یکشنبه 21 آذر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

در باره افشاگری های ويکی ليکس، کوروش گلنام

هم خوانی در يک نکته
شايد هر يک از ما ديدگاه ويژه ای در باره انتشار وافشای سندهای مربوط به تماس های سياسی ميان وزارت امورخارجه آمريکا با سفارت ها خانه ها وديپلمات های آمريکايی، وسيله ويکی ليکس داشته باشيم. ولی نکته ای که شايد مورد پذيرش همه ايرانيانی باشد که خواستار آزادی و رهايی ايران از فرمانروايی حکومت اسلامی هستند، اين است که اين افشاگری ها به سود جنبش آزادی خواهانه مردم ايران وشفاف سازی درباره بخشی از وارونه سازی های حکومت شد. اين مهم به ويژه در جايی به خوبی درک می شود که ديدگاه های پنهان ولی حقيقی کشورهای مسلمان عرب منطقه و انزجار آنان ازاين حکومت بی کفايت ولی پر مدعا، آتش افروز، کينه جو و ويران گر را در بر می گيرد. شفاف سازی اين سند ها در اين باره، کشورهای عرب کناره های خليج فارس را نيز ناگزير نمود که فورن نشستی داشته (نشست شورای همکاری خليج فارس که روز دوشنبه گذشته انجام گرفت)تا در آن به بررسی ورايزنی در اين زمينه بپردازند که پس از افشاگری های ويکی ليکس، آيا آنان نيز از اين پس بايد در تماس های سياسی، گفتار ها و نوشتار های خود، ديدگاه های حقيقی خود درباره حکومت اسلامی را همآن گونه که در اين اسناد آمده است، روشن، باز و استوار بيان کنند يا نه؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ديدگاه کلی
اين که افشای سندهای ديپلماتيک تا چه اندازه درست است وآيا می بايد مرزی برای افشای چنين سندها وجود داشته باشد يا نه، حتمن می تواند پرسش شمار زيادی از مردم جهان از آن ميان ما ايرانيان نيز باشد. شايد شماری بر خورد با جوليان آسانژ و دستگيری او را گونه ای سانسور و لگد مال کردن آزادی بيان بدانند. حتا دستگيری او را"توطئه" بنامند. در اين باره می توان پرسش هايی داشت.
اگر بنا باشد که همه سندهای سری ديپلماتيک همه کشورهای جهان منتشر شود چه پيش خواهد آمد و چه جنجال و آشوب ديپلماتيکی در همه جهان بپا خواهد شد؟ آيا همه کشورهای ديگر چون آمريکا توان رويارويی با افشای چنين سندهای سری و نا گفته های خود را دارند؟ برای نمونه اگر سندهای سری کشورهايی چون روسيه، ايتاليا، انگلستان، فرانسه و يا همين حکومت اسلامی، ونزوئلا ويا پاکستان منتشر شود، چه پيش خواهد آمد و اين کشورها چه واکنشی نشان خواهند داد(حکومت اسلامی که روشن است، همه را از اساس رد کرده و آن را توطئه دشمنان پايان ناپذير و ناپيدای خود خواهد خواند)؟ پرسش ديگری که می تواند به ميان آيد اين است که آيا دستگاه ديپلماسی ديگر کشورها نيز چون آمريکايی ها از چنين سازمان دهی، اخلاق و وجدان اداری بر خوردار هستند که همه گفته ها، حتا تماس های خصوصی ديپلمات هارا نيز به عنوان سندی سری بايگانی کنند؟ آيا آن چه در اطاق هايی بنام اطاق های امنيتی در سفارت خانه های حکومت اسلامی (برای برنامه ريزی های پنهان گروگان گيری ها، ترورها وآتش افروزی ها درکشورهای ديگر) می گذرد نيز چنين طبقه بندی شده وبايگانی می شود؟ آن اطاق های ويژه ای(۱) که تنها چند نفر امنيتی در سفارت خانه های حکومت اسلامی به آن راه دارند! آيا اگر سند ها ی سری سفارت خانه های حکومت اسلامی رو شوند رفتار حکومت ايران همآن گونه خواهد بود که رفتار آمريکايی ها؟ در اين مدت که از اين افشا گری ها گذشته است، شنيده يا خوانده شده است که آمريکايی ها اين کار را، که کم تر قدرت جهانی ای توان بر خورد و خنثا نمودن فشارهای آن را دارد، "توطئه دشمنان" بخوانند و يا کشورهای ديگررا مسئول آن بشمارند؟
خوانندگان گرامی توجه کنند که حکومت اسلامی در موج نخست اين افشاگری ها که بخشی از آن فيلمی در باره کشتار شماری بيگناه وسيله سريازان آمريکايی بود، چگونه هياهو براه انداخته و فرياد از جنايت آمريکايی ها در عراق را سر داد ولی اينک که در دنباله و دور ديگری از افشای اين گونه سند ها، گفته های پشت پرده وسری رهبران کشورهای عربی و مسلمان منطقه در باره حکومت اسلامی رو شده است، که ضربه سخت وسنگينی به موقعيت حکومت و ديد سران کشورهای اسلامی وعرب نسبت به آن وارد آورده است، چگونه اين افشاگری ها را بی اهميت و "توطئه خود آمريکايی ها" برای ضربه زدن به "روابط برادرانه خود با کشورهای همسايه ومسلمان منطقه" می خواند!
افشای سندها در اين ميزان، کاری است نادرست
از ديد نگارنده افشای گسترده سندهای سری يک کشور آن هم در اين ميزان، همآنند دخالت در زندگی خصوصی ديگران است. حتا هر يک از ما نيز برای خود يک حريم ويژه وشخصی داريم که هرگز نمی خواهيم ديگران در آن وارد شوند. اگر چنين است پس چگونه يک کشور آن هم با جايگاه واهميت ويژه آمريکا (درست يا نادرست از اهميت وجودی اين امر نمی کاهد) نمی بايد اين کار را نادرست وغير قانونی بداند؟
اين موضوع ربطی به "آزادی بيان" و "دموکراسی" ندارد. فاجعه نيست که دو ديپلمات در تماس های خصوصی خود سخنانی در باره اين يا آن سياست مدار ويا دولت مند بيان کنند ويا گزارش های ويژه ای در باره ساير دولت مردان وسياست مداران ديگر کشورها بفرستند. در رسم وآيين ديپلماسی نيز هميشه نمی توان همه چيز را آشکار و روشن بيان کرد.

چه کسانی با بر خورد با آسانژ مخالف هستند؟
گذشته از حکومت اسلامی که وضعش روشن است، شوربختانه آن گونه که ديده می شود بيش از همه کسانی که خود را چپ، کمونيست وسوسياليت می نامند هستند که به دستگيری آسانژ معترض هستند. از ديد نگارنده نمی شود روياها را با حقيقت های زمينی امروز زندگی بشر يکسان دانست. من خود را منسوب به چپ می دانم . چپی که تا آخرين دم زندگی از حقوق همه مردم به ويژه زحمت کشان ورنج ديدگان جهان پشتيبانی نموده و برای آزادی، دموکراسی، دادگری و برابری حقيقی وشدنی تا آن جا که بتواند مبارزه خواهد نمود ولی حکومت در لوای هر گونه ايدئولوژی را چه دينی، چه سلطنتی و چه کمونيستی وسوسياليستی رد کرده و هم خوان وهم راه با آن کسانی هستم که خواهان جدايی کامل حکومت از دين و هر گونه ايدئولوژی هستند. اشتباه نشود! اين گفته به دين معنا نيست که يک باورمند به دين ويا به کمونيسم وسوسياليسم و يا سلطنت نبايد سازمان وحزب سياسی داشته و فعاليت سياسی نکرده و حتا به قدرت نرسد و دولت تشکيل ندهد، بلکه به اين مفهوم است که قانون اساسی کشور دارای چنان اساس دموکراتيک و به دور از تسلط هر ايدئولوژی ای باشدکه هر نيروی ای نيز که به قدرت برسد، تنها و تنها در چهار چوب آن کار و حرکت کند. قانون اساسی ای که دارای چنان ساختار دموکراتيک واستواری باشد که راه را بر هر گونه تسلط ايدئولوژيکی بسته باشد. بنا بر اين ديدگاه من جدايی دين وايدئولوژی از حکومت است نه از سياست که شماری به نادرست عنوان می کنند.

گمان و رويا يا حقيقت زمينی
جهان بی طبقه، جهان بی بورژوازی وسرمايه داری، جهان کارگری و... تنها در انديشه وگمان است وامروز سرنوشت آنان که چنين ادعا ها داشتند در برابر چشم همگان است. آيا ما نيز بايد وارونه سازی کنيم؟ همه ديده ايم که مهم ترين وسخت ترين پشتيبانان اين حکومت خون آشام، همين کشورهای چپ وبه اصطلاح کارگری هستند. از چين وکره شمالی گرفته تا کوبا ونيکاراگوئه و ونزوئلا و بوليوی. اين حکومت های "کارگری وسوسياليسم"، امروز در در کنار يک حکومت خون ريز مذهبی(همآن که انديشه اش افيون توده هاست!)، در صف دشمنان آزادی و مردم گرفتار و بی پناه ايران و از آن ميان کارگران و زحمتکشان گرفتار ده ها درد و بلا، قرار گرفته اند! اين حقيقت چه چيزی را نشان می دهد؟ آيا جز يک سو نگری، جزم انديشی، پيروی از مکتب"هدف وسيله را توجيه می کند" و دشمنی وضديت کور با هر چه که"امپرياليسم" خوانده می شود، چيز ديگری است؟ اگر نبودند اين کشورهای امپرياليستی، روشن نيست ما به اصطلاح چپ های گريخته از ستم حکومت اسلامی به چه سرنوشتی دچار می شديم!؟ خوب است نگاهی به کتاب ها و نوشته های گريختگان ازجهنم حکومت اسلامی به يهشت شوروی پيشين و مهد سوسياليسم بياندازيم. خوب است بررسی کنيم که چند تن از آنان که به مهد سوسياليسم گريختند در آن جا دوام آوردند؟ خوب است حکايت شماری ازآنان را بشنويم که با چه کوشش ورنجی توانستند خود را به کشورهای"امپرياليستی" برسانند تا به "هوای آزاد وامنيت" برسند! همين معترض های چپ امروز در کدام کشورها زندگی کرده واز امکان همه گونه اعتراض، اعتصاب وتظاهرات های قانونی بر خوردار هستند؟ تا چه زمانی با اين نگاه های ايدئولوژيکی می بايد همه چيز را ديد و تفسير کرد؟
آياخود ما به عنوان يک شخص در زندگی روزانه، ديدگاه هايمان در باره همه نزديکان، دوستان، همکاران ويا ديگر پيرامونيان خود را آشکارا فرياد زده وهيج مرز و اندازه ويژه ای برای آن نداريم؟
از ديد نگارنده افشای چنين سندها آن هم در چنين ميزان گسترده و گاه با نام بردن از کسانی که در اثر اين افشاگری ها زندگی اشان می تواند با تهديد وخطر روبرو شود را می بايد کاری نادرست وخلاف قانون دانست و هرکس چنين کند را نيز می بايد مورد پی گرد قانونی قرار داد.

يه سود امريکا شد
می بايد حقيقت را نيز همآن گونه که هست، گفت و نبايد هراسی از هر گونه تهمت، بر چسب، ناسزا وناروايی داشت. بر خورد متمدنانه وخونسردانه آمريکا با اين ميزان انتشار سندهای سری نشان داد که آمريکا از توانايی های ويژه ای بر خوردار است که کم تر کشوری از آن برخوردار است. آنان هرگز انتشار اين سند ها را دروغ و توطئه نناميدند وبرای انکار آن به شيوه های حکومت اسلامی به نيرنگ وحيله دست نزدند.
خيلی مضحک است که خبری در سايت هايی در ايران منتشر شده است که حکومت مافيايی ای چون روسيه(پوتين درست کار وشرافت مند!) و دولت برزيل که روشن نيست چه سياستی را دنبال می کند که می تواند با حکومت اسلامی و روسيه بر سر يک سفره بنشيند، اينک به پشتيبانی ازجوليان آسانژ بر خواسته و دستگيری او را "خلاف ادعای دموکراسی و نقص آزادی بيان در غرب و آمريکا" دانسته اند! جالب است که همه طوطی وار خبر را به يک شکل نقل کرده اند. برای نمونه می توانيد خبر را در اين آدرس ها بخوانيد:
http://funmehr.com/?p=10837
http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1207632
http://www.peymane.ir/fa/pages/?cid=2892
اين خبر تا آن جا که من بررسی کرده ام تنها در سايت های درون ايران و يا وابسته به حکومت اسلامی آمده است. دنيای شگفت انگيزی است!

در خور توجه
در خور توجه کسانی که دستگيری آسانژ را "توطئه" و آن را به افشا گری های او پيوند زده اند:
۱ ـ جوليان آسانژ پيش از افشای دور دوم افشاگری ها، در دادگاهی در سوئد به جرم تجاوز جنسی محکوم شده بود.
۲ ـ دادگاه های سوئد دادگاه های حکومت اسلامی نيستند که از خود استقلالی نداشته، دستگاه گروگان گيری، تهديد و زور و فشار بوده، بی سند و مدرک و مهندسی شده وبه خواست "رهبر معظم" برای بی گناهان حکم محکوميت صادر کنند!
۳ ـ جوليان آسانژ هم وکيل کار کشته دارد، هم همه گونه امکان که به اين حکم اعتراض نموده و اگر تجاوز کار نيست، بی گناهی خود را ثابت کند. او در دادگاهی در سوئد محکوم شده است نه در ايران!

پانويس:
۱ـ بنا بر گفته ها ی علی اکبر اميد مهر،يکی از ديپلمات های پيشين حکومت که وجدان و شرفش اجازه همکاری بيشتر با تبه کاران را به او نداد و سال ها پيش از حکومت جدا شده و از ايران گريخت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016