ديپلمات های جدا شده و چشم داشت ها، کوروش گلنام
۱ ـ يکشنبه همين هفته نوزدهم سپتامبر(۲۸ شهريور)، روز گزينش های(انتخابات) پارلمانی، استانی و کمونی در سوئد است و دامنه گفت وگو و زور آزمايی های سياسی، آخرين روزهای پرتب وتاب خود را می گذراند.انگيزه من از اين اشاره، سنجش اين گزينش ها با آن چه که به نام "انتخابات" در ايران بر گزار می شودنيست که چنين کاری تنها می تواند جنبه شوخی و طنز داشته باشد زيرا سيستم دموکراتيک و روش گزينش ها در سوئد کجا و در حکومت اسلامی کجا!؟ آن چه مرا واداشت تا درآغاز اين نوشته به اين موضوع اشاره کنم، روند رو به افزايش و مثبت جدايی ديپلمات ها در سفارت های حکومت و چهره بد نام و موقعيت رژيم درچشم جهانيان است که بنا به گفته حسين عليزاده، ديپلمات تازه جدا شده از سفارت حکومت در فنلاند، باعث شرمساری آنان(نقل به معنا)بوده است. جنجالی که در مبارزه اين روزهای سوئد ميان دو تن از رهبران حزب های سوئد بر سر دوری و يا نزديکی به حکومت اسلامی ايران بپا شد نيز نشان روشن ديگری از چهره زشت حکومت و انزجار جهانی از اوست. ماجرا از آن جا آغاز شد که گفته های "يوران هگلوند"(۱) رهبر حزب دمکرات مسيحی در باره لارش اوهلی(۲) رهبر حزب چپ سوئد، پای حکومت اسلامی ايران را به ميان آورده و يک بار ديگر جايگاه درست و بايسته اين حکومت در ديد جهانيان را به نمايش گذاشت.
در يک گفت وگوی سياسی/مبارزاتی بين رهبران حزب ها که به شکل زنده از راديو سوئد پخش می شد، يوران هگلوند رهبر حزب دموکرات مسيحی، لارش اوهلی رهبر حزب چپ را متهم نمود که در گفت وگوهايی، ايران را به اسرائيل برتری داده و گفته است که اگر بنا بر گزينش بين ايران واسرائيل باشد، ايران را بر می گزيند زيرا اسرائيل فلسطينی ها را سرکوب می کند. در همين نشست راديويی، لارش اوهلی به شدت بر افروخته شده و دوبار او را دروغ گو خواند وخواست که اين گفته خود را ثابت کند. ماجرا ولی به همين جا پايان نيافت و اين درگيری چند روز به درازا کشيده و ديگر رسانه ها را نيز در بر گرفت. هگلوند در يک مصاحبه تلويزينی ادعای خود را دوباره به ميان آورده و گفت لارش اوهلی بارها چنين چيزی گفته است. کار به جايی رسيد که رسانه ها نيز از او سند خواستند و او نيز قول داد که فيلم يک گفت وگوی تلويزيونی لارش اوهلی را در اختيار رسانه ها قرار دهد. بدين ترتيب او از "چند مورد" تنها به "يک مورد رسيد" ولی حتا نتوانست سندی برای همين يک مورد نيز ارائه دهد! اين برخورد و گفته های نابخردانه ديگر از سوی يوران هگلوند در باره حزب چپ، سبب آن شد که حتا در درون خود حزب دموکرات مسيحی نيز شکاف ايجاد شده و چهره های مهم حزبی به رد و انتقاد سخت و يا پشتيبانی از او برخيزند. آن چه برای ما ايرانی ها در اين روی داد مهم بود، ميزان انزجار از حکومت اسلامی بود که در اين برخوردها بارها از هر دو سو به عنوان يکی از خونريزترين و واپس گراترين ديکتاتوری های جهان کنونی خوانده شد و نشان داد که نسبت دادن هم راهی و يااندک پشتيبانی از اين حکومت به يک فرد و يا حزب سياسی در کشورهای پيشرفته و دموکراتيک، به بدترين توهين ها و اهانت ها بدل گشته است تا آن اندازه که می توانددر يک مبارزه "انتخاباتی"بر سر نوشت سياسی فرد يا حزب اواثر داشته، آسيب های شديد و جبران ناپذيری برآن وارد نمايد. دنباله نوشته، هدف از اين توضيح را روشن تر می سازد بنابراين خوانندگان گرامی اين اشاره را به ياد داشته باشند.
۲ ـ اين روزها و پس از کودتای انتخاباتی در ايران، روند جدايی ديپلمات ها و وابستگان تا ديروز به حکومت، شدت بيشتری يافته است. از آنجا که ما ايرانی ها با خلق و خو و زمينه رفتارهای خود آشنا هستيم، اگر تعارف و پنهان کاری را کنار گذارده، با خود رو راست بوده و خود را فريب ندهيم، آن هنگام می توانيم بگوييم که: همه اين دوری گزيدن ها ی امروز وابستگان تا ديروز به حکومت، گرچه به سود جنبش آزادی خواهانه مردم است، گر چه به جا، درست، نيک و خوب است ولی هميشه نمی تواند انگيزه دلسوزی برای مردم و ناشی از "شرمندگی از جنايت های حکومت" باشد که اگر چنين بود در سی سال زندگی پر رنج ودرد و اشک و آه مردم پيش از کودتای انتخاباتی و فرياد های آنان از زور و ستمی که بر آن ها روا می شد، شمارزيادی از اين ديپلمات ها دست به اين کار می زدند. اگر اين را می پذيريم، پس اين را هم فراموش نکنيم که فرصت جويی و خيزش ورفتن به سوی کفه سنگين تر ترازوی قدرت(که اينک کفه نيروی مردمی در برابر حکومت گران و وابستگان به آن، آشکارا بسيار سنگين تر است) از رفتارهای شناخته شده ما ايرانی ها به شمار می رود که تنها دربرگيرنده وابستگان کنونی حکومت هم نيست و تا کنون در ميان ما ايرانيان دردی همه گير بوده است. بنا بر اين بايد پذيرفت که گاه اين گونه رفتار وروش ريشه در "خوی ناپسند فرصت جويی " های ما ايرانی ها در شکل منفی آن داردکه خود ناشی از زمينه های فرهنگی/تاريخی ای است که بحث ديگری می خواهد و پيش از اين نيز از سوی کوشندگانی که در برسی های خودبه "ريشه ها"ی دردها نگاهی داشته اند، به ميان آمده است. هدف از بيان اين سخن، منفی گرايی در باره جدايی اين ديپلمات ها نيست و يک بار ديگر هم بايد يادآور شدکه همين گام ها و جدا شدن ها نيز اگر چه دير ولی به سود جنبش آزادی خواهانه سبز امروز ايران است و مردم با وجود همه رنج ها که کشيده وستم ها که ديده اند، آغوش خود را باز کرده و چنين کسانی را می پذيرند. با وجود اين و خوش آمد به جدا شدگان، ولی برای پيشرفت و به سازی، برای پيش گيری از اشتباه های گذشته، بايد اندکی نيز واقع گرايانه رفتار کرد و چشم داشت هايی داشت. از ديد اين نگارنده از هم امروز می بايد پايه هايی را گذاشت که بر مبنای آن اين هم ميهنان جدا شده، خودپيش از هر کس ديگری سخنان و ادعا های بريدگی و دوری خود از حکومت خونريز اسلامی را در بوته آزمايش قرار داده، درست وحقيقی بودن کار خود رابه همگان نشان دهند. آنان امروز به جبران همکاری های گذشته خود، می توانند ياری های فراوانی به جنبش آزادی خواهانه کنونی مردم ايران برسانند. چگونه می شود در روزگار کنونی چنين کاری کرد؟ پاسخ نمی تواند زياد سخت باشد:
الف: ساده ترين کاری که اين جداشدگان از حکومت می توانند بکنند، افشا گری وبيان نا گفته ها است. روشن است که هر يک از اين جدا شدگان تا کنون انگيزه های دوری و جدايی خود از اين حکومت را بيان کرده و بيش تر بر روی /دادها وجنايت های پس از "کودتای انتخاباتی" تاکيدداشته اند. بسار خوب! ولی می توان پنداشت آن گونه که اين پرسش برای من پيش آمده است که پس تکليف سال های پيش از آن چه می شود؟ و مگر جنايت ها در حق مردم ايران تنها در اين يک سال و اندی پس از کودتای انتخاباتی انجام گرفته است؟ برای شمار فراوانی از هم ميهنان ديگر هم به ميان آمده باشد؛
ب: و بدين ترتيب به آن نکته مهم تر می رسيم که اين افشا گری ها می بايد سال های پيش از کودتا رانيز دربرگرفته و ناگفته هايی را که می بايد به گوش مردم برسد، بيان کند. آيا در اين باره نمونه خوب و درستی وجود دارد؟
پ ـ شايد همه ما علی اکبر اميد مهر، ديپلمات پيشين و سفيرحکومت اسلامی در کشورهای هند، پاکستان و افغانستان را که ۱۷ سال در خدمت رژيم بود و سپس گريخته و به برون مرز آمد را بياد داشته باشيم. از ديد من علی اکبر اميد مهر تا آنجا که توانست آن چه که بايد انجام داده و دست به افشاگری های گسترده و بسيار حساس و توجه بر انگيزی زد. او تنها به اين بسنده نکرد که بگويد من از اين حکومت ستم گر ونيرنگ باز جدا شده و ديگر نمی خواهم با آن کار کنم. او از نخستين ديپلمات های جدا شده ای بود که در آن سال ها که حتا هنوز کوشش پنهان حکومت اسلامی برای دست يافتن به بمب اتم افشا نشده بود، از برنامه های اتمی ايران وهمکاری های پنهان حکومت با پاکستان پرده بر داشته و در خاطرات مهم خود، گذشته از اين مورد مهم، از دست داشتن حکومت ايران در همه گونه پول شويی، قاچاق، چاپ ميليارد ها دلار تقلبی، آدمکشی وجنايت ها در کشورهای گوناگون از آن ميان در پاکستان و افغانستان، که خود شاهد بر آن بوده است، پرده بر داشت. در آن روزها شايد به گفته های او با شک و ترديد بر خورد شد ولی امروز ثابت شده است که نکته به نکته آن گفته ها ريشه در حقيقت داشته است. نگارنده در همآن زمان و پس از انتشار خاطرات ايشان، در نوشته ای در دو بخش زير عنوان"مافيا، از سيسيل تا رفسنجان" از آن ميان به اين افشاگری ها ی مهم ايشان نيز پرداخته است.
ت: با توجه به آن چه آمد، من نيز چون ديگر هم ميهنانی که در اين باره با من هم خوان هستند، ضمن تاييد حرکت درست ومثبت اين ديپلمات های پيشين اکنون جدا شده از حکومت، از آنان چشم داشت وخواست افشاگری در باره ناگفته ها را دارم. گفتن از کشتار ها و جنايت های حکومت که هر روزه است، چيزی نيست که کسی از آن بی خبر باشد. اين هم ميهنان می بايد به آن موردهايی بپردازند که در همه اين سال هاپنهان از چشم مردم، در درون سفارت خانه ها در جريان بوده است. از زد وبند های پشت پرده با دولت ها بر سر موضوع های گوناگون و دروغ گويی های حکومت به مردم، از ياری رساندن سفارت خانه های حکومت به تروريست های حکومتی که برای اجرای نقشه های شوم کشتار ها و بمب گذاری ها به برون مرز فرستاده می شدند، چه آدمکشان از درون خودسازمان های امنيتی ايران، چه از مزدوران حزب الله لبنانی، فلسطينی و .. ديگر گروهای وابسته به حکومت اسلامی در ديگر کشورهای عربی و مسلمان؛ از سوء استفاده سفارت خانه هااز آزادی ها و قانون گرايی ها در کشورهای غربی ودست زدن به همه گونه تقلب وريا کاری ؛ از تهيه سندها و پاسپورت های ساختگی تا رد وبدل کردن حتا قاچاق، قاچاقچی وتروريست با بهره وری از امکان های ديپلماتيک و زير عنوان"ديپلمات" و .....ده ها گونه ديگر از اين دست کارها در سفارت خانه ها که کمترين نقشی که داشتند، داشتن کارکرد و نقش يک سفارت خانه واقعی بوده است. اين سفارت خانه های در حقيقت ضد ايرانی، اکنون نيز اگر بتوانند، همآن خيانت ها وجنايت ها را انجام داده و در هم چنان بر همآن پاشنه می چرخد.
در اين باره آن چه برای ما ايرانيان برون مرز از اهميت ويژه ای برخوردار است، افشای نام و چگونگی کار ايرانيانی است که شور بختانه در برون مرز برای حکومت جاسوسی کرده و می کنند. پذيرفتنی نيست که اين ديپلمات ها از کار اين جاسوسان، شگردهای حکومت برای بکار گيری آنان(۳)وشيوه های کار آنان در باره ايرانيان مخالف حکومت آگاهی نداشته باشند. اين بوته آزمايشی ساده است برای نشان دادن حقيقت و درستی جدايی و دوری خود از حکومت نا مشروع اسلامی. البته چنين کاری به دقت زيادی نياز دارد که کسی به اشتباه متهم نشود چون چنين اشتباهی می تواند زندگی آن فرد را از هم پاشيده و او را دچار آسيب هايی سخت کند. آخرين سخن اين است که چنين افشاگری هايی دو سود بزرگ دارد:
۱ـ چهره جقيقی سفارت خانه های حکومت را بيش از پيش برای ديگر جهانيان آشکار کرده، کار را بر اين سفارت خانه های قلابی دشوارتر می کند زيرا اين افشاگری ها از سوی کسانی است که در درون اين نظام و اين سفارت خانه ها سال ها کار کرده اند.
۲ ـ افشای بيشتر چهره پنهان اين سفارت خانه ها و رسوايی کار در آن ها، روند جدايی ديپلمات ها از حکومت را شتاب بيشتری بخشيده و آنان را در انجام اين کار دلير تر می کند.
پانويس:
Göran Hägglund -۱
Lars Ohly ۲ ـ
۳ ـ چون تا آنجا که روشن شده است، همه اين جاسوسان با ميل خود به اين کار زشت که خيانت وخودفروشی است، تن نداده وشماری از آنان گاه با تهديد به آسيب رساندن به خانواده های آنان که درايران بوده اندويا گونه ديگر تهديدها، مجبور به همکاری شده اند.