گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
26 فروردین» پهلوی سوم! احمد وحدتخواه9 فروردین» رئيس دجال، معاون رمال، وزير حمال! احمد وحدتخواه 19 اسفند» دور از تو نيست انديشهام! احمد وحدتخواه 8 اسفند» "مجلس بردگان رهبری"! احمد وحدتخواه 3 اسفند» توهم و جنون، دو مشخصه رژیم کودتا، احمدوحدت خواه
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ماموریت برای وطنم! احمد وحدت خواهدر تضادی تاریخی با انحرافات یک صد سال گذشته در تلاش برای آزادی و آبادی ایران، جنبش سبز جوانه های عقلانیتی را به نمایش گذاشته است که با دست رد بر سینه اندیشه های جهان وطنی و ادعای اداره امت های همسایه ما ایرانیان را به همبستگی به ساختن ایرانی نوین و دموکراتیک برای خودمان دعوت می کند. این همان ماموریتی است که هر ایرانی می بایستی امروز برای خود تعیین بکندشکسپیر جهان را صحنه نمایش و انسانها را بازیگران آن خوانده است. در مقابل این تعریف هنرمندانه و ادبی، با توجه به واقعیات اقتصادی-سیاسی عصری که ما در آن زندگی می کنیم امروزه جهان بازاری بیش نیست و در سطح کلان و در صحنه تجارت بین المللی خریداران و فروشندگان این بازار را ملت های گوناگون آن تشکیل می دهند. در این بازار بی انتهای عرضه و تقاضا، روزانه برابر میلیاردها دلار مواد خام در اشکال گوناگون فرآورده های مورد نیاز بقای جسمی و روحی بشر از دل زمین و طبیعت و صنایع استخراج و پس از طی روند مصرفی ساختن آنها با توجه به مقدار ارزش تولید و افزایش سود، با بهای مشخصی وارد بازار خرید می شوند. هر چه کشوری و مردمش به دانش و فن آوری تهیه و تولید بهتر و بیشتر مجهز باشند سهم آنها از خوشبختی مادی و رفاه و پیشرفت بیشتر و در این رقابت بین المللی جایگاهشان محکمتر و صدایشان شنواتر. در این میان احترام به قانون و آزادی های فردی و حقوق شهروندی ضامن روابط همگون و سلامت معنوی جوامع انسانی این کشورها است و نفی این دستاوردهای تمدن بشری که در حکومت های استبدادی و فقاهتی و ایدئولوژیکی فراوان پیدا می شوند همان و عقب ماندگی و فقر و فلاکت و شکنجه و زندان همان. میهن خونین پیکر ما نیز در تمامی تلاش های یک صد سال اخیر زنان و مردان آزادیخواه آن نشان داده است که با توجه به منابع عظیم طبیعی و انسانی این سرزمین کهن برای خود در این بازار جهانی نقش مناسب و شایسته ای را دنبال می کند که قرنها استبداد تاریخی و حکومت های فردی همراه با نفوذ بیگانگان ما را از داشتن این جایگاه و بهره مندی از مواهب طبیعی و زندگی در خور انسان محروم ساخته است. درک این واقعیات، امروز که حتی حکومت مدعی «خدا بر روی زمین» هم نتوانسته است ما را از چنگال فقر و ستم و استبداد رها کند کلید رهایی ایران و گام گذاردن آن در مسیر پبشرفت و آزادی خواهد بود. به عبارت دیگر، تمرکز بر اعتلای ایران، در همیاری با جامعه جهانی در رفع مشکلات خانواده بشری، می بایستی نقشه راهی باشد که نسل جوان ایرانی در راه آن گام بردارد. در یکصد سال گذشته و در دو انقلاب مشروطه و «اسلامی» نسل های بوجود آورنده این دو انقلاب نیز به نوعی در راه بر آورده ساختن این اهداف جانفشانی ها کردند و سرها بر سر آرمان خود گذاشتند. با این حال دو انحراف بزرگ و اساسی هر دوی این انقلاب ها را به شکست کشاند. در پی انقلاب مشروطه جریان روشنفکری و متفکر ما که می بایستی با پشتیانی از بورژوازی ملی کشور راه توسعه صنعتی و دموکراتیزه کردن جامعه را به پیش بگیرد در قالب رهبری حزب توده به دنبال سراب «خلق های متحد جهان» و دنباله روی از سیاستهای ظاهرا سوسیالیستی و باطنا استعماری مسکو جنبش ملی شدن نفت و آخرین سنگرهای مشروطیت را یکجا به شکست کشاند. در انقلاب اسلامی نیز جنبش آزادیخواهی ایرانیان به علت نداشتن کوچکترین «احساس» رهبری آن به خاک میهن و تاریخ آن به ناکجا آباد دفاع از امت ها کشانده شد و منافع سازمانهای مخالف ریز و درشت جهان عرب بر منافع ملی ما ایرانیان ارجحیت پیدا کرد. در تضادی تاریخی با انحرافات یک صد سال گذشته در تلاش برای آزادی و آبادی ایران، جنبش سبز جوانه های عقلانیتی را به نمایش گذاشته است که با دست رد بر سینه اندیشه های جهان وطنی و ادعای اداره امت های همسایه ما ایرانیان را به همبستگی به ساختن ایرانی نوین و دموکراتیک برای خودمان دعوت می کند. این همان ماموریتی است که هر ایرانی می بایستی امروز برای خود تعیین بکند. نسل جوان ایران نه در پی گسستن زنجیرهای امپریالیسم است و نه مالیخولیای ابرقدرت شدن کشورش را قبول دارد. ایران تنها یکی از همان بازیگران بازار جهانی است و ماموریت هر ایرانی باید برای سربلندی و سعادت وطن خودش باشد. هر ادعای دیگری حتی با بهترین نیت ره به ترکستان می برد! Copyright: gooya.com 2016
|