کنشهای کوچک و مثالزدنی از ايستادگی مدنی (بخش ششم)، ترجمه عمار ملکی
وقتی که مأمور سانسور آمد، کارمندان روزنامه نزديک ميزی که وی در پشت آن صفحات روزنامه را بررسی میکرد جمع شدند و درباره موضوعات سياسی و شايعات داغ شروع به صحبت کردند با اين انگيزه که حواس مأمور سانسور را از کارش منحرف کنند و او نتواند با دقت مطالب روزنامه را بخواند. ابتکار آنها مؤثر افتاد و حواس مأمور سانسور پرت شد و مقاله مسألهدار با محتوای کامل - شامل بخشهای ممنوعه - منتشر شد
نوشته: استيو کراشاو و جان جکسون۱
[email protected]
تقديم به عبدالرضا تاجيک و مسعود باستانی
شکست سانسور: اخبار خنده دار
سال ۲۰۰۵ در نپال، همه آزاديهای مدنی يک شبه از مردم سلب شد. پادشاه "گيانندرا"، پس از آنکه برادرزاده اش در حالت مستی اقدام به تيراندازی کرد و پادشاه وقت، ملکه و گروهی ديگر از اعضای سلطنتی را کشت، به سلطنت رسيد. بدنبال آن پارلمان را منحل کرده و اعلام وضعيت فوق العاده نمود. سياستمداران منتخب مردم دستگير شدند و خطوط تلفن قطع گرديد تا که از اطلاع رسانی و ارتباط با جهان خارج جلوگيری شود. نپال به يکی از کشورهای بسيار سخت گير در امر سانسور در جهان تبديل شد. با اين وجود، عليرغم تمامی تهديدات و دستگيريها، روزنامه نگاران کشور مرعوب نشدند.
بطور نمونه، خبرنگاران راديوی "ساگارماتها" سعی ميکردند که با عناوينی بجز "اخبار"، به هر نحو ممکن خبرها را به بيرون منتقل کنند. در زبان نپالی واژه رايج و رسمی برای اخبار، "ساماچار" است اما "حال-چال" اصطلاح غير رسمی ديگريست که به معنی گفتگوی خودمانی ست. استفاده از اين واژه ها، ايده ای را در ذهن "موهان بيستا" مدير ايستگاه راديويی ساگارماتها ايجاد کرد و همانطور که او بعدتر در يک مصاحبه گفت: "ما برنامه «پخش اخبار» را با نام «گفتگوی خودمانی» جايگزين کرديم."
مقامات خيلی زود به نيت آنها پی بردند و اظهار داشتند که "اينها اخبار نيست بلکه تنها يکسری حرفهای بی اهميت است". سپس آنها را تهديد کردند که اگر به برنامه "گفتگوی خودمانی" پايان ندهند، راديو را تعطيل خواهند کرد. در نتيجه خبرنگاران راديو،ابتکار ديگری را برای اطلاع رسانی به مردم نپال بکار گرفتند. از آنجايی که برنامه های کمدی بعنوان بخش سرگرمی راديو منظور میشد و پخش آنها مجاز بود، آنها از يک کمدين معروف درخواست کردند تا اخبار را به شکل آواز و با اجرای کمدی بخواند.
مقامات حکومت از ايستادگی و سرسختی خبرنگاران و برنامه سازان کلافه شدند و سرانجام تعداد زيادی ايستگاههای راديويی معروف را تعطيل کردند. اما هنوز نپالی ها راههايی را برای آنکه اخبار را پخش کنند، پيدا ميکردند. در شهر "بيراتناگار" در شرق کشور، جمعيت برای گوش دادن به اخباری که يک نفر با بلندگو ميخواند جمع می شدند. وقتی يکی از افرادی که اخبار را می خواند دستگير می شد، شخص ديگری جای او را می گرفت.
اراده مردم عادی نپال برای ايستادگی در راه حقيقت، منجر به عقب نشينی تاريخی حاکمان ياغی کشور شد. در سال ۲۰۰۶ عليرغم تهديداتی که وجود داشت، صدها هزار نفر از مردم به خيابانهای کاتماندو – پايتخت نپال – سرازير شدند. وقتی حکومت با چنين مقاومتی روبرو شد، پادشاه مستبد بالاخره مجبور به عقب نشينی شد و سرانجام انتخابات در سال ۲۰۰۸ برگزار گرديد.
ايستگاه راديويی نپال هنوز به نقدهای بی پرده خود ادامه ميدهد حتی اگر که سياستمداران آن را نپسندند.
شايعات داغ
وقتيکه در سال ۲۰۰۳ جنگ دارفور در غرب سودان آغاز شد، سياستمداران جهان اين نسل کشی وحشتناک را که توسط شبه نظاميان وابسته به دولت سودان انجام پذيرفت، جدی نگرفتند. حتی هنگاميکه هواپيماهای دولتی سودان روستاها را بمباران کردند و دهها هزار نفر از غيرنظاميان را به خاک وخون کشيدند، دولتهای جهان تنها از راه دور به نظاره نشستند. سرانجام، بخاطر توجهی که شهروندان جامعه مدنی در سراسر جهان در اعتراض به اين مساله نشان دادند، کشتار مردم در سودان مورد توجه قرار گرفت. شورای امنيت سازمان ملل يک نيروی حافظ صلح بين المللی را برای اين مساله مامور کرد و در سال ۲۰۰۵ جنايت دارفور به دادگاه جنايات بين المللی ارجاع داده شد. در سال ۲۰۰۸ هيئت پيگيری دادگاه، عمر البشير رييس جمهور سودان را مجرم دانست و تحت تعقيب قانونی قرار داد. با اين رای بنظر ميرسيد که جلوگيری از تکرار اينگونه جنايات تا حدی مورد توجه قرار گرفته باشد.
اما مردمی که اين خبر برايشان بيشترين اهميت را داشت، اجازه شنيدن اين خبر را پيدا نکردند. روزنامه نگاران سودانی از نوشتن درباره اين اعلام جرم منع شدند. در نوامبر ۲۰۰۸ روزنامه نگاران و نويسندگان اعتراض بی سابقه ای را در برابر محدوديت انتشار اخبار سامان دادند. روزنامه ها بطور موقت و عمدی از انتشار روزنامه در اعتراض به سرکوب آزادی بيان خودداری کردند. حکومت نيز بعنوان تنبيه روزنامه های معترض را تعطيل کرد. بدين ترتيب اقدامی مشترک با دو انگيزه متضاد انجام پذيرفت: از يک سو روزنامه نگاران در اعتراض به سانسور از چاپ روزنامه سرباز زدند و از طرف ديگر رژيم سودان روزنامه ها را بخاطر جسارت اعتراض به دولت توقيف کرد. وقتی که روزنامه ها دوباره انتشارشان را از سرگرفتند، آنها هنوز با خطر سانسور روبرو بودند. نويسندگان روزنامه "زنگ آزادی" در شهر خارطوم تصميم گرفتند که درباره خبر اعلام جرم عليه عمر البشير مقاله ای بنويسند. آنها ميدانستند که در شرايط عادی اين چنين مطلبی نميتواند از تيغ سانسور عبور کند. در نتيجه آنها برای غلبه بر اين مساله راهکاری را تدبير کردند. وقتی که مامور سانسور آمد، کارمندان روزنامه نزديک ميزی که وی در پشت آن صفحات روزنامه را بررسی ميکرد جمع شدند و درباره موضوعات سياسی و شايعات داغ شروع به صحبت کردند با اين انگيزه که حواس مامور سانسور را از کارش منحرف کنند و او نتواند با دقت مطالب روزنامه را بخواند.
ابتکار آنها موثر افتاد و حواس مامور سانسور پرت شد و مقاله مساله دار با محتوای کامل - شامل بخشهای ممنوعه - منتشر شد. يکی از نويسندگان روزنامه گفت: "با اين روش، تيغ سانسور آنها به سمت خودشان برگشت."
(۱) Steve Crawshaw & John Jackson (2010). Small acts of Resistance, how courage, tenacity and ingenuity can change the world?, Sterling Publishing, London.