چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بر باد رفته! احمد وحدت‌خواه

احمد وحدت‌خواه
تاريخ انقلاب اسلامی و به تبع آن نظام حاکم بر ميهن ما با خون نوشته شده‌است. به هر کجای اين تاريخ سی ساله ايران که بنگريم هيچ دوره‌ای خالی از خون و خون‌ريزی نبوده‌است و آن‌جا هم که صلح و آرامشی درميان بوده‌است يا در اثر عقب‌نشينی موقتی ارتجاع در مقابل مردم برای طراحی شبيخونی ديگر بر عليه ايران و ايرانی بوده و يا آن‌قدر خون بر خاک اين سرزمين ريخته شده‌است که بايد مدتی صبر کرد و نسلی ديگر مانند امروز و در جنبش سبز متولد شود تا قربانيانی تازه به مسلخ اين رژيم برده‌شوند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


احمد وحدت‌خواه - خبرنامه گویا

آخوند احمد خاتمی سخنگوی دهان دريده کودتاچيان حاکم بر ميهن در سخنرانی اخير خود گفته است «جريان فتنه (جنبش سبز) آبروی سی ساله نظام را يک شبه بر باد داد.

لغتنامه های فارسی «آبرو» را با واژه هايی مانند حيثيت، شرافت، اعتبار شخصی و اجتماعی و بسياری ديگر از ارزش های انسانی تعريف و تشبيه می کنند که ماحصل عمری رفتار و کردار پسنديده يک شخصيت يا سازمان و نظام اجتماعی است که نام بردن و يادآوری از آنها همراه با احترام معنوی و اعتماد عمومی است.

وب سايت مذهبی «تبيان» صفحات متعددی را به موضوع آبرو و حفظ آن اختصاص داده و از قول پيامبر اسلام می گويد هر مسلمانی که می خواهد آبروی خود را حفظ کند می بايستی از جدال با همنوعان خود بپرهيزد و دستش به خون مسلمين آغشته نشود.

ايها الناس ان دِماءَکم و اعراضَکم عليکم حرامٌ الی آن تلقوا ربَکم
ای مردم! خون و مال و آبروی شما حرمت دارد تا قيام قيامت

تاريخ انقلاب اسلامی و به تبع آن نظام حاکم بر ميهن ما با خون نوشته شده است. به هر کجای اين تاريخ سی ساله ايران که بنگريم هيچ دوره ای خالی از خون و خونريزی نبوده است و آنجا هم که صلح و آرامشی درميان بوده است يا در اثر عقب نشينی موقتی ارتجاع در مقابل مردم برای طراحی شبيخونی ديگر بر عليه آبرو و شرف ايران و ايرانی بوده و يا آنقدر خون بر خاک اين سرزمين ريخته شده است که بايد مدتی صبر کرد و نسلی ديگر مانند امروز و در جنبش سبز متولد شود تا قربانيانی تازه به مسلخ اين رژيم برده شوند.

هوشنگ اسدی نويسنده و روزنامه نگار سرشناس در کتاب جديد و مستند خود به نام «نامه هايی به شکنجه گرم» (*) که به زبان انگليسی در ماه جاری منتشر شده است يکی از اين شاهدان عينی و استثنايی بر اين تاريخ و سرنوشت شومی بوده است که آخوند خاتمی برملا شدن زوايای دروغين و نکبت بار آن در اثر قهرمانی های نسل جوان ايرانی را با آبرو ريزی برای خود و همپالگی هايش برابر می داند.

نخستين جمله کتاب به خواننده ياد آوری می کند که اين داستان زندگی يک انسان، يا بهتر گفته باشيم، يک نسل و تکميل کنيم، يک ملت شکنجه ديده است.

«من جوانی ميهن پرست و در آرزوی آزادی و عاشق ادبيات بودم. من به تغيير جهان می انديشيدم، به جهانی که در آن جايی برای گرسنگی انسان و استبداد باقی نمانده باشد و جز سبزه های عشق و آزادی از زمين نرويند. من به اين آرزوها به پشتيبانی از انقلاب اسلامی برخاستم. اما من تنها به سوی يک جهنم گام گذاشتم، جهنمی که در آن نزديک ترين يار تنهايی من شکنجه گرم شد.»

اسدی در آغاز هر فصل از کتاب خاطرات خود با ارسال نامه ای به شکنجه گرش «برادر حميد» که بعدها به مقام سفير جمهوری اسلامی در يک کشور آسيايی نيز می رسد هر برهه از تاريخ سی سال گذشته را با ربط دادن نقاط مشترک آن با ايران پيش از انقلاب اسلامی بررسی می کند.

کمونيست جوانی در آرزوی گسستن بندهای استعمار و استبداد، و البته با گرايش توده ای، در سلولی که حتی برای يک نفر هم جا تنگ و عذاب آور است، هفته ها با طلبه ای به نام سيد علی خامنه ای هم بند می شود.

«در حکومت اسلامی آينده حتی قطره اشکی نيز از چشم بيگناهی ريخته نخواهد شد»
زندانی آن روز و رهبر امروز در گوش اسدی و در لحظه خداحافظی از يکديگر می گويد.

چه آرزوها که برای دو نسل ايرانيان ير باد نرفت. رساندن ايران به دروازه های تمدن بزرگ و خط بطلان بر همه آنچه داشتيم برای نديدن حتی قطره اشکی در زير يک حکومت اسلامی!

بی جهت نيست که هوشنگ رنج کشيده اما مقاوم ما در نکوهش اين قماربزرگ می نويسد «با نگاهی به امروزمان، دلم برای زندان پيش از انقلاب تنگ می شود»!

(Letters to my Torturer by Houshang Asadi, published by Oneworld, Oxford) (*)


حکومت از شماره ۱۱ دانينگ استريت

دوستان عزيز ما در وب سايت گويا يک آگهی روزانه ای دارند که در آن هر کس بتواند از ميان عکس های باراک اوباما، جورج بوش و هيلاری کلينتون رئيس جمهوری کنونی آمريکا را تشخيص دهد و در زير عکس او ضربدر بزند وارد يک قرعه کشی جهانی برای دريافت گرين کارت می شود.

به اعتقاد من پاسخ صحيح به اين «معما» اين است: هيچ کدام!

در روزهای منتهی به انتخابات اخير انگليس نيز ظاهر قضيه بر سر انتخاب يک نخست وزير جديد از ميان رهبران سه حزب محافظه کار، ليبرال دموکرات و کارگر بود. اما در تمام مذاکرات نيم پنهان ميان محافظه کاران و ليبرال ها بر سر تشکيل يک کابينه ائتلافی رهبری اين مذاکرات از هر دو طرف به عهده سخنگويان امور خارجه و خزانه داری و اقتصاد گذاشته شده بود. اموری که موفقيت در زمينه آنها تضمين کننده ادامه کار يک نخست وزير، و يا رئيس جمهوری است.

در ميان مهم ترين وظايف وزرای خارجه انگليس جلب نظر صاحبان صنايع و سرمايه گزاران خارجی کشورهای محل ماموريت آنها برای داشتن روابط اقتصادی هرچه بيشتر با بريتانيا خودنمايی می کند.
به عبارت ديگر، سياست در جهان امروز چيزی جز ابزاری برای کسب منافع اقتصادی نيست و بهترين سياستمداران و ديپلماتها بهترين بازاريابهای اقتصادی هستند.

آقای ديويد کامرون به عنوان نخست وزير بريتانيا به شماره ۱۰ داونينگ استريت نقل مکان کرده است، اما دولت انگليس در واقع در منزل بغل دست او، يعنی محل رفت و آمد وزير خزانه داری، آقای جورج اوزبورن و وزير خارجه آقای ويليام هيگ است.

[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016