دوشنبه 3 آبان 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نوری زاد و نوشتن نامه به "رهبر گرامی"! بخش دوم، کوروش گلنام

چند نمونه گويا و درس آموز
چند نمونه گويا ودرس آموز از نامه های اعتراضی و يا دادن اعلاميه و افشا گری ها بی هيچ گونه مجيز گويی را می توان نام برد که برای هميشه تاريخ به عنوان نمونه هايی درخشان از مبارزه مردم ايران در راه آزادی در دورانحکومت اسلامی بيادگار خواهد ماند.
۱ـ نامه سرگشاده دليرانه مهدی بازرگان به خمينی در خرداد شست(شصت) وهفت برابر با ژوئن هشتاد وهشت ميلادی(بيست و دو سال پيش) که از دو زاويه بسيار در خور توجه است. يکی دليری وبی پروايی او در انتقاد تازيانه وار بر خمينی وبيان حقيقت ندانم کاری های او، و ديگری تفسير خودکامگی، بی قانونی، بيدادگری، سنگدلی، نيرنگ بازی، خرابکاری و ويران سازی حکومت اسلامی از همان آغاز به کارتا آن زمان که تنها هفت سال از روی کار آمدن حکومت اسلامی گذشته بوده است. نکته هايی که زنده ياد بازرگان دراين نامه سرگشاده خود بر آن انگشت نهاده در همه اين سال ها با شدتی چند برابر هم چنان به شکل های گوناگون ادامه يافته است. به فرازهايی از اين نامه توجه کنيد:
" آيا اصلا رهبری يک ملت واداره يک مملکت با رأی شخصی وبدون مشورت ونظر خواهی مستقيم وغير مستقيم مردم ويا لااقل بدون استماع فريادها ونظرات آنها در کليه قشرها، مخصوصا از ستم ديدگان وصاحب نظران، ميتواند مورد قبول خدای سبحان و مطابق با اصول نظام های مقبول دنيا باشد؟چنين روشی آيا با عدالت وانسانيت وبا اسلام جور در ميآيد؟ "



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


" چگونه يک فرد هر قدر دانا و توانا وبا تقوی، حق دارد خود را تشخيص دهنده وتصميم گيرنده به جای پنجاه ميليون نفر وپاسخ گوی اسلام بداند؟ در جماران نشستن وجز در مورد پيروان خاص به هيج واظهار نظر يا استغاثه مردم جواب ندادن وچيزی جز آنچه خواسته وعقيده شخصی است نگفتن و اطاعت واجرا از همه خواستن، ايا باشيوه پيامبر(ص) وعلی(ع) مظابقت دارد؟ مردم ايران ايا با گزينش و پذيرش رهبری جنابعالی تفويض اختيار و استعفا از شخصيت واستقلال وحيات خود کرده اند؟ "
"مردم شرافتمند وانقلاب کرده ايران، بجز معدود مخصوص که چشم پر کن ها وسياهی لشگرهای مجذوب ويا مزدور اجتماعات ونماز جمعه ها وتظاهرات هستند يا دست چين شده های صدا وسيما ميباشندف در مجموع از انقلاب و از انحراف ها و اثار آن سرخورده اند نه جنگ را قبول دارند، نه از ضربات آن استقبال می کنند و نه بر مناظر دلخراش بمب وموشک خنده ميکنند. چقدر از دست دستگاه دروغپرداز صدا وسيما عصبانی هستند که از قول آنها گزارش های رضايت و تاييد پخش ميکند. چون دسترسی به جايی وفرياد رسی ندارند وتبليغات انحصاری واختناقف جرأت اظهار نظر واعتراض را از همه سلب کرده است از ترس جان وبرای حفظ لقمه نان تن به هر فشار و فرمان داده اند."
.......
او با دليری فراوان يک بيک وعده ها و دروغ های خمينی رادراين نامه تاريخی خود افشا و خمينی را به شديدترين شکل به انتقاد کشيده است.او در اين نامه به خوبی نشان ميدهد که پايه اين بنااز همآن آغاز کج وناراست بوده است. آيا وضع امروز وپس از سی ويک سال کمترين بهبودی يافته است؟ شوربختانه بازرگان را به عنوان "ليبرال" از قدرت بيرون راندند وفراوان مبارزان و آزادی خواهان در سازمانهای سياسی آن دوران نيز بر اين امر مهر تاييد زده وبا حکومت خونريز خمينی هم آوا شدند. حزب توده نخستين و بر جسته ترين نقش را در اين باره بازی کرد و بزرگترين نيروی چپ آن دوران يعنی فداييان اکثريت و حتا ديگر چپ های مخالف نيزبا او هم آوا شدند. نگارنده نيز خوددرميان آن کسانی بود که اين امر نادرست را باور نموده، با آن هم خوانی نموده واز دور شدن بازرگان از قدرت خوشحال شده است. کار بسيار اشتباهی که در حقيقت به خودکامگان فريبکار ميدان بيشتر ودستی باز تر داد که هر کار که می خواهند با مردم کرده و يکی از رک گوترين، درست کار ترين و دانا ترين چهره های آغاز انقلاب را به کناری برانند. در اين باره نقش به ويژه مهم و فريب کارانه هاشمی رفسنجانی وهم دستان او را نيز هرگزنبايد فراموش نمود.
۲ـ نامه ها، افشاگری ها، مخالفت ها، اعلاميه هاو اسناد منتشر شده زنده ياد، بزرگوار آيت اله منتظری در باره ناراستی های حکومت اسلامی از آن زمان که خود به درک درست تری از ماهيت ستم گرانه، دروغ پرداز ونيرنگ باز حکومتی که خود نيز در آغاز از مهم ترين پايه گذاران آن بود، بر همگان روشن است. در زير شديد ترين فشار ها وستم گری های شيخ ناسپاس و ناپاک علی خامنه ای، هرگز نامه ای به او ننوشت و همه خطاب های او دست کم در دو دهه آخر زندگيش بنام مردم ايران وبرای مردم ايران بود.
۳ ـ نامه سرگشاده امام جمعه دليرپيشين اصفهان، آيت الله سيد جلال الدين طاهری اصفهانی به مردم ايران در باره استعفای خود نيز گذشته از نگارش زيبای آن، نمونه درخشانی از اين ايستادگی وهمراه نشدن با موج ويران گر نيرنگ و ريا است.
اين نامه تاريخی را که درستی انتقاد هايی که در آن امده است، اينک با آن چه که پس از آن روزگاريعنی از سال ۱۳۸۱ تا امروز بر بر مردم رفته است ودامنه ای به مراتب گسترده تر و هولناک تر يافته است، حتا برای شماری از هواداران آن رروز حکومت که با آيت الله طاهری نيز در جبهه مخالف بوده اند، بسيار آشکار وروشن شده است را می توان در آدرس زير نيز يافت و خواند:
http://www.ettelaat.net/Ayatollah_Tahery.htm
۴ ـ زنده ياد علی اکبر سعيدی سيرجانی
در باره زنده ياد استاد علی اکبر سعيدی سيرجانی، نويسنده و اديب شرافت مندودليری که نامه های سرگشاده ای هم به خامنه ای (آن زمان رئيس جمهوری ود)وهم به مردم و هم به هم ميهنان برون مرز خود نوشت و جان بر سرربان تيز ومنطق برنده خود نهاد، کم نوشته نشده ولی به گمان من هنوز حق مطلب در باره اين بزرگوار به خوبی ادا نشده است.
پرداختن به نامه های سرگشاده زنده ياد سيرجانی خود نياز به نوشته ای جداگانه دارد. می دانيم که علی خامنه ای به نامه اوپاسخی داده و وسيله کيومرث صابری(گل آقا) برای او می فرستد. بخش آغازين پاسخی که سيرجانی پس از دريافت پاسخ خامنه ای نوشته را اينجا آورده و بررسی وداوری را به خوانندگان واگذار می کند:
"جناب آقای خامنه ‏ای
پيام عتاب ‏آميز جناب عالی را آقای صابری برايم خواند، و متاسف شدم، نه به علت اين که مورد قهر ‏آن مقام معظم قرار گرفته ‏ام و به زودی امت هميشه در صحنه حزب‏ الله حسابم را خواهند رسيد که مرگ در راه دفاع از ‏حق شهادت است و ما مرگ شهادت از خدا خواسته ‏ايم. تاسف و تاثرم از پندارهای باطل خويش بود و اميدهای برباد ‏رفته ‏ام درباره سعه صدر جناب عالی و سرنوشتی که ملت ايران در دوران رهبری شما خواهند داشت.‏بگذريم از لحن توهين ‏آميز پيام که حتی قاصد را شرمنده کرده بود و از هر مسلمان با تقوايی بعيد می‏نمود تا چه رسد ‏به رهبر مسلمانان جهان. حيرتم از اين است که جناب عالی به استناد کدامين سند و قرينه و امارت مرا مرتد قلمداد ‏کرديد و نامعتقد به اسلام. اگر مستند به نوشته‏ های من است ای کاش موردش را مشخص می فرموديد، و اگر مبتنی بر ‏واردات غيبی است و اشراف بر ضماير که انالله و انااليه راجعون.‏‎می ‏دانم در حکومتی که مرحوم شريعتمداری با آن مقام فقاهت، مهندس بازرگان با آن تقوای دينی و سياسی، آيت ‏الله ‏منتظری با آن سوابق مبارزاتی دق‏مرگ و خانه‏ نشين و مطرودند، تکليف امثال بنده معلوم است و بر ما کجا برازد دعوی ‏بی‏ گناهی.‏و می دانم رهبر جليل القدری که با يک نهيبش نمايندگآن مجلس اسلامی در لاک سکوت و وحشت می‏خزند، البته ‏می تواند با تيغ بيدريغ تکفير حمله بر من درويش يک قبا آرد.‏فرموده بوديد چرا اين همه مزايای حکومت اسلامی را نديده ‏ام و به تمجيد نپرداخته ‏ام. اين وظيفه اخلاقی را شاعران و ‏نويسندگان محترمی که با چرخشی ناگهانی در سلک هواداران ولايت فقيه درآمده ‏اند بهتر و موثرتر انجام می‏دهند. ‏وانگهی رژيمی که علاوه بر فرستنده‏ های راديويی و تلويزيونی هزاران مسجد و منبر و مجلس را در اختيار دارد چه نيازی ‏به مديحه ‏سرايی مطرودان دارد، به خصوص نويسنده کج‏ سليقه‏ ای که هرگز در مدح هيچ امير و حاکمی قلم نزده است."
ميتوان همه اين پاسخ را در آدرس زيرخواند:
http://balouch.blogspot.com/2008/12/blog-post_02.html
۵ ـ يبانيه ها و اعلاميه های پس از کودتای انتخاباتی مير حسين موسوی و حجت الاسلام کروبی که گذشته از خطاب درستش که به مردم است، نقش افشاگرانه مهمی نيز داشته اند که همه با چگونگی آن ها آشنا هستيم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016