دوشنبه 22 آذر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه‌ خانواده و آشنايان محمد نوری زاد به رئيس مجلس، کلمه

آقای لاريجانی! شما را از ارزانی هدر رفتن خون نوری‌زاد بيم می‌دهيم

خانواده و آشنايان محمد نوری زاد در نامه‌ای به علی لاريجانی، رئيس مجلس شورای اسلامی، با اشاره به سابقه آشنايی لاريجانی با محمد نوری‌زاد نوشتند: اگر برادر شريف شما ؛ عزيز دربند ما – محمد نوری زاد – را نمی شناسد؛ شما حتما او را و قلمش را و تعهدش را به خوبی می شناسيد … کاش آن روزی که برادر ارجمندتان انتقاد نوری زاد را بر خود برنتافت و وی را دستگير کرد؛ پيامی می فرستاديد که فلانی زبانش تند است اما قلبش خير و تعهدش هميشگی ست.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


آنها در جای ديگری از نامه خود به رئيس مجلس، تاکيد کردند: ما از شما نه سفارش شخصی؛ نه دست خط فرمايشی طلب داشتيم. ما از مقام عالی؛ تدبير مدبرانه و در شان انتظار داشتيم که پيشه ی مردان بزرگ تاريخ بوده و هست. که با تدبيری سترگ راه بر خطای نادانان ببندد. تا امروز که خبرها ممکن است به سلايقی به مقامات عدالت نرسد؛ فرياد خطای “مزدور اجنبی ” نا قاضی ای؛ برسر جهادگری شريف بلندی نگيرد.

خانواده و آشنايان نوری‌زاد همچنين درباره جان اين زندانی سياسی به وی هشدار دادند و نوشتند: شما را از تاريخ نمی ترسانيم. شما را از ارزانی هدر رفتن خون پرارزش کسانی بيم می دهيم که بی هيچ چشمداشتی سالها برای اين مملکت تلاش کرده اند.

متن اين نامه به نقل از وب‌سايت نوری‌زاد بدين شرح است:

با سلام

رياست محترم مجلس جمهوری اسلامی!
آقای لاريجانی

چه دريغ است شرايطی که ما نمی توانيم از حقوق عاليه ی مردم با شما بگوييم و سر صحبت از بوستان توسعه و آبادی باز کنيم. و چه افسوس که وقت مبارک نمايندگی مردم را بايد اينچنين برای گرفتن ابتدايی ترين حقوق بشری و نه شهروندی تضييع کرد!

آقای لاريجانی!

اگر برادر شريف شما ؛ عزيز دربند ما – محمد نوری زاد – را نمی شناسد؛ شما حتما او را و قلمش را و تعهدش را به خوبی می شناسيد. آن هم نه زمانی که بحث از فتنه بود و نه خون به هدر رفته ی جوانان و قدرت سياست رياست جمهوری مملکتمان. شما به خوبی اين جهادگر منتقد را در دوره ی رياست صدا و سيما می شناختيد و لاجرم قلم تيز و انتقاد تند وی شما را نيز نواخته است و کاش آن روزی که برادر ارجمندتان انتقاد نوری زاد را بر خود برنتافت و وی را دستگير کرد؛ پيامی می فرستاديد که فلانی زبانش تند است اما قلبش خير و تعهدش هميشگی ست.

آقای رئيس نمايندگان مردمی!

ما از شما نه سفارش شخصی؛ نه دست خط فرمايشی طلب داشتيم. ما از مقام عالی؛ تدبير مدبرانه و در شان انتظار داشتيم که پيشه ی مردان بزرگ تاريخ بوده و هست. که با تدبيری سترگ راه بر خطای نادانان ببندد. تا امروز که خبرها ممکن است به سلايقی به مقامات عدالت نرسد؛ فرياد خطای “مزدور اجنبی ” نا قاضی ای؛ برسر جهادگری شريف بلندی نگيرد. و چه ارزان دوستان زحمتکش را به دامان سخيف دشمنان پرتاب می کنند اين روزها.

آقای حقوق مردمی!

ما عزيزمان را مدتهاست که نديده ايم. مدتهاست که صدايش را نشنيده ايم و ملالی نيست. ما از دير باز بهای اين انقلاب را پرداخته و خود شاهد بوده ايد که نه ميز خواسته و نه ميز بان! تنها حقوق بشری؛ مسلک علوی می جوييم و شما شاهد که؛ نمی يابيم. چه سنگينی ای دارد به ديدار سربازان حقيقی ديروز رفتن و به وظيفه ی شريف نمايندگی آنان حتی نيز ؛ تن دادن؟ مگر شما نماينده ی همه ی ما نيستيد؟ شما که سيمای اين راوی روايت فتح و صدای اين مرد را بارها شنيده ايد. و هرکس نداند می دانيد که وی سالها در محرومترين مناطق دست در خاک سازندگی بود که چه ؟ که مزدوری اجانب کند؟ نه برادر! اين روزها مزدوری تصويری ارزانتر دارد. ارزانتر از اعتصاب بی آب و غذايی که اين جهادگر در آغاز شصت سالگی و محرم برخود خريده است تا مگر صدايی به گوش شنوايی برسد.

آقای رئيس مقننه!

در تاريخ تدبير مدبرانه و منش آينده بينانه کسانی با افتخار ثبت خواهد شد که برخود زحمت شنيدن صدای مظلوم را داده و وقت را بر روال جلسات تکراری؛ تنگ و خود را؛ به داخل آنچه هرگز سرتيتر جلسه ای نمی شود؛ انداخته اند. شما را از تاريخ نمی ترسانيم. شما را از ارزانی هدر رفتن خون پرارزش کسانی بيم می دهيم که بی هيچ چشمداشتی سالها برای اين مملکت تلاش کرده اند.

آقای لاريجانی!

شما به راحتی می خوابيد و می آشاميد و راه می رويد و در کنار خانواده به اميد خدا سالها روز به شب می رسانيد ولی منکر نشويد که اين آرامش تنها به خاطر نگفتنهايی ست که در سينه داريد وگرنه چه کسی است که انتقاد شخص شما را به روند جاری نداند و خبری از آن گاه به گاه نخواند. ولی نوری زاد؛ سالهاست که لذت خانه و کاشانه را به گفتن و نوشتن و بيان آنچه در ذهن خود حقيقت می داند؛ ترک کرده است.و حالا پايان ماجرای اوست. يک نفر فقط چهار روز بدون آب و غذا زنده می ماند.

خاطر شريف را مکدر نکنيم اما اين بار تمام خانواده و آشنايان وی نيز دست از خوردن و آشاميدن شسته اند.ظهر عاشورا؛ برای وی و برای ما آغازی ست به مقتدای آن روز . و قضاوت را به خود شما خواهيم سپرد که چه کسی آب را بر ما بست؟؟؟

لبتان سيراب؛ عمرتان پربقا
خانواده و تمامی آشنايان محمد نوری زاد

چه دلخوش می شويم از دريافت پاسخی هرچند کوتاه و چه کنيم که اگر لايق ندانيد اين مکاتبه و اين مخاطب بودن را؛ انتشار تنها تقلا ی ماست برای رسيدن صدا به گوشی شنوا.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016