گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
27 اردیبهشت» ديگر جهان میداند ما از اعدام و مرگ و انتقام بیزاريم! گزارشی از راهپيمايی بزرگ ايرانيان در شهر کلن27 اردیبهشت» استمداد همسر جعفر کاظمی، زندانی محکوم به اعدام، از دبيرکل سازمان ملل، بامدادخبر 27 اردیبهشت» خداوندگاران خشونت! در بزرگداشت خاطره فروخفتن فرزاد کمانگر و چهار يار هم قفس اش، علی ايزدی، جرس 26 اردیبهشت» نامه ۱۷۵ نماينده مجلس به رئيس قوه قضاييه: محاکمه سران فتنه را تسريع کنيد! اين منافقين به حکم اعدام ۵ محارب اعتراض کرده اند، فارس 25 اردیبهشت» نامه جمعی از خانوادههای اعدام و ترورشدگان سالهای گذشته، به خانوادههای اعدامشدگان اخير
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! هرچه بيشتر بُکُشند، ممکن است از تعداد معترضين بکاهد ولی برعزمشان میافزايد! نامه مادر بهکيش و منصوره بهکيش به خانوادههای جانباختگانيک شنبه ساعت پنج بعدازظهر بود. از خواب بيدار شده بودم و دخترم منصوره برايم چای آماده کرده بود و می خواستيم دو تايی ساعتی با هم بنشينيم و گپ بزنيم. تلويزيون راروشن کرد و يکی از کانال های خبری را گرفت. عکس پنج نفر از زندانيان سياسی را نشان می دادند و پايين عکس ها نوشته هايی رد می شد. "شيرين علم هولی، فرزاد کمانگر، مهدی اسلاميان، فرهاد وکيلی و علی حيدريان اعدام شدند". به همين سادگی! دخترم يک باره به جای خود ميخکوب شد و ديگر به حرف های من توجهی نمی کرد. گفتم چه شده است؟ با حالتی آشفته گفت: مامان جان کمی صبر کنيد ببينم جريان چيست. او که نوشته های زير تصاوير را تعقيب می کرد، به کلمه آخر" اعدام شدند" که رسيد به ناگاه از جايش بلند شد و دستهايش را بر چهره کشيد و فرياد زد " ای داد اعدامشان کردند ". وقتی جريان را برايم گفت، دو دستم را محکم به پايم کوييدم و سرم را بالا گرفتم. دلم می خواست فرياد بزنم، فريادی آنقدر بلند که همه مردم دنيا بشنوند.خدايا تا به کی کشتار، تا به کی اعدام؟! و .... يک دختر با چهار پسر، وای چه شباهتی. آنها مرا ياد دختر و چهار پسرم زهرا، محمود، محمدرضا، محسن و محمدعلی انداختند که در دهه ۶۰ کشته شده بودند. دخترم داستان فرزاد را برايم گفت و برخی نامه هايش را برايم خواند. او معلم بود و قيافه معصومی داشت. او مرا به ياد پسرم محمود انداخت. همو که در روستاهای خراسان درس می داد. شيرين مرا به ياد دختر نازنين ام زهرا انداخت، همو که در جنوب شهر مشهد تدريس می کرد. من و دخترم منصوره هيچ کدام آنها را نمی شناختيم ولی همه به نظرمان آشنا می آمدند. پرسيدم جرمشان چه بود، دخترم گفت: درست نمی دانم " می گويند برخی در عمليات بمب گذاری مشارکت داشته اند" يکی از آنها معلم بود و نامه های بسيار زيبايی از زندان می نوشت. ديگری دختر کردی است که ظاهراً برای فرار از ازدواج ناخواسته به کردستان عراق فرار کرده و ... ديگری به خاطر کمک مالی دويست هزار تومانی به برادرش که همين اواخر اعدام شده به مرگ محکوم شده است و ديگران به جرم هايی مشابه. داشتم ديوانه می شدم، هر چند خوب می دانستم که جرم تراشيدن و به ناحق کشتن انسان ها در اين کشور بلازده چيزی معمول است، مگر فرزندان ما را به چه جرمی کشتند، چند نفرشان آدم کشته بودند؟ چند نفرشان در عمليات تروريستی شرکت کرده بودند؟ چند نفرشان در زندان مسلح شده بودند که حکم زندانی و يا آزادی آنها به اعدام تبديل شد؟ مادر بهکيش (مادری که داغ بنج فرزند و داماد را کشيده است) - منصوره بهکيش Copyright: gooya.com 2016
|