دوشنبه 8 شهریور 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اين لقمه، اندازه دهان شما نيست، پدرام فرزاد

حال که با ترس و لرز از راه افتادن جنگی که باعث و بانی‌اش ادبيات بی‌ادبانه و گنده‌گويی‌های رئيس جمهور و عمله و اکره و اعوان و انصارش است، پس از آن همه جنايت، بحث آشتی را پيش کشيده‌ايد و با دچار شدن عمدی به نوعی "آلزايمر خودخواسته" و از ياد بردن جنايات‌تان در کشتار، بازداشت بدون حکم، زندانی‌کردن، شکنجه، تفتيش عقايد، اقرار گرفتن به شيوه قرون وسطا و ... در مقام يک مصلح اجتماعی قرار گرفته‌ايد و بر طبل آشتی می‌کوبيد و دم از وحدت می‌زنيد که مبادا در مواجهه با قوی‌تری از خودتان، نظامی را که اين همه برای نگه داشتن‌اش خون مردم را ريختيد از دست بدهيد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


شرايط کنونی ايران از هيچ جهتی قابل مقايسه با افغانستان ۲۰۰۱ و عراق ۲۰۰۳ نيست.ايران کشوری بسيار پهناور و پرقدرت با جمعيت بيش از ۷۰ميليون نفر است و دارای يکی از مجهزترين قدرت‌های نظامی دنيا و کارآزموده‌ترين ارتش و سپاه با فناوری‌های روزآمد و بسيار پيشرفته می‌باشد.
اين ارتش علاوه بر حدود يک ميليون نفر رزمنده کلاسيک که در قالب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ايران و هرکدام در سه نيروی زمينی، هوايی و دريايی و هوانيروز و رزمنده‌های جنگ‌های نامتعارف و با تخصص‌های آفندی و پدافندی می‌باشند؛ مضافاً حدود يک ميليون نفر نيروی شبه نظامی فعال با عنوان «بسيج فعال» و آموزش ديده، که کنترل شهرها و روستاها و پايگاه‌های اداری و جمعيت را در اختيار دارند را، داراست.
نيروی زمينی چه در سپاه و چه در ارتش مجهز به انواع پيشرفته‌ترين تانک‌ها و نفربرهای جهان و موشک‌های نامتعارف همانند انواع شهاب، به ويژه شهاب ۳ که با ۲۵۰۰کيلومتر برد و خطای ۲ در ۱۰هزار، است. شهاب ۳ از پيشرفته‌ترين نوع تکنولوژی جهان برخوردار است و قادر است موجوديت رژيم خبيث صهيونيستی و نظاميان آمريکا در منطقه و خاک اروپا را درنوردد. با شروع جنگ و شليک اولين گلوله توسط ارتش متجاوز آمريکا يا انگليس و يا پديده نامشروع صهيونيستی بيش از ۲۰۰هزار نيروهای نظامی غيررزمی و غيرنظاميان آمريکا در عراق و نيروهای ناتو در افغانستان در دام حملات کراراً تمرين شده سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ايران افتاده و طی حملات برق‌آسای زمينی و هوايی در اولين ساعات شروع جنگ ده‌ها هزار نفر از متجاوزان غربی در منطقه نابود می‌شوند.

براساس برآوردهای انجام شده، در ۸ساعت اول جنگ تلفات دشمن آنچنان فاجعه‌بار خواهد بود که احتمالاً آمريکا با اعلام آتش بس يکجانبه شکست را بپذيرد و آسيب‌پذيری رژيم صهيونيستی آنچنان بالا ارزيابی شده که طی ۲۴ ساعت پس از حملات موشکی ايران و انجام آفندهای هوايی، اسرائيل بدست فلسطينی‌های نوار غزه و دولت حماس و حزب‌الله و يکی از ارتش‌های منطقه تصرف می‌شود و آن موجوديت پليد دچار فروپاشی اجتماعی شده و نابود می‌گردد.
با فروپاشی ارتش‌های غربی در عراق و افغانستان نظام سياسی دو کشور که هم‌اکنون تمايل درونی و قلبی با آمريکا ندارند دچار تغييرات اساسی شده و غرب در هر دو کشور به زانو در می‌آيد.
قدرت نظامی ايران پيشرفته‌ترين و دقيق‌ترين موشک بالستيک جهان را بنام «فاتح ۱۱۰» دارا است. ايران در حال حاضر عمده‌ترين اجراء استراتژی نظامی خود را بر تهاجم و دفاع هوايی عليه حملات هوايی آمريکا و غرب و تهاجم موشکی به اسرائيل و تهاجم هوايی و زمينی و دريايی و موشکی عليه ارتش‌های غربی مستقر در منطقه و انسداد تنگه هرمز پايه‌ريزی نموده است. چون غرب برای تهاجم زمينی به ايران علاوه بر آنکه از هيچ يک از مرزهای عراق، افغانستان، ترکيه، روسيه، آذربايجان، نخجوان و خليج‌فارس و دريای عمان امکان پياده کردن نيرو و تهاجم نظامی ندارد، به لشکرکشی حدود يک ميليون سرباز رزمنده نياز دارد که محدوديت زمان اجازه اين کار را نمی‌دهد و با استقرار هرمقدار نيرو، طی حملات برق‌آسای زمينی و هوايی ايران، نابود خواهند شد.
علاوه بر موشک شهاب ۳ که يک سلاح استراتژيک است، موشک فاتح ۱۱۰، توفان، کروز، شهاب، ثاقب، ميثاق ۱ و ۲ و تندر، توسن و زلزال (که پرسرعت‌ترين موشک زمين به زمين دنياست) جزو تسليحات سازمان رزمی سپاه پاسداران و ارتش می‌باشد که ايران را تبديل به يکی از مقتدرترين قدرت‌های نظامی دنيا کرده است.
موشک‌های صياد ۱ و ۲ که ضدهوايی است و دارای نيروی جاذب به سمت هواپيماهای دشمن و انحراف‌ناپذير است، غرب را درگير پرتلفات‌ترين نبرد تاريخ خود خواهد کرد.
موشک دريايی رعد و همچنين کروز که بر روی شناورهای پرسرعت نصب می‌شود، به همراه زيردريايی و پيشرفته‌ترين قايق‌های تندرو دنيا، هماوردی دريای ايران را خلل‌ناپذير می‌سازد.
ايران دارای صدها فروند جنگنده بمب‌افکن و کارآزموده‌ترين خلبان‌های جنگی است که نظير آنها حتی در هيچ‌يک از اعضای پيمان ناتو وجود ندارد. راکت «صاعقه» که ابتدا ابری از دود و سپس امواج آتش سوزان نصيب دشمنان ملت ايران می‌سازد سلاح سازمانی نيروی هوايی ما است.
***
اشتباه نکنيد. نوشته‌های فوق، کار اين حقير نيست. جملات بالا را از سايت مشرق نيوز آورده‌ام؛ طابق‌النعل بالنعل. حتی يک واو ناچيز را نيز جا نينداخته‌ام.
نويسنده سطور فوق ظاهراً قصد خالی کردن ته دل خوانندگان (مخصوصاً علاقه‌مندان به غرب يا غربی‌ها) را داشته که اين گونه بسان فردوسی، حماسه‌سرايی کرده و خلبانان ايران را خلبانانی دانسته که نظير آنان حتی در بين خلبانان پيمان آتلانتيک شمالی (ناتو) نيز وجود ندارد. از منظر اين نويسنده محترم، ظاهراً هنر فقط نزد ايرانيان است و بس! البته مطمئناً زبان همگان از بيان رشادت خلبانانی که بسياری از آنها در طول ۸ سال جنگ تحميلی با انجام عملياتی مانند کمان ۹۹، محو کردن اسکله‌های البکر و الاميه از روی نقشه عراق يا عمليات H۳ جهانيان را شگفت‌زده کردند هميشه قاصر بوده و خواهد بود.
خدا کند چنين باشد. ما ايرانی هستيم و سر تا پايمان را غرور فرا می‌گيرد وقتی ببينيم جنگنده آذرخش يا صاعقه (که کپی برابر اصل جنگنده ۴۰ ساله F۵ است) در نبرد با جنگنده فوق پيشرفته و رادارگريز (استيلث) F۲۲ Raptor با استفاده از رادار ساخت وطن خود (يا شايد هم چينی)، اقدام به شليک سايدوايندر يا هر نوع موشک هوا به هوای ديگر کرده و يا در جنگ نزديک (Dog Fight) به سادگی با انجام مانور کبرا (يکی از دشوارترين مانورهای جنگی که هر خلبانی قادر به انجام آن نيست) توانسته پشت سر هواپيمای امريکايی قرار گرفته و آن را بدون نياز به شليک موشک، با شليک توپ‌ ۲۰ يا ۲۲ ميليمتری خود از صحنه روزگار محو می‌نمايد.
تا اينجا خوب پيش رفتيم اما آيا در عالم «واقعيت» اين «رويا» جامه عمل بر تن می‌کند يا خير؟ مايی که برترين خلبان‌هايمان را يا در ماجرای کودتای نوژه اعدام کرديم بدون اين که به تقاضای آنان برای خدمت به وطن وقعی بنهيم، يا در جنگ از دست داديم، يا از زمان فرماندهی مرحوم ستاری بر نيروی هوايی به بعد، آنها را به آرامی کنار گذاشتيم و يا در سقوط‌های تصادفی (باور کنيد صرفاً تصادفی) از دست داديمشان، کدام خلبان برتر را به عنوان استاد پرواز کنار دانشجويان دانشگاه هوايی نشانديم تا به آنان فوت و فن خلبانی بياموزد و پس از طی مراحل پرواز با معلم خلبان، بتوانند پرواز سولوی (تک نفره) خويش را انجام داده و از پسِ يک تيک‌آف و لندينگ با اين پرنده آهنين، سربلند بيرون بيايند. سيمولاتوری که برای شبيه‌سازی جنگ‌های هوايی‌مان داريم يا امريکايی‌های مربوط به زمان پهلوی هستند و يا اگر خودمان ساخته‌ايم با تقليد مو به مو از آنان، پس از کلی آزمون و خطا، دستگاهی تحويل نيروی هوايی داده‌ايم که هنوز کار نکرده تبديل به عتيقه شده است. استاد خلبان‌های روس هم اگر سهميه روزانه ودکای خود را ننوشند که قادر به سرپا ايستادن نيستند چه رسد به پرواز.
همين چند روز پيش بود که يک فروند فانتوم F۴ هوانيروز در نزديکی نيروگاه اتمی بوشهر سقوط کرد و البته خوشبختانه هر دو خلبان آن Eject کرده و جان خود را از مرگ حتمی نجات دادند. اين که پدافند اتوماتيک (و البته روسی) نيروگاه بوشهر اين هواپيما را ساقط نموده، نقص فنی هواپيما باعث اين سقوط شده يا اشتباه خلبان، مقوله ديگری است. يادمان باشد که همين هواپيمای فانتوم F۴ که مربوط به دهه ۱۹۷۰ و جنگ ويتنام می‌باشد، کماکان ستون فقرات نيروی هوايی ما را تشکيل می‌دهد.
به اينها اضافه کنيد ميراژهايی که در زمان حمله امريکا به عراق از سوی عراقی‌ها به ايران (به صورت ناخواسته) اهدا شدند، ميگ‌های ۲۵، ۲۷ و ۲۹ (اين يکی با دود سياه‌رنگی که از خود برجای می‌گذارد حتی با چشم غيرمسلح و بدون رادار نيز قابل رديابی است) و سوخو ۲۴هايی که از عراق برخاسته و در فرودگاه‌های کرمانشاه، همدان، ايلام و ... نشستند و خود به خود تحت مالکيت ايران درآمدند.
آه، ببخشيد، ايلوشينی که حکم رادار پرنده داشت (عدنان) و از فرط خوشحالی، نتوانستند با آن کار کنند و بالاخره در نزديکی‌های شيراز سقوط کرد فراموش نشود.
اينها را يادآوری کردم که بدانيد علاوه بر هواپيماهای غربی‌ای که داريم، هواپيماهای شرقی را نيز داريم و با اين مجموعه (هرچند قديمی) اگر بتوانيم با داشتن يکی، دو مغز متفکر و شجاع مثل نادر جهانبانی، عباس بابايی، فکوری، آل طه، قدير جدی، عباس دوران، اردستانی، ستاری (که همگی اين خلبانان يا اعدام شدند، يا شهيد) و ... جلو برويم شايد بشود تا حدی فتيله ترکتازی‌های F۱۵ها، F۱۶ها، F۱۸ها، F۲۲ها و F۳۵های امريکايی را پايين بکشيم، البته بايد خدا را شاکر باشيم که عمر عملياتی F۱۴های امريکايی ۲ سال پيش تمام شد والا با موشک‌های فونيکس آنها کار نيروی هوايی ما با کرام‌الکاتبين بود، زيرا زمانی که هواپيماهای ما در اثر اصابت آن موشک‌ها در حال سقوط بودند، خلبانان اين هواپيما در حال خوردن قهوه يا آبجوی پس از پرواز موفقيت‌آميزشان در رستوران يا بارِ ناو هواپيمابر مربوط به خود بودند! راستی برای نيروی هوايی ما چند تير موشک فونيکس باقی مانده؟ آيا توانسته‌ايم حتی يک نمونه در مقياس يک پنجاهم آن بسازيم؟ قابل توجه جناب آقای رفيقدوست که خود را به عنوان پدر موشکی ايران به همگان قالب کرده!
بمب‌افکن‌های B۵۲، B۱، B۲، F۱۱۷ (حتی باوجود بازنشسته شدن) و ... با بمب‌های بسيار سنگين، بسيار مخرب و نفوذکننده در سنگرهای زيرزمينی و بتنی‌شان هم کابوس‌هايی بسيار وحشتناک می‌توانند باشند.
دفاع ضدهوايی‌مان که تنها مايه خجالت است. پيشرفته‌ترين سيستم دفاعی ما عليه پرنده‌های دشمن، همان سيستم روسی «تور M۱» است که پس از سرکار گذاشتن ما توسط روس‌ها که با تحويل ندادن سيستم S۳۰۰شان بدجور ما را بور کردند، به‌روزترين سيستم ضدهوايی و رهگيری هواپيمای دشمن توسط عوامل پدافند است که به تازگی از نيروی هوايی منفک شده‌اند.
بهبود و حتی تغيير عملکرد موشک‌های تاو و هاگ و انواع و اقسام موشک‌های ديگری که با اسامی عربی عجيب و غريبشان فقط کپی‌های مسخره‌ای از اين موشک‌ها بوده يا با استفاده از تکنولوژی عقب‌مانده چين يا کره‌شمالی ساخته شده‌اند نيز آبی بر روی آتش هواپيماهای دشمن نخواهد ريخت و بدون تعارف همان بهتر که به شانس خود اتکا کنيم و اشتباهات خلبانان دشمن.
در زمينه ضداطلاعات و جنگ الکترونيک هم که در مقايسه با امريکايی‌ها در حد افغانستان هستيم. به عنوان مثال وقتی در سال ۲۰۰۳ حمله همه‌جانبه امريکايی‌ها عليه عراق آغاز شد، تمام سايت‌های شنود و مراقبت ما در شهرها و ارتفاعات مشرف بر خليج فارس، ساعتی قبل از شروع عمليات امريکايی‌ها کور و کر شده بودند و به هيچ وجه من‌الوجوه سيگنالی دريافت نمی‌کردند، آناليز سيگنال که ديگر هيچ! خبر حمله امريکا به عراق را نيز آنها از راديو شنيدند. اين ناتوانی هم جزو شاهکارهای صنايع الکترونيک ماست.
پهپاد (هواپيمای نظامی بدون سرنشين) ساختيم عين ناودانی! به خدا قصدم تحقير يا کم‌ارزش نشان دادن زحمات کارکنان نيروی هوايی، صنايع دفاع يا ديگر ارگان‌های نظامی مرتبط با اين موضوع نيست، اما واقعا از نظر صنايع دقيق نظامی در حدی نيستيم که قابل مقايسه با کشوری باشيم که داعيه برتری بر آن را داريم. هواپيمای بدون سرنشين می‌سازيم، ظاهراً با موتور جت اما معلوم نيست دوربينش کجاست که بتواند تصويرهای گرفته شده را ارسال کند. مگر مهم‌ترين وظيفه يک پهپاد ارسال تصاوير از نقاطی نيست که ديگر هواپيماها قادر به نفوذ به آنجا نيستند؟ جناب پهپاد ما تنها قادر به حمل يک بمب می‌باشد و در کمال پررويی فقط به موتور جت آن نگاه می‌کنيم و اگر از تک تير بودن آن ايراد بگيريم متهم به اين می‌شويم که نيمه خالی ليوان را می‌نگريم. نه ظرافتی در کار است، نه چرخی برای فرود اين پرنده! راستی کجا فرود آمد؟ اصلا فرود آمد، سقوط کرد يا منفجرش کردند؟ در اين صورت که فقط يک پهپاد يکبار مصرف خواهد بود. پس چرا عکسی از فرود يا بعد از فرود آن در دست نيست؟ همين اطلاع ندادن‌ها و شک‌‌ها هستند که ما را قلقلک می‌دهند ديگر.
يکی، دو هواپيما داريم برای شنود و کشفِ رمزِ حرکاتِ روی زمين و آسمان همسايگانمان. آنها هم يک خط درميان يا سيستم‌های کامپيوتری‌شان خراب است يا موتورشان و يا به قدری بين کروچيف (اعضای کادر پروازی) اختلاف هست که حتی به قيمت کنسل کردن اين پرواز حياتی حاضرند کار يکديگر را بد جلوه دهند. تعجب نکنيد، ايران است اينجا.
بشنويد از آن طرف.
ناو يو.اس.اس.کول در سال ۲۰۰۰ در خليج عدن مورد حمله يک قايق يمنی قرار گرفت و علاوه بر کشته شدن تعدادی از خدمه‌اش، بازسازی آن مدت‌های مديدی به طول کشيد. بله، امريکايی‌ها هم غافلگير می‌شوند. تعجب نکنيد. غافلگيری يکی از اصول و فاکتورهای برتری در جنگ است اما کدام جنگ و اصلا جنگ با چه نيرويی؟ قايق‌نشينان يمنی خود را به کشتن دادند و ديگر هيچ. نتيجه اين امر چه بود جز کشته شدن چند ملوان يا سرباز نيروی دريايی امريکا؟ آيا اين تمام چيزی بود که يمنی‌ها می‌خواستند؟ با کشتن چند امريکايی کدام پيروزی را به دست آوردند؟ در کدام جنگ؟ برای مردمشان چه به ارمغان آوردند؟ برای خانواده‌هايشان چه؟ غير از خودکشی احمقانه، چه نامی روی اين حرکت می‌توان گذاشت؟
اکنون ما...
هی بياييم موشک‌های جديد خود را آزمايش و در بوق و کرنا کنيم با بردهای ۲۰۰۰ يا ۲۵۰۰ کيلومتری در حالی که دورترين نقاط ايران نسبت به همديگر بيش از ۱۸۰۰ کيلومتر فاصله ندارند! لطفا يکی بگويد اين ۲۰۰ يا ۷۰۰ کيلومتر اضافه بين ۱۸۰۰ تا ۲۰۰۰ يا ۲۵۰۰ کيلومتر را از کجا آورده‌اند اين حضرات؟ احتمالا نقطه فرود موشک‌ها عربستان، کويت، يمن، عراق، سوريه، اردن يا از آن طرف پاکستان، افغانستان يا ... بوده و ما خبر نداريم! بيخود بهانه نياوريد. موشک کروز که شليک نکرديم، در نتيجه پرتاب به صورت بالستيک (قوسی)از نقطه A به نقطه B بوده و هرقدر هم که موشک از جو خارج شده باشد صرفا فاصله بين اين دو نقطه به عنوان «برد موثر» موشک محاسبه می‌شود.
قايق‌های تندرويمان (بليدرانرهايی که از انگلستان خريده‌ايم و تبديل به قايق تندروی جنگی کرده‌ا‌يم) را به رخ ناوهای امريکايی می‌کشيم؟ شده‌ايم عين بچه تخسی که زورش به مرد همسايه نمی‌رسد و تنها کاری که از او برمی‌آيد زدن زنگ همسايه و فرار کردن است. همين. (با عرض معذرت، قديمی‌ها می‌گفتند: زورش به … همسايه نمی‌رسد، پالانش را می‌زند!)
ناوشکن جماران را ساختيم و از ترس اين که مردممان (نه امريکايی‌ها، زيرا آنها با ماهواره‌های جاسوسی و نظامی خود، تمام حرکات ما را زير نظر دارند) نفهمند چه کرده‌ايم و کجا کرده‌ايم، گفتيم «در يک مکان نامشخص در خليج فارس» آن را به آب انداختيم با ظاهری که بی‌شباهت به ناوچه‌های انگليسی جنگ جهانی دوم نبود و پيچ و پرچ‌های روی ورق‌های آهنی اين کشتی کاملا معلوم و تابلو بود. اصلا می‌شود يکی به اين حقير بگويد چرا هيچ عکسی از برجک فرماندهی اين ناو، حتی از روی عرشه، مخابره نشد؟ خب، ساختيم. مبارک باشد. يکی بگويد اين «ناوشکن» قرار است کدام ناو امريکايی را بشکند؟ ناوهای هواپيمابری که اقلاً ۹ هزار تن وزن و بيش از ۸۰ هواپيمای پيشرفته و فوق پيشرفته در دل خود دارند از چه چيز اين به اصطلاح ناوشکن بايد بهراسند؟ تازه شنيده‌ايم دومين ناوشکنمان قرار است در دريای خزر به آب انداخته شود؛ همان دريای خزری که زورمان نرسيد از نفت متعلق به خودمان در آن دريا، حتی يک بشکه هم ا ستخراج کنيم.
زيردريايی سبک ساختيم؟ دست مريزاد. می‌شود بپرسم قرار است با اين زيردريايی‌ها کجا را به آتش بکشيم؟ مگر نه اين که همين الان دو زيردريايی اسرائيلی (کلاس دلفين) در دهانه تنگه هرمز و در اعماق آب‌های دريای عمان قرار دارند؟ پس اين زيردريايی‌های فوق سريع ما چه کاره‌اند؟
اين موشک‌هايی که قرار است با ارتفاع يک متر از سطح آب و شش برابر سرعت صوت به ناوهای امريکايی برخورد کنند کی قرار است به کار ما بيايند؟ اگر داريم و می‌توانيم استفاده کنيم، چه زمانی بهتر از حالا؟ حداقل برای هميشه خيالمان از دست ناوهای امريکايی حاضر در خليج فارس راحت می‌شود و می‌شويم سلطان مطلق‌العنان «خليج هميشه فارس» البته مگر اين که جناب احمدی‌نژاد باز هم بروند در اجلاسی که ايشان را درست زير تابلوی «خليج عربی» بنشانند و در خفا برای مذاکره با همين امريکايی‌هايی که اين جناب (احمدی‌نژاد) رئيس جمهورشان را جوان و خام می‌داند پيغام و پسغام بفرستند.
نگران ديگر پيشرفت‌ها و مواهب تکنولوژيکی و عقل و شعور ستاد فرماندهان بلندپايه امريکايی و برتری همه‌جانبه آنها بر ما نباشيد. جناب «اسفنديار رحيم‌مشايیِ مرتبط با غيب» تنها با يک ورد کوتاه بلايی بر سر آنان خواهد آورد که همگی در برابر «پرچمدار مکتب ايرانِ باستان» به سجده افتاده و از درگاه ايشان تقاضای مغفرت می‌کنند و قول خواهند داد سرباز جان بر کف ايران و ايرانيان و پاسدار منشور کوروش باشند.
***
در ترکيه پايگاه اينجرليک را دارند با (حدوداً) ۱۰۰ هواپيما. در باکو پايگاه واکنش سريع دارند. در ترکمنستان، قزاقستان، همين قرقيزستان کودتازده و گرسنه، پاکستان، افغانستان که ديگر حياط خلوت آنها شده، تمام کشورهای حوزه خليج فارس، بيش از نيمی از آب‌های خليج فارس و بالاخره در عراق، هم فرودگاه نظامی دارند و هم پايگاه نظامی. يعنی هم از راه هوا، هم از راه دريا و هم از راه زمين قادر به رد شدن از مرزهای ما هستند. پس به طور کامل در محاصره امريکايی‌ها و پايگاه‌هايشان هستيم. اگر هم بخواهند وارد شوند ديگر مثل يوگسلاوی دهه ۹۰ يا عراق و افغانستان وارد نمی‌شوند چون ناخواسته (و به خاطر يک بزرگ‌نمايی بيهوده) خودمان را لو داديم که يک ميليون سرباز مسلح داريم و يک ميليون بسيجی «فعال». در همين حدود هم نيروی احتياط داريم که به عنوان نيروی ذخيره و آماده جهت ورود به عرصه نبرد روی آنها حساب می‌کنيم.
زمانی که حمله به عراق در دستور کار امريکايی‌ها قرار گرفت می‌دانستند با ارتشی سروکار دارند که به زور سرپا ايستاده و از ترس اعدام نشدن توسط دادگاه‌های نظامی صدام است که اسلحه به دست بر سر پست‌های خود ايستاده‌اند بنابراين زياد روی مقاومت ارتشيان عراق حساب نکردند و اين طرز فکر، درست بود و نتيجه هم داد.
درمورد افغانستان که نه ارتش داشت و نه نيروی نظامی و تنها به صورت ملوک‌الطوايفی اداره می‌شد، جنگ فقط به دليل استفاده طالبان از بمب‌های کثيف (کنار جاده‌ای که البته در عراق هم استفاده می‌شود) يا انفجارهای انتحاری (اين يکی هم در عراق کاربرد دارد) و ضمناً روش تعامل موذيانه پاکستانی‌ها با همسايگانشان(که در استان‌های مرزی خود با افغانستان، منطقه امنی برای باقيمانده طالبان فراهم کرده) ادامه پيدا کرده وگرنه شخم زدن غارهای تورابورا (محل امن عمله و اکره اسامه بن‌لادن) برای بمب‌افکن‌های پهن‌پيکر امريکايی فقط چند سورتی پرواز کار داشت.
اما ايران.
بياييد برای يک بار هم که شده واقع‌بين باشيم. اگر توانستيم با تبليغات و انواع و اقسام خوراک ذهنی که برای مردم و ارتش و سپاه و بسيجيانی که دفاع از وجب به وجب اين مملکت را وظيفه ملی (و نه فقط دينی) خود حساب می‌کردند ايجاده کرده بوديم به آنها بباورانيم که «غيرت» باعث عقب راندن متجاوزان عراقی از شهرهايمان شد، اين را هم بايد قبول کنيم که همان «غيرت»، که بسيار هم کاربرد داشت و دارد، نتوانست جلوی بازپس‌گيری جزاير فاو، مجنون، جزيره مينو، نفت‌شهر، محاصره دوباره خرمشهر و آبادان، عقب‌نشينی از شرق بصره و جان گرفتن دوباره ارتش مضمحل عراق را بگيرد. به خودمان که ديگر نمی‌توانيم دروغ بگوييم، می‌توانيم؟
موضوع ساده‌ای است؛ قرار گرفتن گوشت و پوست و استخوان در برابر مرمی سربی ۵.۵۶ ميليمتری اسلحه M۱۶ که البته باتوجه به نوع چرخشی که دارد، بسيار مخرب‌تر و کشنده‌تر از مرمی ۷.۶۲ ميليمتری ژ۳ يا AK۴۷ می‌باشد. به نظر شما «غيرت» می‌تواند مانع از ورود گلوله به بدن مدافع ايرانی اين سرزمين گردد يا خير؟
دوستانه متذکر می‌شوم بهتر است آقايان نقدی، جعفری، جزايری، طائب، احمدی‌نژاد، وحيد، اسلامی و ديگر سرداران سپاه و بسيج و مقام‌های نظامی و امنيتی که امريکا و اسرائيل را به هيچ جای خود حساب نمی‌کنند، در برداشتن اين لقمه‌ دقت کنند. لقمه‌ای که شما برمی‌داريد (يا قرار است برداريد) ممکن است برای دهان شما بزرگ باشد، اگر بزرگ نباشد ممکن است هضم آن مشکل باشد و اگر هضم آن هم مشکل نبود قطع به يقين در دفع آن دچار مشکل حادی خواهيد شد که احتمالاً...
حال که با ترس و لرز از راه افتادن جنگی که باعث و بانی‌اش ادبيات بی‌ادبانه و گنده‌گويی‌های رئيس جمهور و عمله و اکره و اعوان و انصارش است، پس از آن همه جنايت، بحث آشتی را پيش کشيده‌ايد و با دچار شدن عمدی به نوعی «آلزايمر خودخواسته» و از ياد بردن جناياتتان در کشتار، بازداشت بدون حکم، زندانی‌کردن، شکنجه، تفتيش عقايد، اقرار گرفتن به شيوه قرون وسطا و ... در مقام يک مصلح اجتماعی قرار گرفته‌ايد و بر طبل آشتی می‌کوبيد و دم از وحدت می‌زنيد که مبادا در مواجهه با قوی‌تری از خودتان، نظامی را که اين همه برای نگه داشتنش خون مردم را ريختيد از دست بدهيد، بهتر است به جای اين گزافه‌‌گويی‌ها، اندکی به وضع معيشت و رفاه مردم توجه کنيد که مطمئناً اگر بتوانيد ذره‌ای رضايت از دست رفته مردم را جلب کنيد، امريکا که سهل است، تمام دنيا نيز قادر به تحميل خود به ايران و ايرانيان نخواهند شد. اين همه در پی اصلاح کارکرد اين موشک و آن موشک‌ خود نباشيد، در پی اصلاح روش مملکتداری خود باشيد که از اين موشک‌ها چيزی برای اين دنيا و آن دنيايتان باقی نمی‌ماند. تنها رضايت مردم باقی می‌ماند و بس.
يادتان باشد به قول قديمی‌هايمان «مرگ، حق است». بهتر است نزد مردم ايران به يک «يادش بخير» يا «خدا رحمتش کند» بسنده کنيد تا از «الهی گور به گور شود» يا «آتش به قبرش ببارد» در امان بمانيد. از ما گفتن...

پدرام فرزاد


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016