شنبه 11 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

تب زندان، قرص‌های آرامش‌بخش و وضعيت نامطلوب بهداشتی زندان‌ها درگفت وگو با علی کانطوری، کمپين بين المللی حقوق بشر

علی کانطوری، فعال حقوق بشر، که چندين ماه بازداشت در بندهای امنيتی زندان های اوين و قزل حصار کرج را تجربه کرده در گفتگويی با کمپين بين المللی حقوق بشر وضعيت رسيدگی های بهداشتی و پزشکی و نيز ميزان انطباق شرايط اين بازداشتگاه ها با استانداردهای قانونی به تصوير کشيده است. او با تعريف پديده ای به نام «تب زندان» به کمپين گفت که در زندان قزل حصار در پاسخ به درخواست رسيدگی پزشکی زندانی بيماری که دچار تب ولرز شديد شده بود (تب زندان) ونيامزند انتقال سريع به بهداری بود به انتقال سريع به بهداری نياز داشت، بايد مدت های مديدی منتظر می مانديم تا نوبت سالن برسد.

علی کانطوری دی‌ماه سال ۸۶، نزديک محل سکونتش در قزوين بازداشت و به بند ۲۰۹ اوين و سپس زندان قزل‌حصار منتقل شد. او پس از تحمل پنج ماه زندان، در خردادماه سال ۸۷ با قرار وثيقه ۱۵۰ ميليون تومانی از زندان آزاد شد. پيشتر نيز دادگاه انقلاب سنندج به اتهام تبليغ و تبانی عليه نظام و اقدام عليه امنيت ملی وی را به ۳۲ ماه حبس محکوم کرده بود. او اين حکم را در شرايطی دريافت کرد که در دادگاه رسيدگی ديگری به ۱۵ سال حبس تعزيری محکوم شد و اين حکم روز ۴ اسفندماه به وکيلش ابلاغ شد. کانطوری هم اکنون در ترکيه دوران پناهجويی را سپری می کند. گفتگوی او با کمپين بين المللی حقوق بشر را در ادامه می خوانيد:

مهمترين مشکلات بهداشتی در زندان را چه ديديد؟ صدمه حاصل ناشی از شرايط زندان است يا رفتاربازجويان ويا زندانبانان با زندانيان؟



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


در بند ۲۰۹ زندان اوين بيشتر از آن که مشکل عدم دسترسی پزشکی باشد بهداشت روانی زندانيان است که نمود بيشتری دارد. من چند بار دچار مشکل شدم چه از نظر اعصاب و روان و چه از نظر جسمی، تقاضای پزشک که دادم، به فاصله يک يا دو روز رسيدگی کردند. اما در اين بند دچار هر مريضی که باشيد سريع قرص آرام بخش ميدهند و می گويند مشکل به اعصاب مربوط است و به اين شکل نيست که يک درمان خيلی منسجم و خوب قرار بگيريد. اما چيزی که بيشتر نمود دارد عدم بهداشت روانی است. به عنوان مثال وقتی فرد تحت بازجويی است و بايد زير فشار بازجوها چيزی را بنويسی که مورد نظر آنهاست باعث می شود که بهداشت روانی مختل شود. کاری که بازجو ها در آن تخصص دارند. به عنوان مثال می توانم فرهادحاج ميرزايی را اسم ببرم که من چند روز با ايشان هم سلول بودم او تحت شکنجه شديد قرار گرفته بود و نمی توانست بخوابد. زير دنده هايش به شدت درد می کرد و تقاضای پزشک کرديم که به وضع او رسيدگی کند. در نهايت يک قرص مسکن استامينوفن و يا ايپوپروفن به ايشان دادند و گفتند که کاری نمی توانيم بکنيم. اين به دليل ضرباتی است که وارد شده.

وضعيت بهداشت جسمی چگونه است؟ مثلا وقتی در زندان به قرنطينه برده می شويد؟
بعد از اين که دوران بازداشت من در بند ۲۰۹ تمام شد و مرا به قرنطينه زندان اوين منتقل کردند متوجه شدم که به لحاظ بهداشتی مشکل زيادی دارد. اولا که چون قرنطينه است و زندانيان را در اين محل تقسيم می کنند نه پتوی جديدی داده می شود، نه رسيدگی خاصی می کنند. انسجام زيادی ندارد و بندهای زندانيان مشخص نيست و مرتبا در حال آمدن و رفتن هستند. بعد از اين قرنطينه به قزل حصار منتقل شدم دو روز اول را در قرنطينه ی اين زندان سپری کردم. وقتی وارد بند شدم شرايط کاملا فرق کرد. اتاق هايی با ابعاد کوچک و جمعيت بالا هست که همه به هم چسبيده هستند و ۱۴ اتاق در يک رديف و قسمت پشت اين رديف هم ۱۴ اتاق قرار دارند. در مجموع ۲۸ اتاق در هر سالن بند عمومی قزل حصار وجود دارد. وقتی يک بيماری ساده باشد به راحتی همه را مبتلا می کند. يا وقتی يک نفر سرماخوردگی پيدا کند به همه ساکنان بند منتقل می شود.

آيا تجربه ای از بيماری در زندان داشتيد؟ برخورد مسئولان بازداشتگاه و يا بهداری زندان چطور بود؟
من دو سه روز که از ورودم گذشت دچار تب و لرز شديد شدم و تقاضا کردم مرا به بهداری ببرند. مسئول بند که از زندانيان بود دوست داشت مرا به بهداری ببرد اما می گفت نوبت سالن ما امروز نيست و شما بايد سه چهار روز صبر کنيد تا نوبت سالن ما برسد. من چند روزی صبر کردم و از تب و لرز رنج می بردم تا اين که مرا پيش پزشک بردند. در اينطور مواقع وقتی درخواست رسيدگی پزشکی می داديم می گفتند چيزی نيست! تب زندان است. تجربه ديگر زمانی بود که مبتلا به آسم شدم. حدود يک ماه و نيم سرفه شديد داشتم طوری که هم خودم اذيت می شدم و هم سايرين خواب نداشتند. جايی که می رفتيم مثل قرنطينه نبود. چه روی زمين و چه روی تخت ها هر پتويی که بود بايد استفاده می کرديم. مسلما در سالنی که افتاب ندارد و شپش هم هر کاری کنيد گريبانگير خواهد شد. يک فضای اين چنينی برای انواع بيماری ها مستعد است.

رسيدگی پزشکی لازم را دريافت کرديد؟
با توجه فشارهايی که خانواده و يا فعالين حقوق بشرآورده بودند در آن شرايط يکی از مسئولين حراست سازمان زندان ها و مسئول اندرزگاه آمدند و پرسيدند که به بيرون چه گفته ای؟ گفتم من در زندان هستم و اطلاعی ندارم. گفتند که خانواده ات مصاحبه کرده اند و در ميان همين صحبت ها بود که از سرفه های شديد من متوجه شدند که حالم بد است و مرا به بهداری منتقل کردند. در واقع بعد از يک ماه و نيم که اين ماجرا رسانه ای شد و خانواده من اعتراض کردند در يک مواجهه حضوری با مسئولين زندان متوجه شدند که من بيمار هستم.

تجويز داروهای آرامبخش در چه شرايطی انجام می شد؟ آيا اين دارو ها را متخصص تجويز می کرد؟
وضعيت زندانيان در بازداشتگاه ۲۰۹ وضعيت نرمالی نيست. همان زمان هم که ما خواب نرمال نداشتيم و تقاضا می کرديم از پزشکان توصيه می کردند که داروی آرامبخش مصرف نکنيد. اما همان پزشک که اول به من دارو نمی داد بار بعد که وضعيت روحی من را ديد چاره ای نداشت جز اين که داروی آرامبخش بدهد.

آيا بعد از آزادی و در شرايط فعلی عوارض اين بيماری ها برطرف شده اند؟
در واقع شکنجه ها خود را در آن لحظه يا هفته يا ماه يا سال نشان نمی دهند بلکه گاهی بعد از مدت ها تازه عوارض اين شکنجه ها بروز می کند. بعد از يک مدت سرم حالت خاصی پيدا کرده بود و معده ام هم همينطور. بعد از مدت ها متوجه شدم که اين مشکل ناشی از اضطراب شديد است. شکنجه های روحی هم بسيار ماندگار تر از شکنجه جسمی است. شايد شما بعد از آسيب جسمی به فرض اگر يک دنده تان آسيب ببيند به دکتر مراجعه کنيد و مداوا شويد. اما تجربه شخصی من نشان می دهد که شکنجه های روحی به مراتب اثرات درازمدت تری دارد و زندانی به لحاظ بازجويی های دراز مدت و انفرادی نداشتن هواخوری و مجموعه ی اين ها زندانی را تحت فشار قرار می دهد و اگر راحت تر بخواهم بگويم مصرف اين قرص ها انتخاب ميان دو گزينه ی بد و بدتر است و شما مطمئن باشيد که اگر همان قرص که خيلی هم عوارض دارد را زندانی در آن شرايط مصرف نکند، به قدری فشار زياد است که وضعيت اش از آن چه که هست بسيار بدتر می شود. حتا اگر هم بازجويی نشويد يک اتاق سه چهار متری هست که نور کافی ندارد، هواخوری هر چند روز يک بار به مدت يک ربع است و دسترسی به تلفن هم وجود ندارد و مجموعه ی اينها بهداشت روانی زندانی را به شکلی مختل می کند و خوردن اين قرص تنها گزينه است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016