت‌وگو با صبا واصفی، کمپين بين‌المللی حقوق بشر


صبا واصفی

صبا واصفی، استاد پيشين دانشگاه شهيد بهشتی، فعال حقوق بشر و جنبش زنان از جمله اساتيدی که در ماه های اخير و در پی روند جاری اخراج اساتيد از دانشگاه پاکسازی و از تدريس در دانشگاه محروم شده است در گفت وگو با کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران گفت که هيچ گونه دليل قانونی برای اين اخراج وجود ندارد و بر اساس آيين نامه های موجود برای فعاليت های علمی و پژوهشی در دانشگاه نيز توضيحی به وی ارائه نشده است.طی روزهای آينده روند اخراج اساتيد دانشگاه به دليل رويکردهای سياسی و اجتماعی آنها شدت گرفته است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


در نخستين روزهای بازگشايی دانشگاه ها در سال جديد نيز دو تن از اساتيد دانشگاه علم و صنعت در پی روند جاری اخراج پرسنل علمی دانشگاهی که دارای انديشه های متفاوت از دولت هستند و يا از دانشجويان در جريان اعتراضات دانشجويی حمايت کرده اند، حکم کتبی اخراج خود را دريافت کرده اند. ارون رودز، سخنگوی کمپين بين المللی حقوق بشر در بيانيه ای که از سوی کمپين صادر شده است اين رفتار غيرقانونی با اساتيد مستقل دانشگاه ها را توهين به حقوق بشر آنها و آزادی علمی دانست و تاکيد کرد که اين سياست ها منجر به سياسی و بی ارزش شدن دانشگاه هايی می شود که مايه غرور ملی و مورد تحسين متفکرين جهانی هستند. صبا واصفی در گفتگويی با کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران جنبه های ديگری از اين شيوه برخورد غيرقانونی اساتيد دانشگاه را تشريح کرده است:

کمپين: همزمان با افزايش فشارهای سياسی از سوی دولت بر دانشگاه ها و پس از برخوردهايی نظير محروميت از تحصيل دانشجويان چندی پيش اعلام شد که شما از تدريس در دانشگاه محروم شده ايد. دلايل اصلی اين اخراج را چه عنوان کردند؟
دليل روشنی را مطرح نکردند، ولی با ۴ بار اخطاری که پيش تر دريافت کرده بودم، چنين اتفاقی دور از ذهن نبود. می پرسيدند چرا شما در صحبت هايتان از واژه های اعدام، زن، قربانی و حقوق بشر استفاده می کنيد.با وجود آن که سعی کردم از واژه های جايگزين؛ مثل قصاص، مادر و حقوق شهروندی و… استفاده کنم، ولی ظاهرا نتوانستم توفيقی حاصل کنم؛ در حالی که برنامه ترم آينده به من ابلاغ شده بود، مقامات دانشگاه از پذيرش من معذور شدند!

کمپين: آيا شما با مقامات دانشگاه تماسی مبنی بر لغو محروميت از تدريس خود داشته ايد و پيگيری های احتمالی نتيجه ای داشته است يا خير؟
نه آن ها تماس گرفتند و گفتند حتی برای تحويل دادن نمره ها در دانشگاه حضور پيدا نکنم. در يکی از تماس های تلفنی که از سوی دانشگاه با من گرفته شد، پرسيدم دانشگاه تسويه حساب معنوی اش را کرد، پس کی قصد تسويه حساب مادی با ما را دارد؟ و گفته شد دانشگاه بودجه ندارد، هنوز حق التدريس ها آماده نيست؛ به هر روی در حالی که سه ترم حق التدريس طلب داشتم برگه ها توسط راننده ی محترم دانشگاه به سر منزل مقصود برده شد. اين آخرين تماس با دانشگاه بود.

کمپين: اين رفتار مسئولان دانشگاهی را چگونه تحليل می کنيد؟ شما سومين فعال جنبش زنان هستيد که از کار اخراج می شويد. آيا اخراج خود را به فعاليت های اجتماعی در جنبش زنان نيز مرتبط می دانيد؟
اين برخورد، تنها حاصل تنگ نظری و خصومت های فردی نبوده و تکرار آن در آينده نيز، که از هم اکنون ناگزير می نمايد، نخواهد بود؛ چنان که در انقلاب فرهنگی نخستين هم، تصور می کردند، با حذف فيزيکی دگرانديشان و ابزار کار و تفکرشان؛ از کتاب، رساله، تا حزب، سازمان و تشکل های صنفی و سياسی، راه بر انديشه ی نو، علم انديشی و در نتيجه دگرانديشی خواهند بست، اما اعتراضات و اعتصابات و خيزش دوباره ی مردم ايران، بيان گر اين نکته است که نتيجه گيری شان از تاريخ و عمل کرد تاريخی، ناصواب و در کل خطای محض است؛ چرا که نسل به پا خاسته ی کنونی، نسل انقلاب است و حاصل و کارکرد خود ايشان در طول يک چهارم قرن. آن ها، طی محاسبات و بررسی های خلق الساعه به اين نتيجه رسيده اند، بايد اساس و ريشه رشد دگرانديشی از جامعه ايران حذف و نابود شود؛ چنان که در سراسر سال گذشته، شاهد و ناظر اعتراضات مقامات از سيستم آموزشی، کتب درسی و مسائل مورد بحث رشته های گوناگون دانشگاهی، به ويژه رشته های علوم انسانی بوده ايم. متأسفانه دست اندرکاران معلول را ديده و در چاره جويی آن چنين نتيجه گيری کرده اند که دانشگاه هم چنان که از بدو تاسيس، به سنگری برای نوخواهی، نوجويی و تفکر آزاد شکل گرفته بود که سرتاسر عصر پهلوی روی آرامش نديد، هم چنان برجايگاه خويش ايستاده و حقوق انسانی خود را طلب می کند. به ناچار تيشه را بر ريشه اين خواست و پافشاری برای آن، به دست گرفته اند. سانسور، مميزی، پاک سازی، گزينش؛ همه و همه بيان يک چيز است و آن چيزی است که حق خواهی و عدالت اجتماعی که ريشه در فلسفه ی علمی با پايگاه علمی دارد، بايد از بيخ و بن برچيده شود. از اين رو شاهد اخراج ها، تسويه ها و زندان های گوناگون در سطوح مختلف می شويم. اين عمل کرد، تنها دگرانديش مدرن و خواهان مدرنيته را، در برنمی گيرد؛ بلکه هر روز عمق بيش تری يافته، نيروهای مذهبی دمواکرات را هم شامل می شود و در اين ميان منابع اصلی و ماخذ تحقيقی در علوم انسانی، ايران هزار و چند صد ساله ی اسلامی نيز از گزند سانسور مصون نماندند؛ اهل تاريخ وادب از پاک سازی تاريخ طبری به خوبی آگاه اند.
وقتی نظمی بر هم می خورد بالاخره منافع عده ای به خطر می افتد و آن ها برای حفظ قلمروی خود دست به اقداماتی می زنند مسولان دانشگاه هم از اين قاعده مبرا نبودند و بارها متذکر شدند که به مسائل شخصی دانشجويان دخالت نکنم و از برداشت های شخصی ام در ارتباط با متون ادبی صحبت نکنم اما نتوانستم نسبت به انسان هايی که در زير چرخ دنده های قوانين بدوی له می شوند بی تفاوت باشم. گفتن از اين که ضرورت دارد نهادهای قانونی و سياسی ما ديدگاه های آندروژنی و انسان مدار را بپذيرند، گويا به مذاق هم کارانم خوش نيامد.

کمپين: کامران دانشجو وزير علوم تحقيقات و فناوری اعلام کرد که “به وجود برخی اساتيد که گرايش ها و برخوردهای آنان منطبق با نظام جمهوری اسلامی نباشد نياز نداريم”. اين گفته ی وزير علوم را چگونه تفسير می کنيد؟ آيا اجرای چنين سياستی را در راستای يک انقلاب فرهنگی ديگر می بينيد؟
اين افراد بنا به ذات و بنياد فکری شان، ناگزير از تسويه های پی در پی و بی امان هستند و در آينده نيز خواهند بود. حال، اسم آنرا پاکسازی، گزينش يا انقلاب بگذاريم، فرق چندانی در ماهيت امر ايجاد نمی کند، اما دليل اين که چرا يک نهاد برآمده از انقلاب مردمی ايران، به چنين بليه ای گرفتار آمده است را بايد در اخلاق و سرشت اين افراد و همين طورمقابله کردن يا تسويه حسابشان با نوانديشان و بی اعتنايی به حقوق برحق مردم وعدالت اجتماعی جست؛ چرا که حکومت ايران، خواسته های انقلابی مردم را به کلی از ياد برده است.

کمپين: بعد از اخراج از دانشگاه مشغول چه فعاليتی هستيد؟
مثل گذشته داستان کودک ترجمه می کنم و کارهای پژوهشی ام را هم همچنان ادامه می دهم.

کمپين: در حوزه ی زنان چه فعاليت هايی انجام می دهيد؟
به همراه چند تن ديگر از دوستانم مشغول ترجمه ی دايره المعارف ادبيات فمينسيتی هستم. فعاليت هايم را در حوزه ی اعدام کودکان و زنان ادامه می دهم، اما اين روزها تمرکزم بيش تر معطوف است بر روی “لايحه ی حمايت از خانواده” که به نظرم “لايحه ی حمايت از واپس نگری و تحجر”، “لايحه ی حمايت از داشتن تعدد شرکای جنسی” است.

زمينه خبر:
صبا واصفی، استاد دانشگاه شهيد بهشتی، از تاريخ ۳۰ ديماه ۱۳۸۸ به همراه دکتر مرتضی مردی ها از متخصصين برجسته فلسفه سياسی در ايران از دانشگاه اخراج شدند. واصفی، محقق، فعال حقوق بشر و از پرسنل علمی دانشگاه شهيد بهشتی و سومين زن از فعالان جنبش زنان است که در چند ماه گذشته از کار برکنار شده است. تاکنون ۲۳ نفر از پرسنل برجسته علمی دپارتمان اقتصادی دانشگاه علامه طباطبايی به دستور واحد اداری دانشگاه وادار به بازنشستگی شده اند.
اين اخراج ها در نوع خود از اولين اخراج ها پس از سخنان کامران دانشجو؛ وزير علوم، تحقيقات و فن آوری است که در تاريخ ۱۳ اسفند ماه ۱۳۸۸ ايراد شد، و در آن، وزير علوم اعلام کرده بود که پرسنل علمی که با “نظام همسو” نيستند و ” التزام عملی به ولايت فقيه” ندارند، اخراج خواهند شد. دانشجو در اظهارات خود گفته بود:”ما به دانشگاهيانی که تمايلات و فعاليت هايشان با نظام جمهوری اسلامی همسو نيست نيازی نداريم.” اين اظهارات از جمله صريح ترين گفته هايی است که دانشگاهيان را از مشاغلشان بخاطر عقايد سياسی آنها محروم می کند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016