چهارشنبه 3 شهریور 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سياست جذب حداکثری، قضای نماز بی‌قضا است، بيژن صف‌سری

بيژن صف سری
از اصول‌گرايانی مثل جامعه روحانيت مبارز و يا موتلفی‌ها گرفته تا ۲۴۹ نماينده مجلس که طی بيانيه‌ای بر سياست جذب حداکثری‌ها سينه می‌درانند، همه و همه سينه‌چاکان تحقق اين فرمان شده‌اند حال آن‌که به قول مرحوم مدرس اگر نماز را سر وقت نخوانی، قضای آن را بعدا می‌توان خواند اما بعضی از کارها قضا ندارد و تنها بايد در سر وقت و در لحظه به آن رسيدگی کرد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


پس از اظهارات اخير رهبری درباره وحدت خيل کسانيکه تا ديروز آتش بيار معرکه بودند و حتی خواستار توبه منتقدان و معترضان، و حتی تا مرز صدور حکم اعدام برای مخالفين خود پيش رفته بودند، امروز برای پيش قدم شدن جهت جذب اين منقدان از راه تعامل و گفتگو به رقابت تنگاتنگی با يکديگر افتاده اند که تماشايی است. از اصولگرايانی مثل جامعه روحانيت مبارز و يا موتلفی ها گرفته تا ۲۴۹ نماينده مجلس که طی بيانيه ای بر سياست جذب حداکثری ها سينه می درانند که همه و همه سينه چاکان تحقق اين فرمان شده اند حال آنکه بقول مرحوم مدرس اگر نماز را سر وقت نخوانی، قضای آن را بعدا می توان خواند اما بعضی از کارها قضا ندارد و تنها بايد در سر وقت و در لحظه، به آن رسيدگی کرد و در صورت اهمال و پشت گوش انداختن، ديگر نمی توان قضای آن را بجا آورد درست مصداق همان شعری که هاشمی رفسنجانی اين دانای نظام و نه قهرمان ملت، در نامه سرگشاده خود در دوازدهم خرداد ماه سال گذشته، به هشدار نوشت :
سرچشمه شايد گرفتن به بيل / چوپر شد نشايد گرفتن به پيل
بی شک يکی از عمده ترين عوامل ايجاد تفرقه و اختلاف بين گروه های معتقد به انقلاب ۵۷ که زمانی برای تحقق آرمان های انقلاب هم عهد و پيمان بوده اند اما به مرور با در اغوش گرفتن عجوزه قدرت ، از همدلی ها کاسته شد و تا مرز به دشمنی با يگديگر رسيدند ، تهمت ها ی ناروا ی حداقلی ها، به حداکثری ها بوده است، تهمت های ناروايی چون منتسب کردن ياران معتقد به امام و انقلاب ، در توطه های خيالی از قبيل کوتای مخملين وعيره و يا سر سپرده خواندن قبيله قلم بدستانی که سربازان بی جير و مواجب ملت محسوب می شوند و تنها جرمشان اطلاع رسانی از پشت پرده ماجرا های رقابت بر سر قدرت بين سکانداران سرزمينشان بوده است که خيل عظيم اين قبيله بی ياور را با تهمت های ناروايی چون وابستگی و گرفتن يک چمدان دلار ار بيگانگان و هزاران انگ ناروای ديگر، روانه زندان کرده اند که هنوز بسياری از آنها در پشت حصار های بلند در حسرت ازادی بسر می برند و بسياری هم تن به غربت سپرده اند چرا که جماعت قبيله بی ياور قلم هرگز قدرت بی سوال را بر نتابيده است .
اگر چه هيچ گاه برای تعامل و گفتگو برای وحدت دير نيست اما در چنين شرايطی که بی اعتمادی ها از سوی حداکثری هايی که همه گونه سختی ها و شدائد ناروا را از سوی حداقلی هايی که بر قدرت تکيه دارند، متحمل شده اند، آسان هم نمی تواند باشد که به نظر صاحب اين قلم برای زدودن زنگار بی اعتمادی ها از ياد و خاطره حداکثری ها، آزادی همه کسانيکه از آغاز اين ماجرا تا به امروز در بند کشيده شده اند، می تواند گام اول تعامل جهت جذب حداکثری ها باشد .
چه شنيدنی و ايضا خواندنی است ماجرای اين وحدت که الحق هم بايد تا مدتها بعنوان مهم ترين اخبار کشور مطرح باشد ، مهم نيست که اين خبر تا همين هفته پيش از آن بعنوان يک توطئه، يا فتنه و فتنه گران ياد می شد و امروز تحت نام وحدت از آن ياد می کنند مهم وحدتی است که همان توطئه کشف شده ی ديروز است که برای خنثی کردنش حتی دست به دامان مراجع هم شده بودند تا با متوسل به فتوايی بتوانند آن را سرکوب کنند اما گويی ديگر کشف يک توطه و بعد از مدتی خنثی کردن آن توسط دست غيبی و يا بدست سر بازان بی نام نشان نه تنها برای مردم اين اب و خاک نمايشی تکراری است بلکه امروز با تلاشی که برای وحدت از سوی همه گروه های حداقلی می شود ، نخ نما شدن اين گونه سوژه ها برای حداقلی ها هم محرز شده است ، چرا که امروزه روز ، حرف از زندگی کردن درسياره های ديگردر ميان است وعصر ، عصر ارتباطات و اينترنت و ماهواره است ديگر اعلام يک توطه آن هم واهی و سپس اين کشف چنان وبال گردن کشف کننده شود که برای خلاصی از آن دست به هر ترفندی بزند تا بلکه بيشتر از توطه خود را از مظان اتهام واهی بودن خلاص کند ، کار سياست پيشه گان عصر عتيق است که به شهادت تاريخ چنين بی خردی هايی هيچگاه در هيچ جا از سرزمين خدا حتی باعث همدلی و اتحاد بين اعضای يک حزب سياسی هم نبوده چه رسد به اينکه ضامن يک پارچگی و وحدت يک ملت باشد . برای نمونه نگاه کنيد به تاريخ همين ۵۰ تا ۶۰ سال پيش اين اب و خاک که نقل يک خاطره از اين توطه های خيالی و سپس کشف خنده دار آن ، درپايان اين نوشتار، خالی از لطف نمی دانم .
عباس منظر پور نويسنده کتاب ديارحبيب در شرح خاطرات خود از عضويتش در يکی ازحزب های که در سالهای ماجرای ملی شدن نفت چند صباحی بوجود آمد و بعد هم متلاشی شد می نويسد :
يکی از خاطراتی که از اولين روز های رفت و آمد به حزب به ياد دارم ، اين است که روزی احتياج به دستشويی داشتم لذا به طرف دستشويی کلوپ حزب رفتم ، اما نا گهان متوجه نگاه های بعضی از افراد حرب شدم که مرا چپ چپ نگاه ميکردند ، توجه ای نکردم رفتم راحت شدم و برگشتم ، يکی از آنها که چپ چپ نگاهم می کرد مرا صدا زد و گفت ، ديگر اين جا به دستشويی نرو ، پيش خودم فکر کردم چون هنوز عضو رسمی حزب نشدم ، حق استفاده از دستشويی کلوپ حزب را ندارم ، اما با اين حال توضيح بيشتری از آن فرد خواستم و او گفت : هيچ يک از اعضای حزب اينجا به دستشويی نمی روند ، همه به پشت سفارت انگليس می روند ، تو هم از اين به بعد برای دستشويی برو آنجا ، راه نسبتا زيادی بود ، وقتی علت را پرسيدم گفت : برای مخالفت با انگليسی ها ، استدلاش را پذيرفتم و يک باره بياد آوردم که پشت سفارت انگليس واقعا از اين لحاظ لجن زاری شده است ، رفقا وقتی برای رفع حاجت به سرعت از حزب خارج می شدند ، اگر مورد سوال قرار می گرفتند که کجا ؟ می گفتند ، می رويم وينستون چرچيل ، علت هم اين بود که انگليسی ها به دستشويی ميگفتند که اتفاقا نام وينستون چرچيل نخست وزيرآن وقت انگلستان هم با اين دو حرف شروع می شد .W C
تا مدتها که هنوز توالت عمومی آن جا را نساخته بودند ،مردم مثانه های خود را پشت سفارت خالی می کردند ، مدتها کار ما همين بود و اگر احيانا از آنجا رد می شديم و احتياجی هم به دفع ادرار نداشتيم با هر مشقتی که بود ، به لجن آنجا اضافه می کرديم تا اينکه کم کم برای جلوگيری از اين کثافت کاری، شروع به ساختن يک آبريزگاه عمومی در همانجا کردند ولی ما تصميم گرفته بوديم از همان مستراح قديمی يعنی ديوار پشت سفارت استفاده کنيم که نا گهان توطئه انگليسی ها کشف شد ، و چه خوب و به موقع هم از اين توطئه خبر دار شديم ، معلوم شد انگليسی ها می خواهند همه مردم ، آن جا ادرار کنند و مستراح را هم به همين نيت می ساختند و ما خبر نداشتيم ، فاش شد ( و اين قضيه را در حزب کشف کردند ) که انگليسی ها از آمونياک موجود در ادرار ما ، مشغول ساختن مواد شيميايی و جنگی هستند، وضع به گونه ای شد که برای خنثی کردن اين توطئه ها ، اگر پشت سفارت هم بوديم و احتياج به دستشويی داشتيم خود را با هر زحمتی بود به کلوپ حزب می رسانديم ،و در مستراح حزب خود را اسوده می ساختيم ، اما با اين همه هيچ وقت نفهميديم چه کسی اين توطئه را کشف کرد و ما را از کمک به انگليسی ها باز داشته است ولی خيلی خوشحال بوديم که توطئه اجنبی ها را کشف و آن را حنثی کرديم .

بيژن صف سری
http://bijan-safsari.com/


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016