جمعه 19 آذر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

حقوق بشر، معياری برای انسان خود بسنده، نامه کوهيار گودرزی از زندان رجايی شهر، جمعيت مبارزه با تبعيض تحصيلی

جمعيت مبارزه با تبعيض تحصيلی - بار ديگر دهم دسامبر در حالی فرامی رسد که سياهه موارد نقض حقوق انسانی درايران، بيش از پيش نگران کننده می نمايد.

منشور جهانی حقوق بشر امسال در حالی شصت و دومين سالگرد انتشار خود را در جهان جشن ميگيرد که مفاد آن (عليرغم پذيرش توسط حاکميت) همواره مورد ترديد و مناقشه جدی قرار گرفته است. عدم اجرا و توجه به موارد مندرج در منشور و دو تکلمه شارح الزام آور (ميثاقين) که از آن به نقض مستمر، برنامه ريزی شده و سيستماتيک حقوق بشر ياد ميشود نيازمند واکاوی و بازنگری در مبانی معرفت شناختی و زوايای طرح مبحث است، حقوق بشر به عنوان محصولی متأخر از گفتمان مدرن، متضمن گزاره ها و تعاريفی صحيح و بايد انگار به منظور ظهور و بروز استعدادهای ذاتی و حفظ کرامت و منزلت انسانی است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اين مجموعه در اعطای حقوق فاقد هرگونه قيد و الزام مستثنی کننده بوده، تمامی اعضای خانواده حقوق بشری را شايسته برخورداری ميداند به ديگر بيان، شمول موارد تصريح شده فارغ از الزامات نسبی مقولات هنجاری است چرا که مندرجات، شامل حد کمينه اصول مورد توافق و تأکيد بر اصول و قواعد انسانی است به رغم آنکه حقوق بشر همچون حقوق اساسی بايد انگار است، استانداردهای کمينه عمدتاً معطوف به اجتناب از مصيبت است و نه نيل به فضيلت. در واقع به رغم وجود رويکردهای ايجابی هدف محوری نه سکنی گزيدن در پرديس موعود که پرهيز از دوزخ است، در اين ميان شايد مهمترين نکته در خصوص منشور، فلسفه حقوق مندرج در آن است.

در منشور (و ساير متون و پيمان نامه های منتج از آن) بر خلاف ديدگاه موجود در حقوق طبيعی، جنبه الهی نداشته و اعطای حقوق به پذيرنده آن تنها به واسطه ذات انسانی و حفظ شان و کرامت وی است. رويکرد اخير واجد سوژه ای خود بنياد است، کفايت انسانيت در تعريف و واگذاری حقوق بشر را در مقايسه با هر ارزش اخلاقی ديگر والا نموده، غير قابل سلب ميسازد چرا که هيچ رخدادی چه در بتن جوامع و چه خارج از آن نميتواند پديدآورنده معياری باشد در اثبات سقوط فرد از مرتبه انسانی و از دست دادن حقوق مشروحه در مقابل ديدگاه مبتنی بر قرائت ايدئولوژيک از مکتب در هستی شناسی، خود انسان را ذيل معيار های بر سازنده بنيان واقعيت تعريف نموده، تابع ضوابط و پيش فرض های سلسله مراتبی در دستگاه خلقت می نمايد، معلول اين گزاره مختصاتی است که گرانيگاه آن نه منزلت ذاتی مقام انسان که ارزش مطلق امر قدسی است، بدين سان آگاهی کاذب که تحت عنوان واقعيتی بيگانه به مخاطب عرضه و در فرايندی نامحسوس درونی می شود وی را به زيستن در جهان نماد و استعاره سوق داده و شکاف انعکاس ايدئولوژی به مثابه امر نمادين با امر واقع به تخلخل سوژه می انجامد.

جايگاه مطلق امر قدسی همواره به نفی شاخصه های صرفاً انسان گرايانه در زمان معارضه بين ارزش گذاری الهی و انسانی ختم می شود چنين است که حق بنيادين حيات شهروند ايرانی نسبت به احکام لا تغير برخاسته از قرائت صلب از مکتب ناديده گرفته شده و ساير حقوق و آزاديهای فردی با حقوق هيات حاکمه سلب نميشود. در پايان سخن بايستی به دو ويزگی ديدگاه اخير اشاره کرد ، نخست خصلت ايدئولوژی در اولويت بخشيدن به مفهوم جايگاه و از طرف ديگر حذف تفاوتها و يکسان سازی سوژه ها با رويه ياد شده نتايج متعددی را در محتوای طويل به جای می گذارد که از آن جمله می توان به نگرش به مقوله جنسيت در چارچوب مکلف سياه و سپيد اشاره کرد بدين نحو خصلت جدی جنسيت مطرود مانده ويژگی جايگاهی جايگزين آن می شود.

در عمل مفاهيم متعددی همچون جنس هويت ومحتوای جنسی و گرايش جنسی همگی به دو گزينه منفرد و دارای خصايصی از پيش تعيين شده فرو کاهيده ميشود. فرايند فوق از طريق ايجاد جايگاه های جنسيتی در تخصيص حقوق به شهروندان و در نظام ارزش گذاری ورود کرده درجه بندی می شود. شرط عدم تبعيض جنسی در اعطا که به صراحت در ماده اول منشور آمده بدين سان آشکارا نقض ميشود نيز با مغفول ماندن طيف جنسيت و فرو کاستن آن به دو جايگاه منفرد هيچ اسمی از هم جنس گرايان و شهروندان دو جنسی به ميان نيامده و قانون در خصوص حقوق گروه های ياد شده سکوت پيشه می کند، رويکرد اخير عملا به انکار موجوديت آنها می انجامد.

نکته ی آخر آنکه ساختار ايدئولوژيک خود را همواره در قياس باغير تعريف و بدان خصلت اطلاق می بخشد. اين ساختار در خودی ساختن تحليل همگانی سعی در ارائه الگوی خاص خود در تمايز بخشيدن به آن از آنچه غير خودی ناميده می شود دارد. اقتدار کل همواره در تماميت آن خلاصه ميشود. وجود هرگونه ناهمگونی به تضاد مابين ساختار تام گرا و سوژه ای معطوف به غير دامن خواهد زد حاکميت در تلاش خود برای برجسته سازی الگو ناگزيراز اعمال تبعيض در تفهيم منافع و فرصت ها می شود در اين ميان تبعيض در خصوص گروه هايی تشديد می شود که رويه ای مغاير با ارزش گذاری حاکم اختيار ميکند و يا از الگوی هويتی متمايز برخوردارند. بدين سان دگرانديشان، قوميت ها و اقليت های مذهبی همگی مشمول اين رويکرد شده و روح تبعيض بر بخش های گسترده ای از جامعه ايرانی سايه می افکند.


کوهيار گودرزی

دهم آذر ماه ۸۹

ساعاتی پس از سلب حق حيات شهلا جاهد
زندان رجايی شهر بند ۳ فرعی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016