دوشنبه 18 مرداد 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

به اين مطلق‌العنانی‌های مملکت برانداز پايان دهيد، اظهار نگرانی عزت الله سحابی درباره وضعيت هدی صابر

به نام خدا

متأسفانه مدتی است که فضای سياسی مملکت ما دستخوش معضلات و بحران‌هايی شده است که يکی از نمودهای آن بی‌قانون و مطلق‌العنانی‌های عده‌ای خاص و محدود و باز بودن دست عده‌ای بی‌تجربه، ماجراجو و قدرت‌طلب (و به دور از حس اخلاقی مذهبی و انسان‌دوستی و يا حس دلسوزی ملی و وطنی)، در همه امور کشور و جان و مال و آبروی مردم و اين وطن است. آنها احساس می‌کنند قدرقدرت‌اند و نبايد به هيچ کس جواب پس بدهند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


يکی از همين مطلق‌العنانی‌های بخش‌های پيدا و پنهان نيروهای غالب و حاکم بر ما، مربوط به دوست عزيز ما آقای هدی صابر است. ايشان ناگهان مفقود می‌شود و بعد معلوم می‌شود که در روز روشن توسط افرادی غيرمسئول بازداشت شده است. شعبه اجرای احکام دادگاه انقلاب بازداشت او را (برای تحمل حبسی که سال‌ها پيش بدان محکوم شده بود) توسط اين نهاد رد می‌کند. وزارت اطلاعات رسمی کشور نيز همين موضع را اعلام می‌کند و قول پيگيری می‌دهد. اما خود وی پس از چند روز، که خانواده و دوستانش شديداً در نگرانی به سر می‌بردند، تلفنی با خانواده تماس می‌گيرد و می‌گويد در اوين است و بازجويی شده و دو، سه روز آينده برای تحمل حبس به بند عمومی فرستاده خواهد شد. روزها می‌گذرد اما او تماس‌اش با خانواده کاملاً قطع می‌شود و خانواده دوباره در اضطراب و نگرانی فرو می‌روند. معلوم است که همچنان تحت بازجويی است (و نه در حال تحمل حبس!). اما او چرا بايد بازجويی شده و يا چرا بايد تحمل حبس کند؟
هدی صابر در ساليان اخير دو بار بازداشت شده که يک بار همراه يک جمع ۱۵ نفره حکم گرفته است و يک بار هم همراه دو دوست ديگرش و جمعی از جوانان. بار دوم او (و دو دوستش) هشت ماه حکم گرفتند. در حالی که بيست و چهار ماه در حبس بودند. پس در رابطه با پرونده دوم او حبسی بدهکار نيست. در رابطه با پرونده اول هم که او هشت سال حبس داشت، تنها نبوده است و خود بنده و ديگر دوستان هم دارای حبس هستيم. چگونه است آقايان به فکر اجرای حکم يک نفر افتاده‌اند، در حالی که اين هم ادعايی است که دو نهاد مسئول رسمی آن را تکذيب می‌کنند؟!
اما اگر بازداشت غيررسمی و غيرقانونی آقای صابر و بازجويی از وی برای اتهام ديگری است، چرا آن را اعلام نمی‌کنند و تنها می‌خواهند از «تحمل حبس» به عنوان پوشش و ابزار استفاده کنند؟ آقای صابر در ساليان اخير، هم چون گذشته، همه فعاليت‌هايش علنی بوده و هيچ دليلی برای بازداشت‌اش وجود ندارد. او کلاس‌هايی کاملاً علنی در رابطه با تاريخ معاصر ايران و سپس در رابطه با آموزه‌های قرآنی برقرار کرده و يا فعاليت‌های پژوهشی داشته که عمدتا به صورت کتاب يا نشريه منتشر شده است. فعاليت‌های شغلی (پژوهشی و خدماتی)‌اش هم باز به طور رسمی با قراردادهای قانونی با نهادهای مسئولی هم چون سازمان تأمين اجتماعی و يا وزارت مسکن بوده است. آيا هدی صابر به خاطر آموزش و خدمات‌رسانی در مناطق محرومی هم چون زاهدان در جهت آموزش کارآفرينی و بانک‌پذيری اقشار فقير (بر اساس قراردادی رسمی با وزارت مسکن) به جای آن که تشويق شود و جايزه بگيرد، بايد بازجويی پس دهد؟ اگر او شرح خدماتی را که طی يک پروژه قانونی در اين منطقه آسيب‌پذير به مردم داده است به افکار عمومی گزارش دهد، آيا نبايد عرق شرم بر جبين بازداشت‌کنندگان‌اش بنشيند؟ آيا اين دسته افراد آن چنان در اين مملکت مطلق‌العنان شده‌اند که هر کاری بخواهند می‌توانند بکنند و با هر کس و هر چيز که با نگاهی بيمارگونه و توطئه‌محور، مشکوک شوند و يا از آنها خوش‌شان نيايد، می‌توانند برخورد کنند؟
بنده از مسئولان قضايی اين پرسش را دارم که شما را چه شده است که اين چنين در برابر بخش امنيتی (رسمی و غيررسمی و خودسر) خاضع و تسليم شده‌ايد، تا آنجا که حوزه‌های تحت اختيار خود را نيز دربست به حضرات سپرده‌ايد و حيات و ممات و جسم و جان زندانيان شما ملک طلق آنها شده تا همچون خدايگان تصميم به زندگی و مرگ و حبس و آزادی آنها بگيرند. قرآنی که ما می‌شناسيم اين مطلق‌العنانی‌ها را تنها برای کسانی که خود را صاحب اختيار مطلق رعايا و بردگان‌شان می‌دانستند، مطرح و شديداً محکوم می‌کند و يکی از دلايل بعثت انبيای الهی تقابل با همين مطلق‌العنانی‌های شرک‌آلود و بنده دانستن بندگان خدا بوده است.
به نظر بنده همين مطلق‌العنانی‌هاست که در ساليان و بويژه ماه‌های اخير کار ملک و ملت را به اين معضلات و بحران‌ها (در داخل و خارج) کشانده است.
قرآن می‌گويد انسان وقتی احساس استغنا و بی‌نيازی کند، کارش به طغيان‌گری می‌کشد (ان الانسان ليطغی ان راه استغنی). اما خداوند بدسرنوشتی برای اين گردن‌کشان پيش‌بينی می‌کند و سنن الهی تاريخ و قدرت آگاهی واراده مردم بارها در تاريخ نشان داده است که اگر اصلاحی صورت نگيرد چگونه اين عظمت پنداری‌ها در برابرتندباد حوادث خدايی، تارعنکبوتی بيش نخواهد بود. پس اصلاح کنيد قبل از آنکه مشمول سنت‌های خدايی شويد. خداوند قدرت دو روزه دنيا را در حال چرخش و «تداول» می‌بيند تا آدميان امتحان پس دهند. شما سال‌ها و بويژه اينک ماه‌هاست که در اذهان و قلب‌های بندگان آگاه اما مظلوم مردود شده‌ايد. پس اصلاح کنيد قبل از آنکه قلب‌هاتان سخت‌تر و سخت‌تر شود. اين به صلاح همگان است. خانواده هدی صابر (همانند خانواده‌های همه زندانيان ديگر) در اضطراب و نگرانی‌اند، آنها را از اين درد جانکاه نجات دهيد.

عزت‌الله سحابی
۱۸ مرداد ۱۳۸۹


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016