پنجشنبه 2 دی 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه مجيد دری از زندان به دانشجويان اروپا: هيچ کس چون دانشجويان ايرانی نمی تواند شما را درک کند، کمپين بين المللی حقوق بشر

مجيد دری زندانی عقيدتی و از دانشجويان محروم از تحصيل دانشگاه علامه طباطبايی تهران با ارسال نامه ای که نسخه ای از آن در اختيار کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران قرار گرفته است در خصوص برخورد خشونت آميز پليس انگلستان با دانشجويان اين کشور نوشته که هيچ کسی چون دانشجويان ايران نمی تواند آنچه برای انان رخ داده را درک کند.

مجيد دری از ۱۸ تيرماه ۱۳۸۸ به دليل پيگيری ها واعتراضات مسالمت آميز در خصوص محروميت از تحصيل برخی از داوطلبان ورودی به تحصيلات عالی از تحصيل محروم و به شش ونيم سال زندان و تبعيد در شهر بهبهان محکوم شد.

متن اين نامه در زير می آيد:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


سلام بر دانشجويان فرانسه. سلام بر دانشجويان آلمان.سلام بر دانشجويان بريتانيا سلام بر دانشجويان ايتاليا. سلام بر دانشجويان يونان و سلامی بر تمام دانشجويان دنيا.

انگار بر جبين ما دانشجويان حک شده است که بزنندمان،که اعتراضمان را با خشونت پاسخ گويند و پليس ضد شورش دست در دست حکومت به مظلوم نمايی بپردازد. انگار اين نيروی آوانگارد وظيفه ای را بر عهده گرفته که بر آن ميداردش تا در برابر هر ستمی که بر جامعه تحميل ميشود بايستد و نترسد و بگويد و بجنگ و حتی اگر تنها ماند و کتک خورد و به زندان افتاد و متهم شد،باز صدايش را در گلو نگه ندارد و و چون ناقوسی خواب را بر خواب زدگان پريشان سازد.انگار بر تارک هر حکومتی نوشته شده که سرکوب دانشگاه و دانشجو پايداری می آورد،ثبات می آورد و اين يعنی ماندن و کوچکترين حرکتها را با سختترين برخوردها پاسخ ميدهند و انگار دانشجو با علم به تمامی اين انارها،با تمامی تهديدها و تحقيرها و تبعيدها و زندانها،تن به هيچ ظلمی نميدهد که در کنار ظلم مادن،مايه ننگ است برايش و جز خواری حاصل ديگری ندارد و دانشجو بودنش در گرو اعتراضيست که فريادش ميکند و چون پتکی بر سر تماميت خواهان فرو می آورد.

ما دانشجويان ايران سالهاست با آنچه که برای شما رخ داده دست به گريبانيم.هميشه تنها مانده ايم و سختترين مصائب نصيبمان گشته است.هيچ کس جز ما نميتواند شما را درک کند؛شما در مقابل افزايش شهريه اعتراض کرديد و چنين و چنانتان کردند و ما در برابر سلب ادامه تحصيلمان که اينجا گويی امتياز است و نه حق.شما در کنار مردمتان در برابر حکومت که افزايش سن بازنشستگی و…. را تحميل ميکرد ايستاديد و ما در ابتدايی ترين حقوقمان که همانا برگزاری انتخاباتی آزاد و سالم بود،آنهم از بين کسانيکه حکومت انتخابشان کرده بود!و اين امر خود نقض هر گونه انتخاب آزادی است.شما در برابر تغيير سياستهای آموزشی قد علم کرديد و ما سالهاست که به اين امر اعتراض داريم و بارها به نحوه انتصاب روسای دانشگاهها اعتراض کرده ايم که البته حاصلی جز طرد و محروميت از تحصيل نداشته است.و طرفه آنکه اکنون زمزمه تغيير رشته های دانشگاهها را سر داده اند وفلسفه و علوم اجتماعی و ساير رشته های علوم انسانی را زائد ميشمارند و در صدد حذفش از دانشگاهند و اگر بگويم وزير علوم کشور ميگويد دانشگاه را با خاک يکسان ميکنيم و اينگونه برای معترضين خط و نشان ميکشند،آه از نهادتان بر خواهد آمد.بی گمان اين گفته ها درددلی است با شما که اکنون ميفهميد که ما چه ها کشيده ايم.آنسان که ما با گوشت و پوست فمهيديمتان.

درود بر شرفتان که تن نداديد به حکومت و حکومت مداران.که اين مشخصه و مرز بين دانشجو و غير دانشجوست.بگذاريد نگويم آنگاه که سر و صورت خونينتان را ديدم،و ضربت باتوم و مشت و لگد را که پيس بر پيکرتان فرود ميآورد،چه دردناک بود وسهمگين.چه تاسف برانگيز بود آنگاه که شورشی خواندندتان و پليس پس از ارتکاب اين اعمال،به مظلوم نمايی پرداخت و زخميهای خود را ،نه جای ضرب باتوم بر بدن شما و سر شکسته تان را.درود بر يکايکتان.

حال من بعنوان دانشجويی که در ايرانم و البته به جرم دفاع از حق تحصيل در زندان و تبعيد بسر ميبرم،بعنوان قطره ای از دريای خروشان جنبش دانشجويی ايران و صدايی از فريادهای آنان،و با اجازه دوستانم که در زندانند و با توجه به اين امر که آنان را همراه خود و شما ميدانم و ميدانم که آنها هم حرفی جز اين ندارند،از حرکتتان،از اعتراضتان و از جنبشتان اعلام حمايت ميکنم و همصدا با شما به دولتمردان ميخروشم.

بی گفتگو اگر کاری بيش از اين ميتوانستم ميکردم اما همين اندازه را پذيرا باشيد

درود و سلام بر شرف يکايکتان و سلام بر همتتان.

باميد روزی که هيچ اعتراضی با باتوم و پليس پاسخ داده نشود.

زنده باد آزادی

مجيد دری
دانشجوی تبعيدی به زندان بهبهان


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016