دوشنبه 15 شهریور 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سريال "تودهنی"ها و تکليف ما، سيدمجتبی واحدی

سيدمجتبی واحدی
شتاب‌گيری روند "تودهنی‌های متقابل رهبری و احمدی‌نژاد" و هم‌زمانی آن با افزايش بن‌بست‌های سياسی و اقتصادی در کشور، می‌تواند اميدها به شکست کودتاگران را افزايش دهد اما اين اميدواری برای فردا نبايد ما را نسبت به سرنوشت امروز کسانی که حذف آن‌ها، هدف مشترک رهبری و احمدی‌نژاد است غافل کند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


يک سال پيش در چنين ايامی مردم ايران ناچار بودند ابراز شيفتگی های مشمئزکننده آقای خامنه ای نسبت به احمدی نژاد را بشنوند و به آينده نگران کننده کشور ايران بينديشند . آن روز، بسياری از افراد می دانستند که مجيزگويی های رهبری در خصوص «رئيس جمهورِ دست ساز خود»، به خاطر اعتقاد او به معجزه گری احمدی نژاد نيست بلکه کينه ورزی آقای خامنه ای نسبت به مجموعه کسانی که نتيجه کودتای انتخاباتی را نپذيرفته بودند «رهبرِ کينه جویِ جمهوری اسلامی» را وادار می کرد تا بيش از اعتقاد واقعی خويش، از رئيس بی کفايت دولت، حمايت و تمجيد کند.

اما احمدی نژاد بهتر از ديگران خود را می شناخت و می دانست لايق اينهمه تجليل و تکريم نمی باشد . او خيلی زود به رمزِ حمايت های رهبری از خود پی بُرد و دانست که آقای خامنه ای برای تسکين قلب خود در برابرمخالفان ، به حمايت افراطی از رئيس جمهور کودتايی نياز دارد. بر همين اساس از نخستين روزهای معرفی به عنوان رئيس دولت دهم ، احمدی نژاد سوءاستفاده از نياز رهبری به خود را آغاز کرد که واضح ترين نماد اين سوءاستفاده ، برخورد قلدر مأبانه با حکم رهبری برای عزل مشايی بود . او يک هفته تمام ، دستور آقای خامنه ای را به کناری نهاد وآنگاه که ناچار به اجرای آن دستور شد احکام متعدد برای مشايی صادر کرد و در کنار واگذاری فله ای اختيارات به مشايی، به هر بهانه ای به تمجيد از رئيس دفتر خود پرداخت تا نشان دهد يک موی مشايی را با تمام حيثيت رهبری و مراجع تقليد، عوض نمی کند.

احمدی نژاد هنگامی که مطمئن شد رهبری نمی تواند برخورد جدی با او انجام دهد گردنکشی های خود را به حوزه های ديگر نيز تسری داد. اوج اين گردنکشی ها هنگامی آشکار شد که احمدی نژاد برای تثبيت موقعيت بين المللی خويش، سعيد جليلی را مأمور مذاکره با معاون وزير خارجه امريکا کرد و با اروپاييان هم بر سر ارسال اورانيوم غنی شده به فرانسه به توافق رسيد. آن روز آقای خامنه ای متوجه شد که اگر در عرصه داخلی نمی تواند ترمز احمدی نژاد را بکشد لاقل در عرصه بين المللی بايد او را ناکام بگذارد و گرنه در آينده ای نه چندان دور، بايد فرياد سردهد که «نه در غربت دلم شاد و نه رويی در وطن دارم».

اين نگرانی بلافاصله به سه سخنگوی رهبری منتقل شد و در نيمه مهرماه ۸۸، احمد جنتی در نماز جمعه تهران و حسين شريعتمداری در سرمقاله کيهان، به مخالفت علنی با دو پروژه مهم احمد نژاد پرداختند، علی لاريجانی هم زبان به طعن کسانی گشود که «در جريان مذاکرات هسته ای فريب غربی ها را خورده اند» . احمدی نژاد در اين موضوع نيز مانند داستان مشايی،رفتار کرد . او اگرچه در ظاهر با اراده کلی رهبری همراهی نمود اما در يک گفتگوی صريح تلويزيونی، زبان به انتقاد از مخالفان تبادل سوخت گشود و اظهار اميدواری کرد که اين مخالفت ها تنها از سر ناآگاهی باشد!

رئيس دولت کودتا، که اولا در کمتر از سه ماه به دو عقب نشينی تحقير آميز تن داده بود وثانيا می دانست بدنام ترين رئيس دولت ايران در داخل و خارج کشور است به شدت احساس خطر کرد . او برای رفع خطر احتمالی، يارگيری از ميان افراطی ترين حاميان رهبری را آغاز کرد .

نخستين اقدام احمدی نژاد ، واگذاری مسئوليتی مهم به سعيد مرتضوی بود . او با اين اقدام ، به «نيروهای سرکوب گر» ياد آوری کرد که وقاحت او در حمايت علنی از قاتلان مردم ، صدها برابر بيشتر از آقای خامنه ای است و هريک از سرکوب گران که آينده بهتری می خواهد بايد به جناح احمدی نژاد بپيوندند!

واگذاری فله ای پروژه های بزرگ اقتصادی به سپاه ، دومين اقدامی بود که احمدی نژاد برای يار گيری و تقويت جبهه داخلی خود انجام داد .عليرغم افشای اختلافات و آغاز يارگيری های علنی احمدی نژاد ، کمتر کسی گمان می کرد تنها چهارده ماه پس از کودتای بيست ودوم خرداد هشتاد وهشت، رهبر کودتا و رئيس جمهور دست ساز او ، اينگونه در برابر هم بايستند و علنا به يکديگر « تو دهنی » بزنند. البته در تمام يک سال گذشته ، اتفاقاتی افتاده که بهترين تعبير برای همه انها « تودهنی متقابل دو شريک کودتا »بوده است اما در دو هفته اخير ، برحجم تقابل ها افزوده شده است .

نخستين تقابل جديد، زمانی رخ داد که آقای خامنه ای ، بر خلاف ميل احمدی نژاد ،از وحت در داخل کشور سخن گفت . بر همگان مشخص بود اين «وحدت خواهی ظاهری»، از پشتوانه واقعی برخوردار نيست اما همين قدر که عده ای از اصولگرايان، بر جذب حداکثری در داخل پافشاری کردند احمدی نژاد دانست که رهبری به دنبال ارسال پيامی برای او بوده تا قدری حواس خود را جمع کند و اگر به گردن کشی ها ادامه دهد ممکن است اتحادی نانوشته ميان رهبری و همه مخالفان احمدی نژاد برقرارشود ؛ اتحادی که نتيجه آن ، سرنوشتی خطرناک برای رئيس نامشروع و منفور دولت خواهد بود .

بر همين اساس ، او« وزير بی اراده اطلاعات » را مأمور کرد بر حجم گزافه گويی های خود بر عليه سران جبهه اصلاحات بيفزايد تا همگان باور کنند اقای خامنه ای بدون هماهنگی احمدی نژاد حق ندارد در مورد يک موضوع مهم سخنی بگويد. نگارنده بر اين باور است که وحشی گری ها در برابر منزل شيخ شجاع اصلاحات هم نقشه ای است که با همين هدف توسط حاميان احمدی نژاد طراحی و اجرا شده است. همچنين احمدی نژاد بارديگر از آمادگی خود برای مذاکره با اوباما خبر داد تا نشان دهد برای زد و بندهای خارجی ، نيازی به اجازه رهبری ندارد.

اما آقای خامنه ای هم بی کار ننشسته است . او از يک سو از گردن کشی های احمدی نژاد عصبانی است و از سوی ديگر با گذشت يک سال از حمايت های کينه توزانه از رئيس دولت ، زمان را برای فاصله گرفتن از احمدی نژاد مناسب يافته تا بی کفايتی های دولت دست نشانده ، بيش از اين دامن اورا نگيرد . آقای خامنه ای ، اين فاصله گيری رابا دادن چراغ سبز به اصولگرايان برای لجن مال کردن احمدی نژاد آغاز کرد. او که در برابر حملات شديد اصولگرايان به احمدی نژاد ، سکوت بی سابقه ای رادر پيش گرفته بود به محض آنکه رئيس دولت کودتا بر آمادگی خود برای مذاکره با اوباما پافشاری کرد در مقابل او موضعی سخت گرفت ومذاکره با امريکا را ردکرد .

چند روز پس از اين تودهنی ، احمدی نژاد و نوچه های او ـ که به ناحق « هيئت وزيران » ناميده می شوند ـ به ديدار رهبری رفتند . در اين ديدار . رئيس دولت گزارش های بلند بالا از موفقيت های مشعشع دولت خود ارائه نمود اما اين بار فی المجلس ، چند تودهنی از رهبری دريافت کرد . احمدی نژاد از « گسترش عدالت » در دولت خود سخن گفت واين پاسخ را دريافت کرد که « درباره تحقق عدالت بايد معيارها و شاخص های روشنی را تدوين کرد تا سنجشِ تحقق ِ عدالت در بخش های مختلف اقتصادی ، اجتماعی ، آموزشی ، فرهنگی وديگر عرصه ها با توجه به شاخص ها ، امکان پذير شود » (۱).

احمدی نژاد بر سرعت تحقق اهداف در دولت خود تأکيد کرد وبا اين تودهنی آشکاررهبری مواجه شد که «بايد دولت ،افرادی را مأمور کند که عاقلانه ، با تدبير وتدبر به اين پرسش اساسی پاسخ دهند که آيا پيشرفت در سند چشم انداز ، متناسب با زمان طی شده بوده است يا نه؟» احمدی نژاد با آب و تاب فراوان ، هشتاد ويک سفر خارجی خود و حضور هفتاد هيئت خارجی در ايران را نشانه « رويکرد فعال » دولت خود در عرصه بين المللی دانست اما اين پاسخ محکم را از آقای خامنه ای شنيد که « آنچه بيشتر از تحرک ورفت وآمد سياسی بايد مورد توجه قرار گيرد روح و محتوای ديپلماسی است » (۲) رهبر جمهوری اسلامی با اين اظهار نظر ، نه تنهابر ادعاهای گوش خراش احمدی نژاد درخصوص موفقيت بين المللی دولت خود مُهر بطلان زد بلکه با تصريح بر « تمرکز همه مسائل مرتبط با سياست خارجی در وزارت امور خارجه » (۳) جديد ترين اقدام احمدی نژاد در گزينش مشايی و سه نفر ديگر به عنوان نمايندگان ويژه رئيس دولت را تخطئه نمود . احمدی نژاد در گزارش حضوری خود به رهبری ادعا کرد که « تمرکز اصلی دولت دهم ، بخش فرهنگ است » اما آقای خامنه ای که تصميم داشت در حضور زيردستان احمدی نژاد او را خُرد کند اينچنين پاسخ داد :« کارهای ويترينی و تشريفاتی در مسائل فرهنگی ، نه تنها فايده ندارد بلکه ضررهای مشخصی به همراه می آورد »(۴). البته احمدی نژاد هم نشان داد که مايل نيست در « تودهنی زدن » از رهبری عقب بماند . او به خوبی می داند تأکيد رهبری بر« پرهيز از کارهای موازی در سياست خارجی » و « مسئوليت وزارت خارجه نسبت به همه مسائلی که به نوعی با سياست خارجی وروابط با ديگر کشورها مربوط می شود » مفهومی جز لغو احکام صادره برای مشايی و سه همدست او به عنوان نمايندگان ويژه رئيس جمهور ندارد ، اما با گذشت يک هفته از اين اظهار نظر صريح رهبری ، احمدی نژاد هيچ اعتنايی به اين امريه رهبری نکرد تا اين بار با «‌بی اعتنايی » ، تو دهنی بزند .

حرکت عجيب ديگر احمدی نژاد که مفهومی جز تودهنی به رهبری نداشت عدم شرکت او در نماز جمعه روز قدس بود . او که به عنوان ناطق قبل از خطبه ، از تريبون نماز جمعه تهران سخنرانی می کرد بلافاصله پس از اتمام سخنرانی خود ، دانشگاه تهران را ترک کرد تا پشت سر سيد احمد خاتمی نماز نخوانَد زيرا او اخيرا انتقاداتی را متوجه مشايی نموده بود! احمدی نژاد با اين کار در واقع نشان داد هرکس کوچک ترين سخن انتقادی نسبت به نزديکان رئيس دولت برزبان بياورد از نظر احمدی نژاد « غير خودی » تلقی می شود . مفهوم واضحِ ترک دانشگاه ـ قبل از اقامه نماز جمعه ـ اين بود که رئيس دولت به سخنان رهبری در خصوص اتحاد وهمدلی در ميان نيروهای وفادار به اصول ، وقعی نمی گذارد و توصيه سه روز قبل آقای خامنه ای بر «انتقاد پذيری دولتمردان» را به هيچ می انگارد .

شتاب گيری روند «تودهنی های متقابل رهبری و احمدی نژاد» و هم زمانی آن با افزايش بن بست های سياسی و اقتصادی در کشور، می تواند اميدها به شکست کودتاگران را افزايش دهد اما اين اميدواری برای فردا نبايد ما را نسبت به سرنوشت امروز کسانی که حذف آنها ، هدف مشترک رهبری و احمدی نژاد است غافل کند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016